صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ربط و نسبتی نخبگان سیاسی با اصلاحات و فساد گسترده

-

ربط و نسبتی نخبگان سیاسی با اصلاحات و فساد گسترده

یکی از مباحث جدی برای جامعه جهانی و برخی نخبگان سیاسی و فکری افغانستان چگونگی کاهش فساد اداری می باشد.. فساد اداری رابطه ای مستقیم با دولت سازی، اصلاحات، توسعه و نوسازی دارد. در نوشتار تلاش می شود که تاثیر فساد بر اصلاحات و توسعه و نوسازی مورد بررسی قرار دهد. مشخصا تلاش می شود به این سوال پاسخ داده شود که آیا اصلاحات و توسعه یافتگی با فساد گسترده که در افغانستان وجود دارد ممکن است.

به طور کلی فساد را می توان فه کلان و خرد تقسیم بندی نمود. فساد کلان فسادی است که به بالاترین سطوح دولت نفوذ می کند و باعث می شود به نحو وسیعی اعتماد به حکمرانی خوب، حاکمیت قانون و ثبات اقتصادی از بین برود. فساد خرد متضمن مبادله مقادیر بسیار اندک از پول و اعطای منافع کوچک از سوی کسانی است که به دنبال رفتار ترجیحی یا استخدام دوستان و آشنایان در مناصب کم اهمیت اند.

مهمترین تفاوت فساد کلان با خرد آن است که فساد کلان متضمن انحراف یا فساد کارکرد اصلی دولت است؛ حال آنکه، فساد خرد در بستر یک نظام اداری و چارچوب های اجتماعی تثبیت شده بروز می یابد و رشد می کند. شاید بتوانیم رشوه دهی و رشوه ستانی را فسادی بدانیم که هم فساد کلان و هم خرد محسوب شود. در افغانستان فساد هم به صورت کلان و هم به صورت خرد آن وجود دارد. یعنی فساد کارکرد اصلی دولت شده است. با این وجود امکان آوردن اصلاحات ممکن است. پاسخ به این سوال نیازمند بررسی رویکرد های اصلاحات است.

اصلاحات با توجه به تجربه کشور های مختلف یا از پایین صورت گرفته است و یا از بالا. در کشور های غربی معمولا اصلاحات با فشار مردم و شهروندان بر کارگزاران نهاد های حکومتی صورت گرفته است. این گونه اصلاحات زمانی ممکن می گردد که میزان سواد و درک شهروندان از نقش خود در فرایند سیاسی آگاه باشد. در غرب سطح سواد بالا رفت و تغییر در فرهنگ سیاسی به وجود آمد که به موجب آن مردم از نقش خود در فرایند سیاسی آگاه شدند. به این معنی که مردم میزان تاثیر گذاری خود را در سیاست آگاه شد. به همین خاطر از مکانیزم های مختلف دست به اعمال فشار و نفوذ زدند. در نهایت فشار و نفوذ مردم بر کارگزاران نهاد های مختلف حکومتی باعث شد که کارگزاران سیاسی دست به اصلاحات بزند. اصلاحات از پایین به این معنی است بدون اعمال فشار و نفوذ شهروندان اصلاحات ممکن نمی شد.

تجربه دیگر اصلاحات در برخی کشور های آسیایی به خصوص جنوب شرق آسیا است. اصلاحات در این کشور ها از بالا به پایین صورت گرفته است. کارگزاران سیاسی این کشور ها نقش اساسی در آوردن اصلاحات داشته اند. وجود نخبگان خواهان اصلاحات و توسعه گرا در این کشور ها تحول و دگرگونی سیاسی و اجتماعی را ممکن ساخته است. نخبگان توسعه گرا به این معنی است که تغییر و تحولی در مبنای معرفتی این آدم ها اتفاق افتاده است و به همین خاطر درک و فهم آن ها از اصلاحات و توسعه متفاوت از عموم می باشد. یعنی نخبگان سیاسی به میزان از عقلانیت دست یافته است که درک و فهم از توسعه و مکانیزم های دست یابی به آن دارد.

برخی از اندیشمندان از الگوی سوم نیز نام می برد. و آن الگوی دولت توسعه گرا می باشد. در این الگو بیشتر تاکید بر ساختار ها و نهاد ها می شود تا به کارگزاران. به همین خاطر با الگوی نخبگان توسعه گرا متفاوت می باشد. بنا بر این الگو نهاد ها وساختار های کلان موجود در جامعه دارای منافع خاص خود است. افراد و گروه ها هیچ گونه نقش در چگونگی تحولات و دگرگونی های اجتماعی سیاسی ندارد. اراده کارگزاران تابع ساختار ها است. لویی آلتوسر، میشل فوکو و برخی دیگر اندیشمندان بر این باور است که اراده افراد تابع ساختار ها و گفتمان ها است. در جدیدترین مورد هانتینگتون بر نقش نهاد ها و میزان نهادمندی سازمان ها و نهاد ها تاکید نموده است. یعنی شکل گیری نهاد های قدرتمند نقش مهم در سازماندهی و آوردن اصلاحات در جامعه دارد.

حال اگر جامعه افغانستان مورد بررسی قرار دهیم. امکان آوردن اصلاحات از هیچ راهی ممکن نیست. از پایین ممکن نیست به این خاطر که فرهنگ سیاسی جامعه پاتریمونیال است و مردم نقش خود را در تاثیر گذاری در فرایند سیاسی کم می بیند. همچنین میزان سواد در جامعه ما پایین است به همین خاطر مردم فهم و درک از اصلاحات و توسعه ندارد. بنابراین امکان آوردن اصلاحات از پایین ممکن نیست.

اصلاحات از بالا در شرایط کنونی امکان پذیر نیست. زیرا هیچ نخبه توسعه گرا و و خواهان اصلاحات به عنوان کارگزار سیاسی در رأس قدرت نمی باشد. نخبه ای که دغدغه اصلاحات و توسعه داشته باشد وجود ندارد. نخبگان سیاسی موجود بیش از دیگران غرق فساد است. اگر فساد جزئی از کارکرد دولت مطرح است نخبگان سیاسی ما کارگزاران فساد در جامعه ما می باشد. اما اصلاحات از بالا ممکن در آینده ممکن گردد. زیرا با چرخش قدرت از گروهی به گروه دیگر و یا از فردی به فرد دیگر امکان روی کار آمدن نخبه توسعه گرا را ممکن می سازد. بنابراین در آینده تنها راه ممکن آوردن اصلاحات و دست یابی به توسعه یافتگی روی کار آمدن نخبه توسعه گرا است.

الگوی سوم یعنی دولت توسعه گرا نیز ممکن نمی باشد. زیرا نهاد ها وسازمان ها فاقد نهادمندی است. نهاد ها نه توانایی تطبیق پذیری و سازگاری با نیازمندی ها و محیط دارد و نه از انسجام کافی برخوردار است. نهاد ها و سازمان ها دارای استقلال نیز نمی باشد. تصمیم گیری در نهاد ها و سازمان ها تابع اراده افراد و گروه های خارج از سازمان است. همیشه چیز به تلفن این فرد و آن فرد بستگی دارد. عدم تطبیق پذیری، استقلال و انسجام نهاد ها بیانگر عدم نهادمندی سازمان ها و نهاد ها در افغانستان می باشد. بنابراین آوردن اصلاحات و توسعه یافتگی از طریق دولت نیز ممکن نیست. تا زمانی که نهاد های قدرتمند و دارای منافع متمایز از افراد و کارگزاران خود به شکل نگیرد نهاد ها نمی تواند محرک اصلاحات و توسعه یافتگی گردد.

وجود فساد کلان و خرد امکان آوردن اصلاحات از پایین به بالا و از بالا به پایین را غیر ممکن ساخته است. اصلاحات از بالا به پایین به خاطر عدم نخبه توسعه گرا و نقش داشتن افراد و یا نخبگان در فساد ممکن نیست. در آینده احتمال آوردن اصلاحات از بالا یعنی توسط نخبگان سیاسی امکان پذیر می گردد. در صورتی که چرخش قدرت به صورت مسالمت آمیز و دموکراتیک آن صورت بگیرد. شفاف سازی و عادلانه کردن فرایند انتقال قدرت به خاطر چرخش قدرت سیاسی و جابجایی نخبگان به منظور آوردن اصلاحات از اهمیت فوق العاده برخوردار می باشد. بنابراین وجود فساد گسترده باعث شده است که اصلاحات از بالا به پایین امکان پذیر نگردد.

دیدگاه شما