صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نقش موقعیت جغرافیایی افغانستان در بحران جنگ

-

نقش موقعیت جغرافیایی افغانستان  در بحران جنگ

با نگاهی به تجربه تلخ جنگ های خونین چند دهه اخیر در افغانستان، می توان عوامل مختلفی را در شکل دهی این جنگ طولانی و درگیر ساختن افغانستان با بحران های پیچیده بر شمرد. اما به نظر می رسد یکی از عواملی که شاید کمتر مورد توجه قرار می گیرد، ولی این عامل نقش بسیار مهمی را در بحران کنونی جنگ ایفا می کند موقعیت جغرافیایی افغانستان است. در واقع کشورهای که به لحاظ موقعیت جغرافیایی به صورت حایل میان کشورها و قدرت های بزرگ قرار می گیرند همواره در کشاکش نزاع ها و رقابت ها میان این قدرت های بزرگ و کوچک قربانی می شوند. نمونه های از این دست کشورها در جهان بسیار است که یکی از این موارد افغانستان است.

افغانستان در شرائط کنونی علاوه براینکه در یک نقطه حساس و استراتیژیک آسیا و جهان موقعیت دارد؛ اطراف آن را عمدتا کشورهای مهم و در حال توسعه احاطه کرده که در دهه های آتی بسیار ازاین کشورها، قدرت های مهم و بزرگ اقتصادی، نظامی و سیاسی در جهان خواهند بود. از جانبی هم خود افغانستان و هم نواحی اطراف این کشور سرشار از منابع غنی و ذخایر بزرگ طبیعی در جهان است. این خود می تواند برای هر قدرت اقتصادی در جهان وسوسه انگیز باشد. این ها عواملی است که شرائط امنیتی و سیاسی اجتماعی افغانستان را کاملا تحت تاثیر خود قرار می دهد و در این کشور هرگونه تغییر و تحولی که بخواهد چه به سود و چه به ضرر خود این کشور باشد تمامی کشورهای منطقه و قدرت های دور و نزدیک نسبت به آن حساسیت نشان می دهند و اقداماتی را روی دست می گیرند.

بحث صلح و امنیت در افغانستان دقیقا تحت تاثیر مجموعه عواملی است که گفته آمد. اکنون اگر دولت افغانستان بخواهد با گروه های شورشی مخالف صلح کند بدون همراهی های منطقه ای این امر ممکن نیست. این چیزی است که تجربه چند دهه جنگ وخونریزی در افغانستان آنرا مبرهن و روشن ساخته است. بحران طولانی جنگ افغانستان نشان می دهد که دولت کنونی افغانستان در مذاکرات صلح با یک گروه شورشی کاملا مستقل که بتوانند جدا از منافع قدرتهای حامی خود تصمیم بگیرند طرف نیست و افغانستان برای پیشبرد مذاکرات صلح باید رضایت مندی همسایگان و سایر کشورها را نیز در نظر بگیرد یا به تعبیر خود آقای کرزی با کسانی غیر از رهبران طالبان نیز به مذاکره و گفتگو بنشینند. زمانی که صلح با طالبان با چنین دشواری مواجه باشد مسلما تامین امنیت هم اگر قرار است با مذاکرات صلح تامین شود بسیار دور از دسترس خواهد بود.

با توجه به آنچه گفته آمد برای مهار بحران در افغانستان همکاری جدی کشور های منطقه بسیار ضروری است. اما حال پرسش اساسی این است که چگونه می توان یک فضای اعتماد و همگرایی منطقه یی را بوجود آورد تا در نتیجه آن  هر چه زود تر به این بی اعتمادی ها و اختلافات پایان داده شده و مسیر رشد و توسعه کشور های منطقه به شمول افغانستان بیش از پیش هموار گردد. در این مورد دستگاه دیپلماسی خارجی کشور بیش از هر نهاد دیگر می تواند نقش موثر داشته باشد.به نظر می رسد همکاری های منطقه ی و همگرایی ها در صورتی امکان پذیر خواهد بود که  مشکلات و بی اعتمادی هایی موجود میان کشور ها به شکل ریشه ای آن مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد. مثلا دولت افغانستان با درک درست از منافع ملی و محور قرار دادن آن باید جدا برای حل کشمکش های مرزی با پاکستان تلاش نماید این مسئله باید بگونه ی شفاف و روشن به  بحث و بررسی گرفته شود و در نهایت با توافقات لازم و اتخاذ تصامیم درخور برای همیشه حل و فصل گردد. نگرانی های پاکستان در مورد حضور فعال هند درافغانستان نیز باید پاسخ در خور داده شود در مقابل سطح روابط با هند باید بگونه ی تنظیم گردد که به تشدید تنش ها در منطقه منجر نگردد. مسلما تا زمانیکه یک همگرایی منطقه یی لازم بوجود نیاید تلاش های صلح و مبارزات مسلحانه ره بجای نخواهند برد.

به باور نگارنده ما باید بپذیریم که سرنوشت امنیت و ثبات در افغانستان با مسائل پیرامونی افغانستان کاملا گره خورده است و ما ناگزیر از پذیرش این واقعیتیم. دولت افغانستان در گذشته با دایر کردن جرگه ها و نشستهای مختلف و با امضای پیمان استراتیژیک با آمریکا و برخی قدرت های دیگر تلاش کرد با اتکا به کمک ها و همکاری های آنان امنیت را در افغانستان تامین نماید. اما این مسئله نیز با مشکلات و چالش های فراوان روبرو است و نتوانست آنگونه که باید گرهی از مشکلات افغانستان بگشاید. زیرا بسیاری از کشورهای منطقه در قبال امضای چنین پیمانی و ماندن طولانی مدت آمریکا در افغانستان نگرانی جدی دارند که باید به آن پاسخ درخور داده شود. نگرانی همسایگان افغانستان و قدرت های منطقه از این مسئله ناشی می شود که نا امنی های افغانستان این کشورها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد و از طرفی امنیت افغانستان هم به قیمت نگران ساختن آنان و یا بی ثبات کردن آنان تامین شدنی نیست. اما با این حال تروریزم همچنان به مثابه یک تهدید جدی علیه ثبات منطقه به حساب می آید و این می تواند بستر خوبی برای تفاهم و همکاری های مشترک باشد و دولت افغانستان باید از این فرصت استفاده کند.

بنا براین پازل پیچیده امنیت و صلح بگونه ای است که اگر هر تکه از این پازل مهم نادیده انگاشته شود ثبات و امنیت پایدار در افغانستان برقرار شدنی نخواهد بود. از سوی دیگر این راه هم نباید فراموش کرد که تجربه سی سال گذشته به افغانستانی ها نشان داد که در این سالها و در نبود امریکا و ناتو در افغانستان نیز هیچ یک از قدرتها و کشورهای منطقه سعی نکردند امنیت و ثبات واقعی در افغانستان را تامین نمایند و به مردم افغانستان کمک نمایند. شاید درست تر این باشد که چنین چیزی در توان کشورهای منطقه ای نبوده و نیست و افغانستان ناگزیر از آن است که برای حد اقل حفظ وضع موجود همچنان متکی به کمک های بیرونی باشد. بدیهی است که اگر کشورهای منطقه در سی سال گذشته حقیقتا بدنبال ایجاد ثبات و امنیت واقعی برای خود و منطقه می بود اکنون شرائط در افغانستان به این صورت رقم نمی خورد و طبیعی است که اکنون منافع افغانستان نسبت به منافع کشورهای دیگر برای دولت و ملت افغانستان در اولویت قرار می گیرد.

در پایان باید گفت دولت افغانستان با پذیرش واقعیت های موجود باید با کشورهای منطقه نیز در سطح بالای وارد تفاهم و همکاری شود. اگر دولت افغانستان بتواند به نگرانی های مشترک کشورهای منطقه مبنی بر همکاری های دراز مدت آمریکا و سایر کشورهای غربی با افغانستان پاسخ در خور داده و به کشورهای منطقه بقبولاند که تروریزم به مثابه بزرگ ترین تهدید مشترک علیه ثبات منطقه است و کشورهای منطقه باید در مبارزه جدی با افراط گرایی و تروریزم افغانستان راهمراهی کند، می تواند گام های بلندی را به سمت صلح و ثبات دائمی در افغانستان بردارد. در غیر این صورت با دایر کردن ده ها جرگه و نشست در داخل کشور و باج دهی به گروه های شورشی تحت عناوین مختلف هرگز به سمت صلح و ثبات دائمی در کشور حرکت نخواهد شد.

دیدگاه شما