صفحه نخست » مقالات » دوصد گفته، چون نیم کردار نیست!
دوصد گفته، چون نیم کردار نیست!
- حبیب صبوری خسروشاهی
در کتب تاریخی راجع به سیره و روش پیامبر اسلام(ص) آمده است که، روزی فردی، در حضور پیامبر اسلام(ص)، از وی تقاضا نمود که فرزندش یا یکی از دوستانش را از افراط در خوردن رطب(خرما) توصیه نماید. پیامبر اسلام(ص) به آن فرد خطاب نمود که فردا بیاید. در فردای آن روز پیامبر(ص) فرد مورد نظر را نصیحت نمود. از او سوال گردید که یا رسول الله(ص) چرا دیروز این نصیحت را نفرمودید؟ رسول خدا(ص) گفت: چون دیروز خودم رطب(خرما) خورده بودم!
حقیقت موضوع نیز همین است، کسانی که مدعی رهبری جامعه و اداره آن میباشند، کسانی که قانون گذار برای جامعه و مردم میباشند، آنانیکه مجری قانون بوده و یا در مسند قضاوت و داوری نشسته اند، قبل از همه خودشان باید به قانون، ضوابط و مقررات و آنچه که دیگران را بسوی آن فرا میخوانند، در عمل کردن به آن سبقت داشته باشند.
یکی از اصول تربیتی و اثر الگوپذیری نیز همین است؛ کسی که بعنوان الگو و نمونه و مربی مطرح میباشد، رفتار و گفتار و عملکرد او بر دیگران که درپی الگوپذیری میباشند بسیار موثرمیباشد. بطور مثال در یک خانواده، رفتار و تربیت پدر و مادر، بر روی رفتار و اخلاق فرزندان تاثیر انکارناپذیری برجای میگذارد.
اگر پدر و مادری برخلاف آنچیزی که بهفرزند خود میگویند عمل کند، توصیهها و راهنمایی شان بی اثر گردیده و چه بسا تبعات منفی نیز درپی داشته باشد. یعنی اینکه حالت نفاق و دو رویی را در خصلتهای فرزندان شان بوجود خواهد آورد. حال اگر جامعه را ترکیبی از خانوادهها بدانیم، بعنوان کوچکترین واحد اجتماع، یا اینکه اجتماع را خانواده بزرگ تلقی نماییم یقینا رفتار و گفتار متولیان امور مختلف بر روی رفتار اجتماعی و تربیتی اعضای جامعه بسیار موثر خواهد بود.
اگر متولیان امر در جامعه کسانی باشند که به گفتههای خویش عمل نمایند، یا در گفتار و رفتار شان صداقت وجود داشته باشد، یقینا مردم نیز از آنان الگو گرفته و سعی مینمایند که به توصیهها و راهنماییها و تذکرات متولیان امر احترام نشان دهند و آن را رعایت نمایند. اما اگر متولیان جامعه در سخن چیزی بر زبان آورند و در عمل چیزی دیگری و حتی برخلاف آن انجام دهند، این شیوه بدترین، بدآموزی را در ترویج انحراف و هنجارشکنی و عدم توجه به مصالح عمومی و آینده جامعه ببار خواهد آورد.
متاسفانه یکی از دشواری عمده جامعه ما اینست کسانی که در راس امور قرار دارند به این موضوع مهم و اثر گذار هرگز وقعی ننهاده و کمتر به اثر تربیتی مطابقت گفتار با عمل دقت می نمایند. به همین دلیل چنین متولیانی درگام نخست در خانوادههای خود نیز مواجه با رفتارهای نامناسب و هنجارشکن از سوی اعضای خانواده خود میباشند و در جامعه نیز راهنمایی و توصیههای شان بی اثر و بی خاصیت بوده و بسا که عواقب ناگواری را داشته است.
مثلا مسئولی که از وضعیت رشوه در ادارات نارضایتی نشان داده و مدعی مبارزه با آن میباشد، خود در عرصه عمل در اخذ رشوت و یا رعایت مصلحت های بی موجب آن چنان افراط میورزد که هیچ گونه خاصیت و جهت گیری روشن و سازنده ای را نمیتوان در آن سراغ گرفت.
همین طور کسانی که سخن از قانونمندی و رعایت اصول در جامعه و حکومت درمیان می آورند، در وقت عمل کردن، خود در رعایت قانون و اصول زندگی جمعی، بیش از همه ناتوان و نابهنجار میباشند. بطور مثال پولیس ترافیک که مجری طرح ترافیک و ایجاد نظم در شهر میباشد، گاهی مشاهده شده است که برخلاف قانون با اخذ رشوه، آن هم مبلغ اندکی که ارزش بد نامی آن را ندارد، به موتروان و یا متخلف اجازه میدهد که بکارش ادامه دهد .
یا در زمینه اخذ لیسنس در مرحله اول آنچنان از قانونمندی سخن گفته می شود که وجود هرگونه تخلف در اداره مذکور غیرممکن تصور میشود؛ اما بعضا در کمترین زمان متوجه خواهید شد که چندین واسطه از میان همان ماموران با اخذ رشوه، قانون را نادیده انگاشته، لیسنس تان را آماده میسازند.
چنانچه قصد ارائه چنین نمونه های درمیان باشد، می توان صدها نمونه دیگر نیز ارائه نمود. آنچه ذکر گردید مشت نمونه خروار بود؛ البته در سطح بسیار پایین؛ وگرنه می توان از بعضی از مقامات بلند پایه سخن به میان آورد که از عدالت و توسعه متوازن در کشور سخن میرانند، اما با استفاده از موقعیت در اختیار داشته خویش به اجرای عدالت پایبند نیستند.
آنچه در این نوشتار قصد گردیده اینست که مقامات محترم، آنانیکه در مسند تقنین، اجرا و قضاء کشور تکیه زده و یا در حلقهها و رتبههای زیرمجموعه آنها قرار دارند ضرورت ندارند که خلق را به امور معروف و نیک توصیه نمایند. زیرا که توصیه بدون عمل هرگز اثری نداشته و بلکه پیامدهای ناگواری نیز درپی خواهد داشت.
بهترین توصیه و کارنیک آنان این خواهد بود که هر وقت بر خصیصه حرص طلبی و ذات فرعونی خود غالب گردیدند، در آن صورت می توانند سخن از حق و عدالت و حقوق مردم، قانون و هنجارهای اجتماعی و رعایت اصول به زبان آورند. درغیر این صورت بهترین دستور و توصیه همان توصیه رسول خدا(ص) است که رطب خورده کی منع رطب کند.
اگر امروز بعد از هزاروچند صد سال نام پیامبر در منابر و منارههای مساجد بلند است، نام و سیره وی دلها را بسوی خود میکشاند، زندگی او الگوی بشریت قرار گرفته است، ... این ها همه نه از سر ترس و قدرت شمشیر، بلکه بخاطر آنست که پیامبر خدا آنچیزی را که بدان باور داشت و عمل می کرد، دیگران را بسوی آن فرا میخواند.
به همین جهت در کتاب آسمانی نیز تاکید گردیده که بهترین الگو برای شما پیامبر تان است. چگونه می توان جامعه ای ایده آل و انسانی را با شیوههای غیرانسانی و بدور از اصول و معیارهای انسانی بنیان نهاد؟ آیا تاریخ چنین معجزه ای را سراغ دارد؟ آیا این تصور باطل و خودفریبی نخواهد بود از کسانی که عاملان به گفته های خود نیستند و عدالت را اجرا نمی کنند، انتظار تحقق عدالت و احیای ارزش ها را داشته باشیم؟ بنابر این بهتر است که گویندگان و نصیحت کنندگان و دعوت کنندگان به خیر، قبل از هر گفته ای، به گفته های خود عمل نمایند تا مردم با مشاهده اثر در عمل گویندگان به گفته های آنان یقین نمایند و گرنه گفتاری بدون عمل نتیجه ای نخواهد داشت.
دیدگاه شما