صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

باز هم زمستان

-

باز هم زمستان

در روز هاي اخير كه هوا رو به سردي مي رود ، هاله اي از نگراني و پريشاني را در چهره اكثريت مرد م بوضوح مي توان شاهد بود . هر چند مردم ما عمري را عادت نموده اند كه با نگراني و اضطراب زندگي نمايند ، اما اين نگراني و پريشاني بگونه اي است كه بسان طاعون و وبا حيات جمعي را تهديد مي نمايد .

موضوع سوخت زمستان ، از مشكلات ديرينه جامعه ما بوده است . اين مشكلات از جهات مختلف چهره عبوس و هراس انگيز خود را به مردم ما نشان داده و ميدهد :‌
نخست اينكه افغانستان يك سرزمين كوهستاني است . قسمت اعظم كشوررا كوههاي بلند دربرگرفته است ؛ كوههاي كه اغلب اوقات سال ، بوي‍ژه درفصل زمستان واوايل بهارپوشيده ازبرف مي باشند. كوهستاني بودن كشورموجب گرديده است كه زندگي وارتباطات جامعه هم تحت تاثيرمحيط جغرافيايي وآب وهواي آن قرارگيرد. مناطق مسكوني ازيكديگرجداافتاده وازهم فاصله بسياردارند. ريزش شديد برف درطول فصل هاي زمستاني وباراني موجب مي گردد كه ترددوارتباط مناطق با يكديگر،حتي درسطح يك قريه هم بادشواري جدي مواجه گردد. بنابراين وجودمناطق اكثرا كوهستاني و ريزش برف هاي سنگين زمستاني يكي از عامل هاي اساسي سختي زمستان در كشور به شمار مي رود .

دوم ا ينكه عامل يا زمينه عقب ماندگي جامعه مزيد بر موضوع فوق گرديده و سختي زمستان را تشديد و غير قابل تحمل گردانيده است . عقب ماندگي كشور از جهات مختلف قابل توجه مي باشد .

در اينجا فقط مي توان در قسمت خاص آن يعني بهره برداري از امكانات گرمايي و توليد انر‍ژي سخن به ميان آورد .

با آنكه افغانستان از لحاظ منابع زير زميني انرژي همچون نفت و گاز چندان فقيرهم نمي باشد ، يا اينكه زمينه و رود آن از كشور هاي مجاور با هزينه نسبت به آن كشور هاي كه مجبور اند كه منابع انرژي را از فاصله ها و كشورهاي دور دست تر فراهم آورند ، از سهولت مناسبتري برخوردار مي باشد ؛ ولي به دليل نبود يا ضعف در سيستم انتقال و بهره برداري از منابع انرژي و خريد آن از خارج اكثريت مردم در محروميت مطلق بسر مي برند . بطور مثال با اينكه افغانستان از بهترين منبع گاز در جهان بر خوردار مي باشد ، مردم ما هيچ بهره و ثمره اي از آن ندارند . اگر در گذشته رژيم هاي سر سپرده آن را به بيگانه ها مي فروختند ، امروز اين انرژي در اختيار مافياي اقتصادي و تيول داران غاصب قرار گرفته است . حكومت به دليل ضعف و ناتواني عمومي كفايت و توانايي آن را ندارد كه از طريق كپسول ها يا لوله كشي آن به ساير ولايات كشور انتقال داده تا مردم از آن بهره ببرند.

همينگونه مي توان به ساير منابع انرژي هم چون ذغال سنگ و چوب سوخت هم اشاره داشت . گرچه استخراج از معادن ذغال سنگ كشور داراي سابقه بوده و كم و بيش در شهر هاي عمده كشور توزيع و به فروش رسانيده مي شد ،‌ اما همين منبع انرژي اكنون بصورت درست و يكسان براي همه شهروندان توزيع نمي گردد .

در قسمت استفاده از چوب سوخت هم به دليل استفاده نادرست طي ساليان بحراني ، بيشتر جنگلات كشور آسيب ديده و از بين رفته اند . امروزه بيشترين مقدار چوب سوخت متاسفانه از خارج كشور وارد مي گردد . ورود اين ماده سوختي و حرارتي هم در چهار چوب درست و تعريف شده قرار ندارد ؛ آن چيزي كه شاخصه و ميزان آن را ، ‌خصوصا از لحاظ قيمت براي خريدار تعيين مي سازد منافع و سود آوري دلالان و وارد كنندگان آن مي باشد .

نبود انرژي برق عامل ديگري است كه سرماي زمستان را براي مردم طاقت فرسا ساخته است .

در جهان امروز يكي از ارزانترين منابع انرژي برق مي باشد . هم چنين انرژي ياد شده بصورت آسان در دسترس عموم مي تواند قرار گيرد . ولي افغانستان از لحاظ دست يابي به انرژي برق ارزان و آسان سالها فاصله دارد . علاوه بر اينكه طي سالهاي جنگ و بحران بند هاي آبي و توليدي برق از بين رفته يا مستهلك شده اند ،‌ در طي چند سال گذشته هم متاسفانه حكومت و جامعه جهاني روي اين پروژه اساسي و زير بنايي هيچ فكري ننموده و چاره اي نيانديشيده اند . جاي تاسف است كه مبالغ كلان هزينه به مواردي مصرف نموده اند كه فقط جنبه تبليغاتي و غلط اندازي داشته است . اين يعني هدر دادن هزينه ها و كمك هاي كه بنام مردم افغانستان جمع آوري و در اختيار انجو ها يا مراجع داخلي و خارجي قرار گرفته است .

براي مثال كابل ، پايتخت افغانستان از جمله نادر ترين پايتخت هاي جهان است كه اکثر قسمت های آن، شب هنگام در ظلمت و تاريكي وحشتناك فرو مي رود . تاريكي و ظلمت شب كابل در واقع نمادي از تاريكي تاريخ و سرنوشت اين مردم در گذشته و حال دارد . شب كابل ، اين شهر را بصورت شهر اشباح و ارواح در مي آورد . حال اگر در چنين وضعيت ناگواري سرماي زمستان و برف هاي سنگين زمستاني هم افزوده گردد ، معلوم است كه قشرآسيب پذيرجامعه چه مصيبت و رنجي را بايد تحمل نمايند .

اضافه بر عوامل ياد شده ، عدم كنترل حكومت بر نرخ و قيمت مواد سوختي فاجعه زمستان را تشديد مي بخشد . با اينكه سردي زمستان و مسئله مواد سوختي براي مردم يك پديده و يا نيازمندي و ضرورت ثابت به شمارمي رود ، يعني اينكه وجود فصل زمستان يك امر طبيعي بوده و حادثه غير مترقبه نمي باشد ، اما دولتمردان نسبت به اين موضوع در طي چند سال گذشته هيچگونه فكر اساسي ننموده اند . اگركميسيون ها و برنامه هاي هم روي دست گرفته شده و تدارك ديده شده است فقط موقتي و محدودبوده است .

موقت بودن و محدود بودن به اين معني بوده است كه فقط در هنگام برف باري هاي بسيار شديد يك اقدام عاجل صورت گرفته است كه آن اقدام هم متاسفانه ناكام وناقص بوده است ، همين طور از لحاظ مناطق و اقشارتحت پوشش هم محدود مي باشد .

يعني اينكه فقط نواحي خاص شهركابل و اقشارخاص و اعيان نشين كابل را تحت پوشش قرارداده است . براي قشر غريب و مستضعف هيچگونه اثر مثبت و چاره گشايي نداشته است . اما در مورد عدم كنترل حكومت بر خريد و فروش مواد سوختي ، امري كاملا واضح است كه امروزه بنام بازار آزاد كه در واقع همان چپاول و يغماي آزاد بشمار مي آيد ، خون مردم در فصل زمستان به شيشه گرفته مي شود . حكومت در قسمت خريد از مراكز و منابع سوختي چه در داخل و چه در خارج از كشور تا زمانيكه مواد سوختي بدست مشتري داخلي مي رسد هيچگونه سيطره و كنترل ندارد . مقامات ذيربط در اين مورد فقط به يك اعلان بسنده مي نمايند .

متاسفانه شركت هاي كه وظيفه خريد و انتقال مواد سوختي را بعهده دارند آن چنان در سوداي سود جويي مي باشند كه هيچگونه ترحم و عطوفت انساني در آنان مشاهده نمي شود . آنان علاوه بر اينكه از لحاظ نرخ و نوا مرد م را در تنگنا قرار ميدهند ، در بسياري موارد از لحاظ كيفيت و اوزان مواد سوختي نيز از حق مردم را مي دزدند . نبود يك مرجع با صلاحيت و مسئول كه پاسخگوي شكايات مردم باشد دست چنين سود جوياني را براي غارت و دزدي حق مردم باز گذاشته است .

بنابر اين با اينكه بارها و بارها مسئله سردي و سختي زمستان براي مقامات ، آنانيكه خود را مسئول و دلسوز كشور و جامعه ميدانند گوش زد گرديده است ولي متاسفانه تاكنون منشا اثر واقع نشده است . اين نشانه عدم احساس مسئوليت واقعي زمامداران يك جامعه نسبت به مردم آن مي باشد . به معني ديگر فاصله روشن و انكار ناپذير ميان مردم و حكومت است .

به دليل چنين چالشي است كه اگر ريزش برف و باران براي كشور هاي ديگر نعمت به شمار مي آيد تا از خشك سالي نجات يافته و از آب وافر آن بهره ها ببرند ، اين نعمت الهي در افغانستان به دليل زمامداران بي كفايت و مقاماتي كه احساس و روحيه دلسوزي به جامعه را ندارند و انگيزه مفرط سود جويي كه در تاجران مواد سوختي وجود دارد و ضعف و ناتواني ، عقب ماندگي تاريخي و اقتصادي كه كشور بدان مواجه مي باشد ،‌ نعمت الهي ريزش برف و باران هاي زمستاني و بهاري ، بدل به نقمت و مصيبت مي شود . روي همين جهت در ميان توده مردم بصورت بسيار ساده و روشن از زمستان ، بعنوان مرگ غريبان ياد مي شود . آيا براي اين مرگ جمعي و تدريجي پاياني هست ؟

دیدگاه شما