صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

کشتار غیرنظامیان دست آویز سیاسی!

-

کشتار غیرنظامیان دست آویز سیاسی!

کشتار مردم، در تاریخ سیاسی افغانستان قدمت دیرینه دارد. در واقع کشتار مردم چه بصورت دسته جمعی و یا انفرادی در تاریخ سیاسی و حکومتداری افغانستان یک پدیده عادی شمرده می شود. مسئله کشتار مردم عادی را چنانچه تنها طی چند دهه مورد توجه قرار دهیم بر عادی بودن این رویداد از منظر و عملکرد سیاست مداران کشور پی خواهیم برد. در زمانه حاکمیت حزب خلق، اسناد و شواهد گواهی میدهند که بی ارزش ترین موضوع جان و مال "خلق" بود؛ کشتار های وسیع و کشف گورهای دسته جمعی همه حاکی از وقوع چنان فاجعه تکان دهنده دارد.

در هنگام اشغال افغانستان توسط نیروهای اشغالگر شوروی، بازهم جان مردم، گوشت دم گلوله مهاجمان بود که بی رحمانه مورد هدف قرار میگرفتند. با سقوط حکومت کمونیستی و شکست روسهاو پیروزی مجاهدین، در نزاع خونین گروههای قدرت طلب، بازهم جان مردم بی دفاع بویژه زنان و کودکان، اولین قربانی و طعمه جنگجویان بشمار می رفت. فیلم ها و اسناد موجود، قبرستان های وسیع، خانواده های مصیبت دیده و انبوهی از فرزندان یتیم شده و زنان بی سرپرست شده همه گواهی از وقوع چنان جنایاتی دارد. با سلطه گروه طالبان، کشتارهای دسته جمعی و تصفیه های قومی بخود رنگ  و توجیه شرعی گرفت.

شدت وقوع جنایت ها و کشتارهای وحشیانه به اندازه ای بود که تاریخ کشور نظیر آن را بخود کمتر دیده بود. سیاست های زمین سوخته و تصفیه قومی بصورت بی رحمانه و جنایتکارانه، سیاست و روش علنی طالبان در مقابل مردم به شمار می رفت. با سقوط طالبان و حضور قوای بین المللی، گمان می رفت که تسلسل کشتار مردم بی دفاع پایان یابد.

اما وقایع و حوادث خونینی که طی قریب به دهسال صورت گرفته است نشان داد که این خوش بینی و امید واهی بوده است. زیرا کشتار مردم بی دفاع هم چنان ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد. در روزهای اخیر، مردم ما از هر سوی بخاک و خون کشیده می شوند. از یک سوی طالبان جنایت کار با شعار جهاد بر ضدخارجی ها، مردم مظلوم را بخاک و خون می کشند؛ از سوی دیگر قوای خارجی با ادعای فریبنده مبارزه با تروریزم زنان و کودکان و مردم بی دفاع را بخاک و خون می کشند. با گذشت هر روز دامنه این کشتار و جنایت صورت وحشتناک تری بخود می گیرد؛ گویا که نوعی مسابقه برای نشان روحیه قساوت و جنایت در جریان است.

نکته تاثر آور اینست که همه این کشتارها با توجیهاتی صورت می گیرد که در هیچ آیین و مکتبی، جایز دانسته نشده است. اما متاسفانه این جنایت های ضدبشری با خشونت و قساوت تمام، بخاطر دست یابی به اهداف پلید و شوم بوقوع می پیوندند. دین و شریعتی که برای نجات انسان و رستگاری او نازل شده است، بوسیله تحریفگران و جنایتکارانی که چهره خود را در پشت نقاب شریعت و شعار جهاد، پنهان ساخته اند مورد استفاده قرار گرفته است.

از سوی دیگر داعیه های مبارزه با تروریزم و کمک در جهت تحکیم صلح و ثبات در کشور از سوی نیروهای خارجی بهانه ای قرار گرفته است تا خانه های گلین و روستاهای فقیر و جان نحیف مردم غیرنظامی هدف قرار گیرد. سوگمندانه تر اینکه هیچ کسی و نهادی و حکومتی و مرجعی احساس مسئولیت صادقانه ننموده و واکنش جدی نشان نمی دهد. همه به نوعی درباره این جنایت ها و کشتار ها رضایت یک جانبه نشان میدهند.

واکنش های که هرازگاهی از سوی حکومت و یا نهاد های بنام شورای صلح و شورای علما صورت میگیرد و یا اظهار تاسفی که فرماندهان و مسئولان نیروهای خارجی ابراز می دارند همه بازی ها و صحنه سازی های سیاسی بیش نیستند. زیرا:

اگر نیروهای خارجی واقعا از وقوع چنین کشتار هایی متاسف هستند، چرا روند و برنامه مبارزه با تروریزم را به مراکز اصلی و سرچشمه های تروریست ها که برای آنان روشن و شناخته شده است سوق نمیدهند، که با عملیات های انحرافی فقط مدت زمان بازی را طولانی می سازند. همینگونه حکومت اگر واقعا نسبت به مرد م خود دلسوز است و از کشتار شهروندان خود متاثر می باشد، چرا بجای اظهار تاثرهای لفظی و واکنش های سیاسی بی پشتوانه ، ومعطوف به بهره برداری های سیاسی شخصی، طرح و برنامه پیشگیرانه وعملی را پیش کش نمی نماید.

مثلا ایجاد یک فرماندهی مشترک برای رهبری عملیات های ضد تروریستی و هماهنگ ساختن نیروهای داخلی و خارجی برای انجام عملیات های نظامی. همین طور چرا این واکنش ها یک جانبه صورت میگیرد؛ مگر مردم ما فقط با ساطور نیروهای خارجی قصابی می شوند؛ چرا نسبت به عملیات های انتحاری طالبان واکنش جدی نشان داده نمی شود؟ چگونه است که حکومت فقط نیروهای خارجی را عامل اصلی کشتار مردم غیر نظامی معرفی میداند؟ چه پیوند و ارتباطی وجود دارد که حکومت بصورت غیر مستقیم عزم بر تبرئه طالبان از ارتکاب جرایم شان دارد؟

آیا چنین موضع گیریهای ابهام آلود و همراه با بهره داری های خاص می تواند درد مردم را علاج نماید؟‌ همینطور شورای صلح و شورای علما وقتی کشتار مردم غیر نظامی را محکوم می نمایند، برای محکوم ساختن نیروهای خارجی موضع قاطع و روشن دارند، اما در محکومیت طالبان مواضع محافظه کارانه و توصیه آمیز بخود می گیرند؟ چرا با استناد به منابع روشن و صریح دینی فتوا علیه کسانی که دست به عملیات انتحاری می زنند و جان مردم بی دفاع را هدف قرار میدهند صادر نمی نمایند که با محافظه کاری تمام میگویند: اگر عملیات انتحاری به قصد خودکشی باشد حرام است؟ !!! چه دل بستگی و علاقه مندی میان اینان و طالبان وجود دارد؟

جز اینکه گفته شود متاسفانه موضوع کشتار مردم بی دفاع همانند بسیاری از موضوعات و ارزشهای دینی و ملی این کشور بازیچه سیاست بازی ها قرار گرفته است! آنچه در روزهای اخیر درباره خروج نیروهای خارجی از میدان وردک مطرح می‌باشد اینست که اگر این اعتراض ها واقعا بخاطر جان مردم است، چرا درهنگامی که طالبان جان ده ها انسان بیگناه ومسافرین عادی را ستاندند وبی بی رحم ترین صورت ممکن قتل عام شدند کسی صدایش بیرون نشد!

هرچه باشد این موضوع کاملا روشن است که مردم مصیبت زده افغانستان بایستی این رنج و سوگواری را همانند نسل های گذشته خویش، هم چنان به تنهایی و اندوه تمام تا زمانه بی پایان بدوش کشند؛ این مردم بلا کشیده اند که از یک سوی باید شلاق و ساطور قساوت و بی رحمی را که به نیرنگ شعار شریعت بر آن حک گردیده است بجان بخرند، و از جانب دیگر بی رحمی های که در لفافه شعار ها مدرن خارجی ها پنهان گردیده است.

دیدگاه شما