صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

کارآیی و ناکارآمدی های صلح

-

کارآیی و ناکارآمدی های صلح

بدون تردید صلح و مصالحه یکی از اصول پذیرفته شده برای بیرون رفت از هر نزاع و کشمکشی دانسته می شود و یکی از راههای منطقی، درست ومدنی برای دست یافتن به یک زندگی مسالمت آمیز و انسانی بشمار می رود. اما این موضوع نیز مانند هر موضوع و پدیده اجتماعی و سیاسی دیگر نیازمند آنست که تمهیدات همه جانبه آن در نظر گرفته شود. در هر صلحی طرف های مورد مصالحه بایستی روی نکاتی که منجر به تفاهم و مصالحه گردد توافق و یا انعطاف پذیری داشته باشند. درصورتیکه طرف های منازعه و میانجی ها در این امر صداقت و جدیت داشته باشند قطعا در امر خاتمه بخشیدن به کشمکش و بیرون رفت از نزاع میتواند یک امر ممکن و قابل دسترس محسوب گردد.

از چندی بدین سوی است که بحث مذاکره و مصالحه در کشور مطرح گردیده است. بطور غالب حکومت این موضوع را بیش از دیگران مورد نظر قرار داده است. در این اواخر حتی برخی از اعضای جامعه جهانی نیز طرفدار مذاکره و مصالحه با مخالفین ، یعنی طالبان گردیده اند. در این میان آنچه بیش از همه روشن می باشد اینست که حکومت بصورت موکد خواهان مذاکره با طالبان و مخالفین می باشد.

حکومت طی سالهای اخیر تلاش زیادی را بکار انداخته که صلح را در کشور تامین نماید، حکومت پیوسته اعلام نموده است، به هر وسیله ممکن میخواهد به صلح دست یابد، به همین جهت علاوه برکوشش های داخلی بار ها از از کشور های ذی نفوذ و ذی نفع در قضایای افغانستان خواسته است  تا در امر اعاده صلح به حکومت افغانستان کمک نموده و همکاری نمایند. هرچند کوشش های بدون وقفه حکومت تا هنوز به نتیجه مشخص در دست یابی به هدف صلح منجر نگردیده است؛ ولی در روزهای اخیر یکی از اقدامات عملی که با تبلیغات نیز همراه می باشد از سوی دولتمردان روی دست گرفته شده است. ایجادشورای عالی صلح یکی از اقدام های جدی از سوی حکومت تلقی می گردد تا به هدف صلح دست یابد.

حقیقت آنست که داعیه صلح و مصالحه همانطور که در آغاز ذکر گردید امر نیکویی است ، اما این نیکو بودن مقدمات و تمهیدات نیکو را نیز می طلبد. درباره موفقیت مسئله مذاکره با طالبان و مخالفان ، بخصوص از طریق شورای عالی صلح ، نگرانی ها و تردیدهایی وجود دارد . این نگرانی ها و تردید ها اگر پاسخ درست نداشته باشند و یا ریشه در واقعیت داشته باشند به سختی می تواند منجر به موفقیت عملیه صلح در کشور گردد. حتی ممکن است نتیجه ای بر عکس را در برداشته باشد. یعنی اینکه راه صلح و مذاکره را برای همیشه مسدود سازد.

اولین تناقض و انتقاد بر موضوع مذاکره با طالبان و مخالفین از سوی حکومت اینست که ، حکومت هیچ تعریف جامع از طالبان ندارد. حکومت در شرایط فعلی همه آنان را برادر می خواند؛ حال آنکه آنان اعمالی را مرتکب گردیده اند که هیچ برادری در حق برادر خود آن را روا نمی دارد. نکته مهم تر دیگر اینست که حکومت قادر نگردیده است که اردوگاه طرف خود را در مذاکره با طالبان مستحکم و منسجم سازد. روی آوردن حکومت به سران قبایل که بخشی بسیار کوچک و ناچیز این پروسه می باشد ، هم موفقیت آمیز نبوده است. زیرا شعار و عمل حکومت باهم در تضاد بوده است. حکومت صلاحیت و قدرت کافی و تدبیر لازم را برای هماهنگ ساختن سیاست ها و عملکردهای خود در رسیدن به صلح را ندارد. انتقاد دیگر اینست که حکومت می خواهد نقش یک قهرمان ملی را بازی کند. یعنی بدون هماهنگی با نیروهای بین المللی و اگر شده حتی در تضاد و مقابله با آنان ، عملیه صلح را پیش ببرد. حال آنکه چنین چیزی بصورت منطقی غیر ممکن است. اگر نیروهای ائتلاف بین المللی لحظه ای حمایت خود را از حکومت قطع کنند ، سرنوشت این حکومت بهتر از سرنوشت حکومت های گذشته نخواهد بود.

مورد دیگر اینست که حکومت برای نقش و جایگاه مردم در دست یابی به صلح هیچ ارزش و بهایی قایل نشده است. حکومت می خواهد با توسل به چند ریش سفید و ذی نفوذ محلی پروسه ملی صلح را پیش ببرد. حال آنکه این پروسه بایستی از مجاری ملی و قانونی خود میگذشت. در طرح صلح هرگز به مردم مراجعه نشده است، به کسانیکه از جنگ آسیب دیده اند، وقعی گذاشته نشده است، حتی پارلمان افغانستان به عنوان مظهر اراده مردم بصورت شفاف از این برنامه اطلاعی ندارد. واقعیت اینست که رویکرد صلح از طرف حکومت افغانستان به یک بازی میماند تا رسیدن به یک صلح پایدار در کشور.

مردم ما در این چند دهه پیوستن و گسستن افراد و گروهای را از جبهه ای به جبهه ای دیگر شاهد بوده اند، اما به هیچ صورت این امور به معنای خاتمه یافتن نزاع و بحران نبوده است، چون پای منافع گروهی و شخصی در میان بوده و با تضاد منافع از هم گسسته اند، و مردم این کشور قربانیان اصلی این پیوستن ها و شکستن ها بوده اند. بناء اگر ما میخواهیم به صلح دایمی برسیم باید به اجماع ملی از طریق میکانیزم های تعریف شده و مدنی به آن دست پیدا کنیم، و نباید هیچ ارزشی مدنی قربانی معامله ها شود. جان کلام اینکه در امر صلح و گفتگو با طالبان نه اجماع داخلی وجود دارد و نه هم حمایت روشن خارجی.

برخی کشور های تمویل کننده افغانستان، علاقه مندند تا از موضع قدرت با طالبان برخورد صورت گیرد؛ از یک طرف سنگر ها داغ نگه داشته شود، و ضربات بر پیکر طالبان وارد شود، از طرف دیگر با رده های پایین نیروهای طالب مذاکره صورت گیرد. اما حکومت افغانستان علاقه مند است با رهبری طالبان مذاکره نموده به راه حل نهایی دست یابد! همین طور نفوذ و نقش کشورهای همسایه بخصوص آن کشورهای که در خلق و تقویت بحران در کشور نقش دارند،  نمیتوان نادیده گرفت. حکومت نسبت به این موضوع بسیار سهل انگارانه برخورد نموده است. ترکیب نامتجانس شورای صلح از لحاظ قومی و حضور نهادهای مدنی و سیاسی نیز قابل نقد می باشد.

موضوع دیگر عدم شفافیت در مسئله صلح می باشد و آن اینست که حکومت از سویی خواهان مذاکره می گردد و از جانب دیگر عملیات های نظامی تشدید می یابد. از سویی شورای عالی صلح برگزارمی شود از جانب دیگر نشست برگزار می گردد. علاوه بر همه موارد یاد شده آن چیزی که عملیه صلح را از هم اکنون مورد تردید جدی قرار داده و ناکام نشان میدهد خود داری طالبان از نشست با حکومت برای دست یابی به صلح می باشد. زیرا بر این موضوع طالبان تاکید ورزیده اند.

دیدگاه شما