صفحه نخست » مقالات » آینده مبهم جامعه، و وضع دشوار آینده سازان!
آینده مبهم جامعه، و وضع دشوار آینده سازان!
- حبیب صبوری خسروشاهی
کودکان، آینده سازان جامعه یاد میشوند. این سخن اگر در نزد سیاست مداران و سخنرانان یک سوژه تبلیغاتی محسوب میشود، اما در حیات جامعه یک واقعیت دانسته میشود. کودکی که دیروز بصورت نوزاد پای به گیتی نهاده و چشم به زندگی تازه و جهانی نو گشوده است، پس از طی نمودن مراحل کودکی، نوجوانی و پای نهادن به مرحله جوانی، در واقع بر چگونگی وضعیت جامعه اثر گذار و دارای نقش خواهد بود. برای همین است که در نظامهای تربیتی و آموزشی و فکری بر موضوع چگونگی تربیت کودکان و حتا پیش از آن در زمینه ازدواج و رشد جنین و نوزاد حساسیت و برنامه ریزی دقیق و توجه جدی صورت میگیرد. همینگونه نظامهای سیاسی و حکومتهای که از انگیزه و اراده ملی برخوردار بوده و سعی در ایفای نقش سالم و سازنده دارند این مسئله برای شان از اهمیت اساسی برخورداری میباشد.
یکی از زمینههای مهم برای دریافت علل رشد یا عقب ماندگی جوامع مطالعه برروی تربیت و میزان اهمیت برای کودکان از سوی جوامع و نظامهای سیاسی و حکومتها میباشد. این امر به تناسب اهمیت یافتن و دریافتن اطلاعات بیشتر در زمینه توسعه جوامع از اهمیت فزونتری برخوردار گردیده است. به هرمیزانی که جوامع و حکومت از این موضوع غافل بوده و یا بدان اهمیت قایل نگردند، برنامه توسعه اجتماعی و اقتصادی و بالطبع توسعه سیاسی در آن جوامع و حکومتها هم ناقص و ناکارآمد خواهد بود.
با در نظرداشت آنچه گفته شد، وضعیت گذشته و شرایط کنونی جامعه ما نشان از آن دارد که با تأسف کودکان آسیب پذیر ترین قشر جامعه بوده اند. در شرایط بحرانی و عدم ثبات کودکان بیش از دیگر قشرها در برابر آسیبهای گوناگون قرار دارند. چنین وضعیتی در واقع نشان از آن دارد که در جامعه ارزش و جایگاه انسان تعریف نگردیده و بدیده قدر نگریسته نمی شود. وقتی در چنین جامعه ای، انسان دارای ارزش و قدر نباشد، پس نمیتوان انتظار داشت که کودکان یا زنان، نیز از ارزش و قدر انسانی و حقوق بشری خویش برخوردار باشند.
سوگمندانه در جامعه ما از دیر زمان کودکان، بخصوص دختران و زنان وجه المصالحه سنتها و باورهای غلط افغانی گردیده اند و تا هنوز هم این وضعیت ناگوار ادامه دارد. مصیبت بارتر اینکه حتا خانواده ها و کسانی که داعیه تجدد و روشنفکری دارند چنین سیستم و نگرش فکری و عملی برآنها تسلط دارد. برای درک وضعیت تاسف بار و نگران کننده کودکان بشمول دختران و پسران، نخست نگاهی گذرا داشته باشیم به برخی از گزارشهای نشر یافته در این ارتباط . براساس تحقیقات سازمانهای حقوق بشری، کودکان کشور در شرایط کنونی با مشکلات زیادی مواجه اند؛ عدم دسترسی به آموزش، مشکلات صحی، ازدواج های اجباری، کار اجباری و مشکلات رفتاری در درون خانواده ها، نمونه هایی از این مشکلات است. درگزارشي كه چندي پيش ازسوي موسسه آكسفام نشر شد وضعيت كودكان کشور به شدت بحراني خوانده شده است .
تحقيقات این موسسه نشان میدهد که به دلایل مختلف نيمي ازكودكان ازرفتن به مكاتب محروم هستند و ازدواج هاي اجباري ، ناامني و كار اجباري مشكلاتي اند كه كودكان اين كشور با آنها روبرو اند. گفته شده است که جنگ و نا امنی به خصوص ناامنی ها در جنوب کشور، بعنوان بخشی از علتها، سبب گردیده است که مکاتب بسته بمانند . بر بنیاد گزارشهای بین المللی که در این باره به نشر رسیده است فقر، تشدید شكاف طبقاتي، افزايش تعداد خانوادههای بي سرپرست و تك سرپرست، افزايش جمعيت، مهاجرت، بيكاری، حاشيه نشينی، اعتياد و وضعیت نامطلوب اقتصادی باعث شده که در جهان میلیون ها کودک، به جای پرداختن به تحصیل و بازی و سرگرمی در شرایط نامطلوب و مخاطره آمیز به کار در کارخانه جات، مزارع و سرک ها روی آوردند و بیشترینه این کودکان در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند که توانایی رسیدگی به مشکلات اجتماعی را ندارند. بر اساس آمارهای ارایه شده از سوی سازمان بین المللی کار، چیزی در حدود ۲۵۰ میلیون کودک در بین سنین ۵ تا ۱۴ سال مجبور به کار کردن بر روی سرک ها و در مشاغل سنگین دیگر میباشند.
طبق این آمار ۱۲۰ میلیون نفر از این کودکان وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام وقت هستند، ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و ۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی میکنند. در این میان، هرچند از تعداد کودکانی که در افغانستان مشغول به کار در سرک ها و یا فابریکه جات و یا معادن هستند آمار دقیقی ای در دست نیست؛ اما از آنجا که اکثر خانوادهها در زیر خط فقر زندگی میکنند و برای گذران زندگی خود به هر درآمدی و منبعی نیاز دارند، میتوان گفت که اکثر کودکان ما به جای آموختن و رفتن به مکتب و آموزشگاه به کار و حتی کارهای خطرناک اشتغال دارند. در همین حال مسوولان بخش حقوق کودکان در کمیسیون مستقل حقوق بشر با " درد آور " توصیف کردن وضعیت کودکان در کشور می گویند که نزدیک به پنج میلیون کودک در کل کشور به حق اساسی بشری خود که عبارت از حق تعلیم است دسترسی ندارند. مسوولان این نهاد حقوق بشری میافزایند براساس تحقیقی که انجام شده است، حدود 60 درصد کودکان افغان مصروف کار هستند.
البته باید یاد آورشد که فقر یکی از علل و عواملی شمرده میشود که کودکان از دنیای کودکی خود جدا شده و به دنیای سخت و طاقت فرسای بزرگ سالان وارد گردند. در این میان سنتها و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی از دیگر عوامل وادارکننده کودکان در بازار کار میباشد، به ویژه این تصور ناقص که کار برای شخصیت سازی و رشد مهارتهای کودکان مفید است و میتواند وی را در رویارویی با مشکلات پیش روی توانا سازد. هم چنین افزایش تعداد فرزندان و عدم توانایی تامین مخارج فامیل توسط سرپرست خانواده نیز از دیگر عوامل تاثیر گذار بر محرومیت کودکان از دنیای کودکانه شان میباشد.
بنابراین تا زمانیکه وضعیت کودکان کشور با دشواریهای گوناگون روبرو بوده و چالشها برای تربیت و مراقبت از آنان رفع نگردد، آینده کشور هم علاوه با تاثیر پذیری از دیگر دشواریها در ابهام و نگرانی قرار خواهد داشت. هم برای امروز کودکان کشور و برای فردای آنان، مسئولان کشور بایستی ترتیبات و تمهیدات قانونی و عملی را برای مراقبت و پرورش کودکان روی دست گیرند. بهبود وضعیت کودکان، حمایت از آنان و رعایت حقوق شان نیازمند وضع یک قانون جامع، واقع نگر و متناسب با شرایط و واقعیتهای کشور میباشد.
دیدگاه شما