صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

هفت و هشت ثور آزمونی برای دو رویکرد

-

هفت و هشت ثور آزمونی برای دو رویکرد

هفت و هشت ثور دو رویدادی مهم در تاریخ افغانستان است که افغانستان را برای مدت چند دهه به سمت ناامنی و جنگ های داخلی کشاند. بررسی این مسئله از اهمیت اساسی برخوردار است.اگر هفت ثور آزمونی برای جریان کمونیستی است هشت ثور آزمونی برای اسلام گرایان است. هر دو جریان برای کسب قدرت سیاسی تلاش نمودند  ولی مسئله اساسی این است که دستاورد این دو جریان برای مردم افغانستان چیست؟ چه مسئله ای باعث شد که افغانستان این دو رویداد را تجربه نماید؟ برای پاسخ به این سوال لازم است که ساختار نظام بین الملل را مورد بررسی قرار دهیم و با توجه به آن ساختار رفتار سیاستمداران آن زمان را ارزیابی نمایم.

داوود در سال 1953 قدرت را بدست گرفت. داوود زمانی به قدرت رسید که آمریکا در جنگ جهانی دوم پیروز از میدان برآمده بود. آمریکا در حقیقت فاتح به تمام معنی بود. چون با استفاده از سلاح هسته ای که در ناکازاکی و هیروشیما به کار برد توانست کشورهای متفق را به زانو در آورد. بعد از آن بود که آمریکا به عنوان یک ابر قدرت در روابط بین الملل بازی می کرد. آمریکا با قدرت خود توانست خیلی از کشور ها را در کنار خود به عنوان متحد نگه دارد.

شوروی نیز از میدان جنگ جهانی دوم پیروز برآمده بود؛ اما کمی دیر تر از آمریکا به سلاح های هسته ای دست یافت. شوروی در کنار آمریکا دارای قدرت چند بعدی بود که با نظام کمونیستی خود تلاش می کرد قواعد بازی خاصی را به وجود آورده و بازی کشورها را در چارچوب آن قرار دهد. نوع قواعدی که شوروی به وجود آورده بود و یا نوع نظام سیاسی و ایدئولوژی که شوروی حمایت و ترویج می کرد با نوع نظام سیاسی و ایدئولوژی که آمریکا حمایت و ترویج می کرد فرق داشت.

جنگ جهانی دوم در حقیقت نفی قواعد حاکم بر ساختار نظام بین الملل بود و چون تا زمانی که قواعد مورد پذیرش باشد هیچ کشوری یا بازیگری خارج از قواعد مشخص رفتار نخواهد کرد. بنابراین، جنگ قواعد نظام بین الملل را از بین برد. با اتمام جنگ باید ساختار جدید و قواعد جدید برای روابط کشورها در دورن ساختار تعریف می شد. آمریکا با پیروزی و همسویی تعدادی از کشور های دیگر با خود در تلاش بود قواعد و مقررات خاص خود را در روابط بین الملل حاکم کند در طرف دیگر شوروی تلاش می کرد که قواعد و نوع بازی متفاوت از آمریکا به وجود بیاورد. این دو کشور جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کرد که باعث شکل گیری نظام دو قطبی شد. نظام دوقطبی که در اول شکل گرفت غیر منعطف بود یعنی جایگاه کشورها در بلوک های قدرت تا حدودی مشخص بود و عدول از آن پیامد های امنیتی، اقتصادی و سیاسی برای کشورها داشت. وقتی در دهه 1960 تعادل نظامی میان آمریکا و شوروی به وجود آمد ساختار قدرت از دو قطبی غیر منعطف به دو قطبی منعطف تبدیل شد. ساختار دو قطبی منعطف تا حدودی به کشورها امکان بازیگری را خارج از دو بلوک می داد.

آمریکا در یک بلوک با ایدئولوژی کاپیتالیسم و شوروی در بلوک دیگر با ایدئولوژی کمونیسم باعث می شود که این دو کشور برای جلب و جذب کشور های دیگر در بلوک خود تلاش نمایند. به همین خاطر کمک های اقتصادی، نظامی و سیاسی به برخی از کشور ها اعطا می کرد.

در چنین ساختاری داوود خان از چپ برید و به راست لغزید. نزدیک شدن داوود به کشور های اسلامی مانند ایران، لیبی، مصر و پاکستان و همچنین تلاش ها برای نزدیک شدن به آمریکا باعث شد که شوروی جنبش های چپی را در داخل افغانستان بیش از پیش تقویت نموده و در نهایت این جنبش ها دست به کودتا بزند. در نتیجه باید گفت که بی توجهی به ساختار نظام بین الملل باعث شد که کودتا صورت بگیرد و موفق شود. زیرا ساختار همانند نقشه یک شهر است. نقشه می گوید برای رفتن از یک نقطه به نقطه دیگر بهترین مسیر و مسیر های جایگزین چیست. همچنین نقشه می گوید اگر به راهنمایی های نقشه توجه لازم نشود، بازیگر به طریقی تنبیه خواهد شد، یعنی به مقصد نخواهد رسید و به لحاظ واکنش های دیگر بازیگران احتمالا دستاورد های او در مجموع منفی خواهد بودi.

کودتای هفت ثور سر آغاز انقلابی اعلام شد که باید جامعه افغانی را از ریشه دگرگون می کرد. شعار نان، کالا، خانه، برابری و عدالت در در و دیوار ها و جاده ها همه جا نقش بسته بود. اگر چه رهبران رژیم هر گونه بر چسپ کمونیستی را نسبت به حزب دموکراتیک خلق و انقلاب ثور رد می کردند، اما ریشه کن کردن فئودالیسم و گذار به جامعه بدون استثمار انسان از انسان، هدف استراتژیک رژیم اعلان می شدii. اما این سخن ها در حد شعار باقی ماند و این رژیم از همان فردای کودتا تحکیم قدرت را مهمترین وظیفه خود دانست. برای نیل به این هدف سیاست سرکوب و ترور در دستور کار دولت قرار گرفت. بازداشت های جمعی از اوایل سال 1978 شروع و سال بعد به اوج خود رسید. در کابل علاوه بر منسوبین خانواده سلطنتی، بازداشت فعالان سیاسی گروه های مختلف، از جمله اعضای جنبش اسلامی، مائویست ها، پرچمی ها و گروه های دیگر آغاز شدiii.

با روی کار آمدن رژیم کمونیستی جنبش های مقاومت در برابر این رژیم شکل گرفت. با توجه به ساختار نظام بین الملل این جنبش ها سبب جلب حمایت های کشور های مختلف شد. ایالات متحده آمریکا، عربستان، ایران و پاکستان از این جنبش ها حمایت نمودند و زمانی که سیاست سرکوب و ترور رژیم کمونیستی حاکم شدت یافت این جنبش ها محبوبیت مردمی یافت و مردم به جنبش های مختلف برای مقاومت و مبارزه با رژیم کمونیستی پیوستند.

جنبش های مقاومت که شکل گرفته بود بیشتر گرایش اسلامی بود. یعنی رهبران و نخبگان سیاسی و فکری این جنبش ها اسلام را به عنوان راه حل ارائه می نمود. اسلام گرایی به عنوان یک جنبش فکری و سیاسی زمانی شکل گرفت که مارکسیسم نتوانست بحران های موجود جامعه افغانستان را حل نماید. به همین خاطر جنبش های اسلامی راه حل و یا گذاراز بحران را دین مقدس اسلام دانست اما این جریان با شکست شوروی در افغانستان کارکرد ها و کارویژه های اساسی خود را از دست داد. به این معنی که جنبش های اسلامی دیگر نتوانست اتحاد خود را حفظ نماید و یک نظام سیاسی و یا نظریه سیاسی را به وجود بیاورد که بتواند افغانستان را از بحران نجات بدهد. بنابراین جنبش اسلام گرایی نیز شکست می خورد. شکست جریان های اسلامی به خاطر این بود که این جنبش ها اساسا برنامه ای ملی نداشت. برنامه های این جنبش ها بیشتر معطوف به یک جغرافیا و منطقه ای مشخص بود و یا عدالت را برای گروه و قوم خاص می خواستند.

بنابراین جریان های اسلام گرایی نیز مورد آزمایش قرار گرفتند و نتوانستند برای بحران جامعه افغانستان راه حل ارائه نماید و مثل جریان کمونیستی باعث ویرانی و بد بختی مردم افغانستان شدند. قضاوت در مورد این دو رویداد نه ایدئولوژیکی بلکه بیشتر بر اساس شواهد تاریخی است. یعنی فاجعه ها، رویداد های خونین که در این دو دوره اتفاق افتاده نشان گر این مسئله است که جریان کمونیستی و اسلام گرایی ناکام بودند.

i جهانی شدن و سیاست خارجی، داریوش اخوان زنجانی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1386، ص157
ii افغانستان در قرن بیستم؛ ظاهر طنین، ص 239
iii همان، 247

دیدگاه شما