صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

گفتگو با طالبان ممکن است!

-

گفتگو با طالبان ممکن است!

یکی از پرسش های جدی در مورد گفتگو های صلح این است که آیا گفتگو با طالبان ممکن است؟ به عبارت دیگر آیا طالبان با دولت و ایالات متحده آمریکا مذاکره خواهد کرد؟ پاسخ به این سوال دارای اهمیت اساسی می باشد. زیرا دولت افغانستان چندین سال است که تلاش می کند تا با گروه های مخالف مسلح دولت و به خصوص طالبان مذاکره نمایند. برای همین منظور دولت افغانستان شورای عالی صلح را به وجود آورد تا این شورا به صورت رسمی گفتگو های صلح را طالبان و دیگر گروه های مخالف مسلح را دنبال نمایند. با وجود تلاش ها و کوشش های شورای عالی صلح به منظور دستیابی به صلح، طالبان اما حاضر به مذاکره و گفتگو با دولت افغانستان نشده است.

مطرح شدن گفتگو های صلح، رهایی سران طالبان از زندان های افغانستان و پاکستان نه تنها باعث تشویق طالبان به گفتگو و مذاکره نشده اند بلکه خشونت ها از طرف این گروه بیشتر شده است. نتیجه ندادن گفتگوی های صلح با رهبری افغان ها باعث شد که ایالات متحده آمریکا وارد روند صلح با طالبان گردد.

به همین منظور در 28 جوزا به کمک ایالات متحده امریکا دفتر طالبان در قطر گشایش یافت. گشایش دفتر طالبان در قطر موجب کاهش خشونت از طرف این گروه ها نشد بلکه این گروه اعلان نمود که هم از طریق دفتر قطر برنامه ها و پلان های سیاسی خود را پیش می برند و هم به حملات نظامی خود ادامه می دهند. بنابراین گفتگو های صلح هم با رهبری دولت افغانستان به نتیجه نرسیده است و هم تلاش های ایالات متحده آمریکا منتج به صلح نشده است. جز صرف هزینه هیچ فایده دیگری برای افغانستان و ایالات متحده آمریکا نداشته است. به همین خاطر ضرورت پاسخ به سوال مذکور مهم می نماید.

چند مسئله وجود دارد که باعث می شود طالبان با دولت و ایالات متحده آمریکا به خاطر صلح گفتگو ننماید. حاکم بودن فرهنگ قبیله ای بر رفتار و کنش های گروه طالبان، فهم بنیاد گرایانه از دین دو عامل مهم و اساسی است که باعث می شود گروه طالبان حاضر به گفتگو و مذاکره نگردد. در این نوشتار تلاش می شود این دو مسئله را با توجه به رفتار و کنش های طالبان مورد بررسی قرار دهد. توضیح و تبین این دو مسئله در حقیقت پاسخ به سوال ارائه شده است.

فرهنگ اشاره به مجموعه‏ای ارزش ها، هنجارها، آداب و رسوم، مقررات و قوانین موجود در یک جامعه دارد. پسوند قبیله ای فرهنگ بیانگر نوع خاص از فرهنگ است که آن را به طور مثال از فرهنگ دموکراتیک متمایز می سازد. اما آنچه فرهنگ قبیله ای را از دیگر فرهنگ ها متمایز می سازد وجود عناصر مانند «خشونت»، «غارت و چپاول» و «عقیده» می باشد. خشونت در تمام عناصر فرهنگ قبیله‏ای وجود دارد.

خشونت ممکن به صورت عریان اعمال شود و ممکن از مجرای مقررات و قوانین اعمال گردد. اگر چه در قوانین دموکراتیک نیز خشونت وجود دارد اما این خشونت به میزانی با ایدئولوژی ها و سازوکار های مختلف دیگر تعدیل شده و در جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است. خشونت قبیله ای اما بدون هیچ گونه توجیه اعمال می گردد. معمولا خشونت ها بیش از آنکه در چارچوب قوانین و مقررات اعمال شود بیشتر به صورت عریان و بی رحمانه اعمال می گردد.

غارت و چپاول عنصر دیگر فرهنگ قبیله ای است. این عنصر بیش از همه در عرصه اقتصادی خود را نمایان می سازد. این عنصر باعث می شود که اقتصاد مبتنی بر غارت و چپاول باشد. اقتصاد مبتنی بر بازار و تولید در فرهنگ قبیله ای جایگاه ندارد. بنابراین چپاول و غارت اموال و دارایی های دیگری باعث بقا و حفظ زندگی افراد وابسته و متکی به فرهنگ قبیله ای است. این مسئله سبب می گردد که هیچ وقت اقتصاد مبتنی بر بازار و تولید شکل نگیرد.

زیرا بازار و تولید زمانی ممکن می گردد که سرمایه ذخیره گردد و میزان گردش سرمایه با مرور زمان زیاد گردد. چپاول و غارت فرصت ذخیره سازی سرمایه را می گیرد. به همین خاطر اقتصاد مبتنی بر کار بازار و تولید شکل نمی گیرد. غارت و چپاول بدون شک توأم با خشونت صورت می گیرد.

عنصر دیگر که خشونت و غارت و چپاول را در فرهنگ قبیله ای توجیه می کند عقیده می باشد. عقیده در این جا هیچ پیوند با مذهب و دین ندارد. بلکه در فرهنگ قبیله ای ارزش ها و باور های قبیله ای مهمترین عقاید است. باور های جامعه قبیله ای از چنان قدرت در فرهنگ قبیله ای برخوردار است که باور ها و عقاید دینی زیر سیطره باور ها و ارزش های قبیله قرار می گیرد. عقیده که همان باور های جامعه قبیله ای است خشونت در تمام سطوح را توجیه می سازد. غارت و چپاول بخشی از حوزه مشروعیت دهی نظام عقاید قبیله می باشد.

فرهنگ قبیله ای بر رفتار ها و کنش های گروه طالبان تسلط دارد. یعنی رفتار ها و کنش های گروه طالبان چه در سطح فردی و چه در سطح گروهی ناشی از فرهنگ قبیله ای است. خشونت های که در زمان حاکمیت امارت اسلامی طالبان و بعد از آن از طالبان دیده شده است از هیچ گروه دیگر دیده نشده است.

طالبان به خاطر زیر فشار بودن نمی تواند تمام نیازمندی های خود را از طریق کشور های دیگر دریافت نماید بنابراین بخشی از نیازمندی های خود را با غارت و چپاول اموال دیگران تامین می نماید. تقدیس شدن خشونت تمام این رفتار ها و کنش ها را توجیه و مشروعیت می بخشد. بنابراین طالبان به خاطر مسلط بودن فرهنگ قبیله ای بر آن ها نمی توانند با دولت افغانستان گفتگو نمایند. یعنی طالبان نمی توانند از خشونت بگذرند.

مسئله دوم فهم بنیاد گرایانه آن ها از دین و مذهب است. براساس فهم آن ها مکان و یا جغرافیا به دارالسلام و دارالکفر تقسیم بندی می شود. در فهم بنیادگرایانه این تقسیم بندی شدیدتر است. یعنی در فهم جدید دارالسلام از میان می رود. تنها دارالکفر می مانند. از طرف دیگر مبارزه با کفار واجب است. بنابراین مبارزه مداوم با کفار جزء از فهم آن ها از دین و مذهب می باشد. همین فهم از دین و مذهب باعث می شود که این گروه هیچ وقت حاظر به گفتگو با کفار نگردد. بنابراین تلاش های ایالات متحده آمریکا بدون شک نتیجه ای در پی نخواهد داشت. زیرا رفتار ها و کنش های آن ها تابع باور های قبیله ای و دینی و مذهبی (فهم خاص آن ها) آن ها است.

در پایان باید گفت که تلاش های دولت افغانستان و ایالات متحده آمریکا منجر به گفتگو های صلح نمی گردد. تا زمانی که فرهنگ، باورها و فهم آن ها از دین و مذهب تغییر ننماید گفتگو و مذاکره ممکن نخواهد شد. دولت افغانستان و ایالات متحده آمریکا جز هدر دادن منابع مادی و معنوی دستاورد دیگری نخواهد داشت. بنابراین دولت افغانستان و ایالات متحده آمریکا نیازمند بازنگری به سیاست ها و برنامه های خود در مورد گفتگو های صلح می باشد. چون گفتگو ممکن نیست وجود دفتر آن ها در قطر نیز فایده برای افغانستان و ایالات متحده آمریکا نخواهد داشت. بنابراین باید فعالیت های فرهنگی و اجتماعی بیشتر صورت بگیرد تا فرهنگ قبیله ای از جامعه رخت بر بندد.

دیدگاه شما