صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تولید و بازتولید خرد جمعی در دانشگاه های کابل

-

تولید و بازتولید خرد جمعی  در دانشگاه های کابل

دانشگاه، مرکز گردآمدن انسانهاى مشتاق به دانش و فن، جایگاه پرورش سرمایه انسانى، عامل نوسازى مناسبات اجتماعى، مهد نوسازی اجتماعی و توسعه و در یک کلام مغز متفکر جامعه می باشد. در چند سال اخیر بارها جدال های بعضا خشونت باری در دانشگاه های کشور بر سر موضوعات مختلفی رخ داده است. با نگاه به آنچه در این مدت رخ داه این سئوال بیشتر تقویت می شود که چه عواملی باعث شده است تا در دانشگاه به بجای تولید علم و دانش خشونت تولید شود. چرا جدال ها با گفتگو و استدلال حل نمی شود و گاه تنها راه حل منازعه درگیری فیزیکی دانسته می شود؟

دانشگاه امروزه شاید یکی از مهمترین نهادی باشد که در همه کشورها سرمایه گذاری های ویژه ای روی آن می کند. سرمایه گذاری ها برای آن است که دانشگاه نقش موثر در دگرگونی و تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی داشته است.

این مهم در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بیشتر ملموس بوده است. خیلی از اندیشمندان توسعه، توسعه را ارتقاء ظرفیت انسانی ذکر کرده اند و دانشگاه را بهترین و در عین حال کارآمد ترین نهاد و جایی می داند که می تواند به خوبی ظرفیت انسان ها را بالا ببرد. در دیگر کشورها حد اقل دانشگاه محل رشد نخبگان سیاسی، فکری، اقتصادی و اجتماعی بوده است و جدال های سنت و مدرنیته به صورت مسالمت آمیز در دانشگاهها مطرح شده و حل می شود. از طرفی دانشگاه جایی است که خرد جمعی تولید و باز تولید می شود و انسان ها در پرتو خرد است که می تواند زندگی معقول داشته باشد. به صورت کلی می توان گفت که رسالت اصلی دانشگاه تربیت نیروی انسانی، ایجاد خلاقیت، ابتکار و نوآوری است.

بررسی این مسائل در دانشگاه کابل مهم و اساسی می نماید. زیرا دانشگاه کابل معتبرترین نهاد آموزشی است که بیشترین بودجه آموزشی کشور برای ارتقا ظرفیت انسان ها در آن سرمایه گذاری می شود.

دانشگاه به عنوان جایی که نخبگان فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را پرورش می دهد، شناخته می شود. این نهاد نخبگان سیاسی را پرورش می دهد که در آینده جامعه را به سمت توسعه به حرکت در آورده و جدال های فراروی توسعه که یک امر طبیعی می باشد را به خوبی حل نموده در نهایت قدرت، ثروت و ارزش را به طور اقتدارآمیز و به صورت عادلانه میان همه شهروندان توزیع نماید. دانشگاه به عنوان نهاد آموزشی نخبگان فکری را به جامعه تقدیم می کند که این نخبگان بیرون یا درون حوزه حاکمیت به تولید و بازتولید اندیشه پرداخته و نیازهای فکری و اندیشه ای شهروندان را ارضا می کند. در صورت نیاز این نخبگان فکری است که افکار شهروندان را برای پذیرش اندیشه ها و کار های جدید آماده می سازد تا نخبگان سیاسی بتواند به آسانی به سمت توسعه حرکت نماید. دانشگاه به عنوان نهادی که به پرورش نخبگان می پردازد در نهایت به نخبگان یاد می دهد که چطور از راههای مسالمت آمیز برای حل مشکلات و بحران ها استفاده نماید.

در بیشتر کشورها که اندیشه های جدید مطرح شده بیش از دیگر جا ها اول در دانشگاه ها مطرح شده است. دانشگاه جایی بوده است که بیش از دیگر جاها جدال فکری و اندیشه ای مانند جدال سنت و مدرنیته را در خود جای داده است. جدال این دو سنت فکری سنت گرایان و نو اندیشان را به وجود آورده است که سنت گرایان بیشتر گرایش های دینی و بازگشت به اعصار گذشته را در ذهن خود می پروراند و نواندیشان نوید از آینده ای می دهد که مشکلات و بحران های گذشته دیگر دامن گیر بشر نخواهد بود. جدال این دو جریان بیش از همه در مسئله مشروعیت بخشی به اندیشه ها و برنامه ها مشهود است.

سنت گرایان مشروعیت خود و تمام سازوکارهای خود را از سنت های گذشته می گیرد و مدرنیست ها مشروعیت خود را معطوف به دست آورد ها و نوید های خود در آینده می داند. این جریان ها قبل از قدرتمند شدن نهاد دانشگاه جدال های بس خشونت آمیز داشته است که میلیون ها انسان را قربانی خود کرده است. تبلور عینی سنت گرایان افراطی را امروزه می توان در وجود و جریان بنیادگرایی دینی دید جریانی که امروزه توجه همه را به خود جلب کرده است. توسعه اما تبلور جریان مدرنیست ها دانسته می شود. چیزی که همه کشورها آنرا به نوعی گم شده خود می داند.

دانشگاه اما جایی تولید و بازتولید خرد جمعی نیز می باشد. خرد جمعی معطوف به این است که انسان ها به عنوان فاعلان و عاملان کنشگر عقلانی می تواند سرنوشت خود را تعیین نماید. بدون توجه به خرد جمعی امروزه دموکراسی به عنوان یک نظام سیاسی معنی نخواهد داشت چون دموکراسی سالار بودن را به انسان ها می دهد. سالار بودن انسان معطوف به این است که انسان تنها موجودی است که دارای خرد بوده و می تواند به صورت درست و عاقلانه خوب و بد خود را تشخیص دهد. خرد جمعی هم در جایی معنی پیدا می کند که همه در یک فضایی که شرایط و امکانات برابر در اختیار همه وجود داشته باشد و همه بتواند دست به انتخاب بزند.

در افغانستان اما دانشگاه بیش از آن که این کارکرد ها را داشته باشد جایی برای بازگشت به سنت ها، جدال های خونین و به رخ کشیدن جهالت به همدیگر است. دانشگاه کابل نه تنها جایی برای پرورش نخبگان سیاسی، فکری و اجتماعی نیست بلکه بیشتر جایی است که استعداد ها و ظرفیت ها از بین برده می شود. دانشجویان در طول مدت چهار سال تنها کاری مهم که انجام می دهد این است که چپتر های بیست، سی سال پیش را حفظ کرده و با اضطراب زیاد امتحان ها را پاس نماید. دانشجویی تبدیل به نخبه می شود که دارای دغدغه بوده و دغدغه اش باعث به حرکت در آوردن و جهت دادن نیروی او در یک راستا شود. دانشجو اما بیش از آنکه دغدغه ای فکری، سیاسی و اجتماعی داشته باشد دغدغه ای پاس کردن امتحان را دارد.

در دانشگاه کابل جدال سنت و مدرنیته محل از اعراب ندارد و به نوعی تاکید بر بازگشت به سنت دارد. دانشگاه کابل بیش از آنکه زمینه را برای گفتگو و فهم اندیشه های جدید فراهم کند زمینه را برای سرکوب اندیشه های جدید و افراد حاملان این اندیشه ها فراهم می کند. به صورت تاریخی می توان شکل گیری جنبش های مارکسیسی و جهادی را در دانشگاه کابل مورد مطالعه قرار داد. این دو جریان بیش از آنکه به گفتگو بپردازد به خشونت به عنوان تنها راه پیروزی نگریست. این دو جریان بیش از آنکه باب گفتگو باز کند دست به اسلحه و کشتار زدند. می توانیم بگویم که دانشگاه امروز کابل به نوعی سنت جنبش های مارکسیستی و جهادی را بر دوش می کشد. از طرفی دیگر اگر دانشگاه را جایی برای فهم علوم جدید و تولید و بازتولید علم بدانیم باید در نظر داشته باشیم که در علوم جدید نسبیت گرایی یک اصل است و هیچ نظریه علمی با قطعیت اعلان موجودیت نمی کند. نظریه "ابطال گرایی" کارل پوپر و "انقلاب علمی" کوهن برای همین مطرح شده است. دانشگاه کابل بیش از آنکه این اندیشه ها مطرح نماید و نسبیت گرایی را به عنوان یک اصل در علوم جدید به دانشجویان بفهماند دانشجویان را به دام قطعیت گرایی می اندازد که در ذات قطعیت گرایی خشونت نهفته است.

تولید و بازتولید خرد جمعی در دانشگاه کابل از برخورد های گاه ناگاه دانشجویان نمایان می شود. تضاد ها و جدال های که در دانشگاه میان دانشجویان به وجود می آید بیش از آنکه خردمندانه و عاقلانه حل شود به درگیری های خونین منجر می شود.
بنابراین دولت و وزارت تحصیلات عالی باید سنت های حاکم بر دانشگاه را تغییر دهد و زمینه را برای ورود اندیشه های جدید و علمی ساختن محیط دانشگاه فراهم نماید. این مهم زمانی ممکن می گردد که وزارت تحصیلات عالی بجای کمیت به کیفیت بیشتر بها دهد و نصاب درسی دانشگاه ها را تغییر داده و مطابق نورم ها و استندرد و نیازهای روز نماید.

دیدگاه شما