صفحه نخست » مقالات » الگوی های توسعه در افغانستان و چالشهای آن
الگوی های توسعه در افغانستان و چالشهای آن
- رها. نیک آئین
توسعه (development) به معناهای متفاوت از جمله توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی، توسعه صنعتی و مانند آن به کار میرود؛ ولی این کلمه در علوم اجتماعی امروزه بیشتر به معنای توسعه اقتصادی و صنعتی به کار میرود. از این منظر کشورهایی توسعه یافته (developed countries) تلقی میگردد که دارای رشد اقتصادی باشد و میزان درآمد ناخالص ملی (GDP) آنها بالا باشد و کشوری، توسعهیافتهترین کشورها است که میزان درآمد ناخالص ملی آنها بیش از سایر کشورها باشد و چون این امر بدون توسعه و پیشرفت صنعتی و صرفا در قالب کشاورزی آن هم به شکل سنتی آن میسر نیست و علاوه بر آن رشد درآمد ناخالص ملی بیشتر در کشورهایی با توسعه صنعتی مشاهده شده است از این رو، پشرفت صنعنتی نیز به عنوان یکی از شاخصهای مهم توسعه در نظر گرفته شده است.
اما توسعه سیاسی مصطلح بیشتر ناظر به شکلگیری نظام سیاسی دموکراتیک به جای نظامهای بسته استبدادی و خودکامه است. برخلاف نظامهای استبدادی که معمولا بر پایه فرد خاص یا ایدئولوژی خاص میچرخد نظامهای سیاسی اصیل دموکراتیک (نه نظامهای سیاسی ساختگی) بر پایه خواست و اراده مردم حرکت میکند. در نظامهای سیاسی دموکراتیک که بر مبنای عقلانیت مدرن اداره میگردد اموری مانند منافع ملی، رفاه و آسایش شهروندان، رشد اقتصادی، رعایت موازین حقوق بشر و... مورد توجه است در حالی که در نظامهای متعصب استبدادی منافع ایدئولوژیک (مانند مارکسیزم) به جای منافع ملی، رفاه و آسایش حاکمان به جای رفاه و آسایش مردمان، رشد مکتبی به جای رشد اقتصادی و رعایت حقوق افراد خاص به جای رعایت حقوق بشر مورد تأکید است.
در نظامهای توسعه یافته سیاسی از آزادی به عنوان یک منهج و روش استفاده میکنند و افراد با استفاده از آزادی موجود و با بهرهگیری از سازکارهایی مانند رسانه و احزاب در فرایند شکلگیری بحثهای اساسی و سرنوشتساز مشارکت مینمایند و از این طریق به تعمیق و توسعه اراده خود میپردازند. اما در نظامهای توسعه نیافته سیاسی که به عقل جمعی به دیده تحقیر نگرسته میشود (که قادر نیست مصلحت را از مفسدت تشخیص بدهد) وقعی به آراء مردم نهاده نمیشود و اگر احیانا هم به آراء و دیدگاههای مردم مراجعه شود از روی جد نخواهد بود
به نظر میرسد مفهوم توسعه در اسلام با مفهوم توسعه در جهان غرب متفاوت است. در توسعه غربی همان گونه که اشاره رفت بیشتر توجه به جنبه های مادی حیات انسانی است. بسته به تشخیصهای متفاوت، برخی توسعه سیاسی را مقدم بر توسعه اقتصادی میدانند مانند وبر و امثال او و برخی توسعه اقتصادی را مبنا میدانند مانند کارل مارکس و پیروانش.
اما در اسلام توجه بیشتر به توسعه اخلاقی و معنوی است. پامبر اسلام در حدیث معروفی هدف اصلی رسالت خودش را احیای مکارم اخلاق معرفی می کند. از منظر اسلام انسان آفریده شده تا به توسعه اخلاقی برسد. توسعه اخلاقی نسبت به توسعه اقتصادی پایه و مبنا است. از نظر اسلام اگر اخلاق درست شد اقتصاد هم ممکن است درست شود؛ ولی اگر اخلاق خراب بود اگر اقتصاد شکوفا بشود نیز فایدهای ندارد. بنا بر این برای اسلام آنچه در درجه نخست اهمیت قرار دارد پیشرفت در حوزه اخلاق و معنویت است.
نگاه اسلام به توسعه چه از نوع سیاسی و چه از نوع اقتصادی آن بیشتر اخلاقمحور است و از نظر اسلام اخلاق ومعنویت اصل است و بقیه چیزها باید حول محور اخلاق و معنویت حرکت کنند. تلاش برای زندگی و فراهم کردن امکانات وقتی ارزش دارد که انسان با زنده ماندن و برخورداری از امکانات بتواند ارزش های اخلاقی را زنده نگاه دارد.
بنابراین، وقتی از نظر اسلام، توسعه اخلاقی مخدوم و در رأس امور است و توسعه سیاسی و اقتصادی خادم و ابزاری برای رسیدن به توسعه اخلاقی است، باید خاطرنشان کرد همان گونه که انجام واجبات و پرداختن به مستحبات و صفای باطن از اموری است که باعث شکوفایی و توسعه اخلاقی و معنوی میشود، انجام محرمات، بیمبالاتی نسبت به مکروهات و دلبستن به زخارف دنیوی مانع پیشرفت اخلاقی است و بلکه زمینه سقوط اخلاقی را فراهم میآورد.
الگوهای غربی توسعه سیاسی مانند انتخابات آزاد، احزاب قوی، رسانههای فعال در صورتی مورد پذیرش اسلام قرار میگیرد که خادم پیشرفت اخلاقی باشد و زمینه را برای شکوفایی معنوی فراهم سازد. اما در قرائت های متجددین از اسلام شاید بتوان دیدگاه دیگری ارائه کرد که با الگوها و مدلهای غربی هماهنگی بیشتر داشته باشد.
در اینکه ریشه اصلی برخی مخالفت ها در جهان اسلام بویژه از سوی برخی گروه ها در افغانستان با توسعه و بویژه دمکراسی به چه بر می گردد باید گفت بسیاری از قرائتهای اسلامی بخصوص نوع سلفی آن که با نوع ظاهرگرایی، تکلیفمحوری و اجتناب از عقلورزی همراه است و هیچ بازنگری را در باورهای خود بر نمیتابد با دموکراسی که مبتنی بر عقلانیت، آزادی و اصالت سود است سازگاری ندارد.
بنابراین وقتی جامعه اسلامی است وقتی عالمان و متنفذان جامعه از آموزههای اسلامی با برداشت خاص از آن حمایت میکنند و وقتی اسلام رایج با حقوق بشر از نوع غربی آن، با حقوق زن از نوع غربی آن و با تحزب و مشارکت سیاسی از نوع غربی آن موافقت ندارد و سلفیان متنفذ در آثار و نگارشهای خود ده ها دلیل از قرآن و روایت در رد دموکراسی اقامه میکنند طبیعی است که نمیتوان انتظار داشت که رابطه بین اسلام و دموکراسی به سوی عادی شدن پیش رود.
اما افغانستان نه تنها توسعه نیافته است؛ بلکه سرامد توسعه نیافتگی است. درآمد ناخالص ملی به شدت پائین است و قابل قیاس با کشورهای دیگر نیست. فقر بیداد میکند. از احزاب سیاسی با کفایت خبری نیست و .... علت توسعه نیافتگی سیاسی اقتصادی را میتوان در بیسوادی یا کمسوادی، دخالتهای خارجی، نگرش خاص مذهبی حاکم بر این دیار، شکاف قومی مذهبی، نبود هویت ملی مشترک و مانند آن جستجو کرد.
به نظر میرسد وجود شکاف قومی مذهبی و نوعی نگاهی مذهبی حاکم از مهمترین موانع توسعه سیاسی و در نتیجه توسعه اقتصادی باشد. با توسعه آموزش و پرورش و افزایش آگاهیهای سیاسی و اجتماعی مردم و جایگزین شدن برخی قرائت با برخی دیگر انتظار آن میرود که این مردم همچنان که در نوع نخست توسعه (که نوع مهم است) پیشرو بودهاند در نوع دیگر توسعه (که ارزش فی نفسه ندارد و صرفا ارزش ابزاری دارد) نیز پیشتاز باشند.
اختلاف قومی و مذهبی تنها در افغانستان وجود ندارد بلکه در همه کشورها با درجات متفاوت وجود دارد. کشوری ضعیفی مانند افغانستان به جای الگوسازی و تجربه برخی تئوریهای آزموده نشده بهتر است با خضوع و تواضع به دنبال تئوریهای باشند که آزمایش را پشت سر گذاشته و تا حدودی به پختگی رسیده است. کشورهای چندفرهنگی و چندنژادی دیگر (مثلا اندونزی) چگونه با این مشکل روبرو شدهاند و آن را حل کردهاند؟ ما هم حتی الامکان باید شبیه آنها عمل کنیم.
یک نسخه که معمولا غربیها میپیچند و براساس آن عمل میکنند همان جدایی دین از سیاست است. آنان معتقدند با تفکیک دین و سیاست از یک دیگر و با غیر دینی کردن دولت و کاهش وابستگی دولت به یک فلسفه و ایدئولوژی خاص و ایجاد اجماع همپوششی (overlapping consensus) میتوانند توافق همه اعضاء را نسبت به دولت مورد نظر جلب کنند؛ اما این نسخه ممکن است در برخی جوامع دینی خیلی جواب ندهد. بنا بر این باید بدنبال پیشنهاد تئوریک مناسب و همخوان دیگری بود که با فرهنگ و ارزشهای اجتماعی بیشتر سازگار باشد.
دیدگاه شما