صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

دموکراسی ، مطلوبترین نظام سیاسی

-

دموکراسی ، مطلوبترین نظام سیاسی

پیشینه های دموکراسی:
برای دموکراسی، زمینه و پیشینه هایی به قدمت طولانی تاریخی که به یونان و روم باستان بر می گردد قایل اند؛ اما دموکراسی را به مفهوم جدید و مدرن، از زمره دست آوردهای فکری، اجتماعی و سیاسی دوران معاصر، بویژه در مغرب زمین برمی شمارند.
دانشمندان علوم سیاسی و اجتماعی میان تغییر و تحولاتی که در عرصه های گوناگون در مغرب زمین بوجود آمد و تولد و رشد دموکراسی ارتباط نزدیک قایل اند.

یعنی اینکه در تولد و رشد و استقرار دموکراسی به مفهوم مدرن آن، و عوامل مختلفی از جمله فئودالیسم، پراکندگی قدرت سیاسی، جنبش اصلاحی دینی مسیحی، رشد طبقات تجارت پیشه جدید، ظهور نظام سرمایه داری، انقلاب های آزادی خواهانه و انقلاب صنعتی نقش عمده و اساسی داشته اند. امروز دموکراسی در غرب از مراحل نخستین خویش فراتر رفته و به اشکال فراگیرتر و رفاهی تکامل یافته است. اینک به مواردی از عوامل و زمینه های که در تولد، رشد و استقرار دموکراسی در غرب اثرگذار بوده است، اشاره می گردد:
اغلب گفته می شود که سرمایه داری یکی از عوامل اساسی در گسترش دموکراسی مدرن موثر بوده است. هرچند به زعم صاحب نظران، سرمایه داری با انواع مختلف رژیم های سیاسی همزیستی داشته است، اما در این میان سرمایه داری و دموکراسی دوگونه ای از یک واقعیت یاد شده اند. زیرا بسیاری از عناصر در سرمایه داری و دموکراسی مشترک می باشند. عناصری هم چون آزادی، قرارداد، رقابت، مشارکت و... .

از بابت تولد تاریخی نیز سرمایه داری و دموکراسی مدرن، کم و بیش بطور همزمان پیدا شدند و یکدیگر را تقویت نموده اند. هم چنین سرمایه داری و دموکراسی مدرن برعناصر گفتمان و عقلانیت واحدی استوار هستند و هویت ها و کردارهای یکسانی برای انسان در نظرمی گیرند.

از لحاظ طبقاتی هم چنین است، برداشت دیگر این است که میان دموکراسی و رشد طبقه متوسط (زیربنای اجتماعی) نسبتی وجود دارد. زیرا طبقه متوسط برخلاف طبقات ممتاز و مادون، از روحیه ای متعادل و شیوه میانه رو و برخورد متساهل برخوردارمی باشد. در مجموع می توان گفت تا هنگامی که سرمایه داری و دموکراسی در دست یابی و پیشرفت اهداف و آرمان هایی چون برابری نسبی از حیث اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یکدیگر را تقویت نمایند، میان آندوهماهنگ و هم سویی وجود دارد. اما هنگامی که سرمایه داری موجب ظهور نابرابری اساسی گردد، طبعا با آرمان های دموکراسی ناهماهنگ خواهد بود.

بنابراین با وجود اینکه سرمایه داری یکی از عوامل و زمینه های دموکراسی مدرن شمرده می شود، اما باید متوجه بود که این هماهنگی و رابطه بسیار پیچیده است. زیرا براساس اظهارات ناقدین، سرمایه دارای روحیه سازش با نظام های استبدادی، فاشیستی و اقتدارطلب را، هم دارا می باشد. در مقابل با اینکه دموکراسی با نظام های یادشده در تضاد کامل قرار دارد، احتمال اینکه سنت های دموکراسی در جوامعی که فاقد شرایط رشد سرمایه داری اند، هم استقرار می یابد، همانند آنچه در هندوستان و بسیاری از کشورهای آسیایی و افریقایی اتفاق افتاده است.

زمینه های فرهنگی و سیاسی؛ برخی دموکراسی را بعنوان مجموعه ای از نگرش ها، که خود جزئی از فرهنگ سیاسی است، بشمار آورده اند. درباره فرهنگ سیاسی چنین آمده است: فرهنگ سیاسی مجموعه ای نگرش ها و ارزش هایی است که به فرایندها و زندگی سیاسی شکل می بخشد. البته بحث پیرامون فرهنگ سیاسی که در قرن نوزدهم همزمان با مطرح شدن زمینه های فرهنگی دموکراسی مطرح شده است، بسیار گسترده تر از آنست که بتوان در این مجال بدان پرداخت. فقط می توان بدین نکته اشاره داشت که صاحب نظران، فرهنگ سیاسی را در یک تقسیم بندی، به دوبخش تقسیم نموده اند: فرهنگ سیاسی آرمانی و فرهنگ سیاسی واقعی.

با این رویکرد فرهنگ سیاسی در بحث از دموکراسی های مدرن، همان فرهنگ سیاسی واقعی است. در فرهنگ سیاسی پرسش اساسی اینست که چه زمینه هایی اجتماعی و اقتصادی و تاریخی موجب تکوین فرهنگ سیاسی می گردد؟ و چه نوع فرهنگ سیاسی مستعد گسترش دموکراسی است؟ در این رابطه علاوه برتقسیم بندی که ذکر گردید، دانشمندان علوم سیاسی، فرهنگ سیاسی را به دوبخش دیگر نیز تقسیم کرده اند: یکی فرهنگ سیاسی گروه های برگزیده و حاکم و دیگری فرهنگ سیاسی توده ها.

رابطه میان ایندو به دلایل مختلف ممکن است ناهماهنگی پیش آید. ممکن است گروه های برگزیده از حیث رغبت به دموکراسی، از توده های مردم عقب تر باشند (آنچه در رژیم های سنتی مشاهده می شود) و یا جلوتر باشند (آنچه که در رژیم های نوساز دیده می شود).برخی دیگر از صاحب نظران فرهنگ سیاسی را برخواسته از شرایط زیستی طبقات خاص (مثلا طبقه متوسط) می دانند، که با گسترش دانش انسان شناسی و مطالعه در فرهنگ سیاسی اقوام و ملت ها بطور کلی بسط یافت.

موضوعی دیگر که در این رابطه طرح گردید ه است، موضوع کاراکترملی و شناخت منش ملت ها در ظهور و رشد دموکراسی است. عده ای بر این باوراند که کاراکترملی بر اساس فرایند جامعه پذیری اولیه در خانواده قابل تعریف است. طبق این دیدگاه نگرش هایی که مجاری و فرایندهای اولیه جامعه پذیری را ایجاد می کند، از قبیل احساس اعتماد یا عدم اعتماد به دیگران، احساس اعتماد به نفس و استقلال فردی، توقع از دیگران وغیره که برشکل گیری رفتار و نگرش سیاسی اثر گذار می باشند. علاوه بر آن مجاری ثانوی جامعه پذیری مانند آموزش عمومی و سیاسی، تعلقات حرفه ای وغیره نیز ممکن است نگرش های ناشی از فرایند جامعه پذیری اولیه را تثبیت سازند و یا با آنان در تعارض قرار گیرند.

در مورد نقش خانواده نیز اغلب صاحب نظران بدین باوراند که نوع ساختار قدرت رایج در نظام خانواده (مادر سالار یا پدر سالار، چگونگی اطاعت پذیری در خانواده و...) در مسئله جامعه پذیری و نگرش های مساعد یا نامساعد نسبت به مشارکت، رقابت و دموکراسی تاثیر بسزا دارد. در مجموع می توان پیشینه های دموکراسی بر اساس تجارب تاریخی متنوع بوده و قابل انکشاف نیز می باشد. اثرگذاری این موء لفه های تاریخی نیز به تناسب موقعیت و شرایط متغییر خواهد بود. اما در کل موءلفه های چون فرهنگ سیاسی و اجتماعی، نظام سرمایه داری، طبقات اجتماعی، کاراکترها و منش ملت ها، نظام خانواده و نوع ساختار قدرت در آن و....بعنوان پیش زمینه های پذیرش و مقبولیت دموکراسی در جوامع موثر واقع شود.

منبع:
برداشت ها تلخیص از "آموزش دانش سیاسی" – حسین بشیریه .

دیدگاه شما