صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۳۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چالش های صلح در افغانستان

-

چالش های صلح در افغانستان

یکی از موضوعات و مباحث داغ روز کشور مسئله تامین صلح است. با گذشت چندین سال از استقرار نظام جدید سیاسی و حضور گسترده جامعه بین المللی، هنوز موضوع تامین امنیت و یا استقرار صلح در کشور در صدر مسایل قرار دارد. بدون شک استقرار صلح در کشوری که بیش از سه دهه در جنگ و بحران بسربرده است، امری نیست که بصورت دفع الوقت و آنی تحقق یابد.

اما عدم چنین انتظاری این مسئله را نیز ایجاب یا توجیه نمی نماید که پس از ده سال هنوز کشور در بحران ناامنی قرار داشته باشد. اوضاع عمومی، بویژه روند بازسازی تحت تاثیر آن قرار گیرد. به معنی دیگر اوضاع جاری به دلیل گسترش ناامنی و شدت فعالیت مخالفین و وسعت جنگ، کاملا با بن بست مواجه گردیده است.

مسئله تداوم خشونت و افزایش روز افزون آن نه تنها در داخل کشور باعث ایجاد بحران های متعدد گردیده است، بلکه بگونه ای سیاست و عملکرد برخی از اعضای جامعه جهانی را در نزد افکار عمومی آن کشور ها نیز زیر سوال قرار داده و تنش هایی را بوجود آورده است. از جمله می توان به بحث ها و کشمکش های سیاسی پیرامون مسئله حضور نیروهای امریکایی در افغانستان و پرسش دست آورد این حضور در جامعه امریکا اشاره داشت.

تاکنون دهها مقاله و موضوع پیرامون کارکرد نیروهای امریکایی در کشور به نشر رسیده است. افکار عمومی جامعه امریکا درپی این هستند که حضور چندین ساله فرزندان شان در افغانستان و سرازیر شدن پول های شان در این کشور چه دست آوردی به همراه داشته است؟ چرا تروریسم هر روز جان تازه می گیرد؟ چرا مردم افغانستان نسبت به عملکرد اعضای جامعه جهانی منتقد هستند؟ و...

آنچه برای مردم ما مهم به نظر می رسد اینست که براستی راه رسیدن به صلح چیست؟ چرا این منازعات خونین پایان نمی یابد؟ این منازعات با اینکه رو به کاهش نیست بماند؛ چرا روز بروز بر دامنه و هیمنه آن افزوده می شود؟ مشکل کار در کجاست؟ در باورمندی به صلح و ایده نفرت از جنگ تردیدی وجود دارد؟ آیا میکانیزم رسیدن به صلح ناقص است ؟ و...

واقعیت اینست که دست یابی به صلح علاوه بر اینکه یک امرفطری و انسانی است که در ذات انسان نهفته است، ضرورت های زندگی اجتماعی ، بویژه در جهان امروز که هم زندگی پیچیده شده است و هم سطح دانش و آگاهی آن نسبت به زندگی افزایش یافته است، از جانب دیگر چالش ها و موانع طبیعی و غیرطبیعی نیز افزوده شده است؛ همه ایجاب می نماید که انسان امروز به جدیت و قاطعیت تمام در جستجوی صلح باشد.

وضعیت خاص و بحران زده افغانستان این ضرورت را برای مردم ما دو چندان ساخته است. اما نکته ای که نباید از یاد برد اینست که آرزو داشتن و توقع بردن یک چیزی است و دست یافتن و بدست آوردن آن مطابق با شرایط عینی چیزی دیگر. چنین خواست و آرزویی بایستی در یک میکانیزم و راهکاری مطابق با شرایط عینی ساماندهی و برنامه ریزی گردد. اگر غیر از این باشد ممکن است تبعاتی بس خطرناکتر را نیز درپی داشته باشد.

یکی از مشکلات اساسی در کشور برای دست یافتن به صلح و تحقق این آرزوی دیرینه و همگانی جامعه آنست زمامداران و سیاست مداران تصوری و پنداری جدایی از جامعه درباره صلح دارند. به معنی روشنتر حکومت به موضوع صلح به منزله ابزاری می نگرد که اهداف خاص او را تامین سازد. متاسفانه این اهداف افغانستان شمول نمی باشد. حکومت در پی آنست که با براه انداختن بازی بنام مذاکره و صلح ، در واقع امتیازات سیاسی را برای افزایش میدان مانور خود و به انزوا راندن مخالفین و عناصری بیرون از دستگاه قدرت کمایی نماید. انگیزه ها و اهدافی که دولتمردان برای دست یافتن به صلح درپی آن هستند ، ممکن است در کلیات و داعیه ها با توده مردم اشتراکاتی داشته باشد، اما در جزئیات و وضعیت عینی و تطابق دادن آن متفاوت می باشد.

مردم صلح را برای تمام افغانستان می خواهند. صلح بایستی بستر مناسبی باشد که همه افراد این کشور بتوانند در پرتو آن بخوبی و با عزت زندگی نمایند. کدورت ، خصومت ، تبعیض و بی عدالتی ، برتری جویی و امتیاز خواهی از صفحه زندگی رخت بر بندد. قانون و عدالت در همه زمینه ها، بویژه در زمینه برخورداری از حقوق قانونی و امکانات ملی یکسان حکم نموده و اجرا گردد.

دست یابی به صلح برای مخالفین زنگ بیدار باشی باشد که خود را از چنبره و اسارت قدرت ها و عناصر خارجی و سازمان های استخباراتی نجات دهند. از اینکه عده ای بنام مخالفین صلح در برابر مردم و جامعه خود قرار گرفته اند ،راه خود را جدا نموده و در کنارمردم خود ایستاده شوند. بجای اینکه جاده ها و اماکن عمومی و عام المنفعه را تخریب نمایند ، در باز سازی وطن مصیبت زده شریک و هم نوا گردند. چرخ اقتصاد و زندگی جمعی را با توان همدیگر پیش ببرند و مجالی برا ی سنگ اندازان باقی نگذارند. و...

چالش دیگری که برای رسیدن به صلح وجود دارد در میکانیزم آن است. ریشه و سرچشمه این چالش نیز در همان نکته معرفتی و انگیزه های است که درباره صلح وجود دارد و در ستور فوق اشاره شد. حکومت هماره کوشیده است که با شیوه های ابهام آلود موضوع صلح را مطرح نماید. بطور مثال دشمنان صلح کاملا شناخته شده اند.

حکومت باید به صراحت افکار عمومی را از این موضوع آگاه سازد که چه کسانی دشمنان صلح اند؟ چرا عده ای در دام تبلیغات آنان گرفتار آمده اند؟ سخن و پیشنهاد حکومت برای دست یافتن به صلح چیست ؟ ولی متاسفانه در طول چندین سال حکومت سعی ورزیده است با بازی و ابهام آفرینی به اصطلاح هم مخالفین را فریب بدهد و هم امتیازات لازم را بدست آورده باشد. بطور مثال حکومت همیشه سخن از طالب خوب و بد به میان آورده است؟

حال آنکه هیچ تعریفی از طالب ارائه نداده است! درباره حامیان طالبان، گاهی مستقیما حکومت پاکستان را مانع دست یابی به صلح میداند، زمانی دیگر او را شریک خوب در مبارزه با تروریزم می خواند! از جانب دیگر حکومت برای اینکه بتواند نظر و گرایش طالبان را بسوی خود جلب نماید بر اهرم های قومی و زبانی تکیه نموده است. این مسئله نه تنها دست آوردی برای حکومت نداشته است ، بلکه مقبولیت و موقعیت حکومت را در میان دیگر اقوام کشور نیز متزلزل ساخته است.

هم چنین درباره تدوین و ارائه طرح ها و برنامه های که برای دست یابی به صلح ارائه شده است همیشه این برنامه ها و طرح ها ازاتاق های فکری بیرون آمده است که آن اتاق ها در تاریکی محض و تعلقات قبیله ای قرار گرفته است. به معنی دیگر طرح و برنامه های دست یابی به صلح از مجاری شفاف و قانونی ارائه نشده است. ما امروز دارای اداره هستیم ، پارلمان داریم ، مجلس سنا داریم، نهاد های مدنی و احزاب سیاسی حضور دارند، جامعه جهانی نقش عمده در کشور دارد، و...

ولی حکومت بجای اینکه از چنین مجاری قانونی و روشن برای تدوین و ارائه برنامه دست یابی به صلح استفاده نماید همانند سال های گذشته با وسوسه و مخفی کاری با چند شخص معین بنام رهبران جهادی و سیاسی که در جامعه ما از وجاهت و کارکرد سازنده و مفید نیز برخوردار نمی باشند مشوره می گیرد.بزرگ ترین ویژگی آنان اینست که مداح گوی قدرت و ریاست اند؛ و خود تشنه قدرت و ثروت وشهرت. این در حالی است که هیچ یک از نهادهای قانونی و مشروع در جریان قرار نمی گیرند.
مسئله ای دیگر که در این راستا قابل طرح می باشد اینست که حکومت درباره تحقق پروسه صلح از نگاه منطقه ای و بین المللی آن محروم است.

یعنی ابزار و شرایط منطقه ای و جهانی دست یابی به صلح مورد غفلت قرار گرفته است. صلح امروز تنها یک پدیده و خواست داخلی بشمار نمی رود. بلکه این موضوع دامنه وسیع فراتر از مرزها دارد. ممکن است حتی در گستره جهانی قرار گیرد. بدون شک استقرار صلح در افغانستان بدون همکاری منطقه ای و جهانی امکان پذیر نیست. ولی ما بارها شاهد بودیم که حکومت چنین موضوعی را نادیده انگاشته است و یا ازکنار آن به غفلت و سهل انگاری گذشته است.

در بسیاری موارد بخاطر منفعت آنی و شخصی و تیمی ، و یا ندانم کاری، منافع علیای وطن را ، قربانی یک تصور و احساس زود گذر نموده و افغانستان را در برابر جهانیان و برخی کشورهای منطقه قرار داده است؛ و در شرایط دیگر که قاطعیت و اصرار لازم است از موضع ضعف و جبن پیش آمده است.

در نهایت چنین سیاست های ناپایدار و خام در عرصه منطقه و جهان سبب شده است که موقعیت و موضع حکومت در داعیه صلح خواهی هم در نزد مردم تنزل یابد و هم مخالفین به آن بها و ارزش لازم را قایل نگردند و هم جهانیان با دیده شک و تردید در آن بنگرند. اینست که حکومت در حالی تنها در میدان باقیمانده با همه دشواری ها و چالش های رسیدن به صلح باید مقابله نماید. امری که از توان و ظرفیت آن کاملا خارج است. شورای عالی صلح نیز به دلیل اینکه از انگیزه درست و سالم برخوردار نمی باشد هم چون یک سلاح زنگ زده هیچ اثر و دست آوردی به همراه نخواهد داشت.
همین طور متاسفانه بنا به دلایل یاد شده، راه صلح هم چنان طولانی و دست نیافتنی تصور می شود!

دیدگاه شما