صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

عوامل ساختاری تدوین استراتژی

-

عوامل ساختاری تدوین استراتژی

استراتژی یکی از مهم ترین و اصولی ترین نیازهای بشری به ویژه در دوران معاصر  برای کشورها است. بدون استراتژی دست یابی به اهداف و منافع ملی برای کشورها ناممکن است. به هر اندازه دولت ها در تدوین استراتژی موفق و منطقی عمل کنند، ضمانت اجرایی سیاست ها بیشتر و بیشتر خواهد شد و برعکس. از سوی دیگر استراتژی زمان رسیدن به هدف را تحت کنترول قرار می دهد. زمان دراستراتژی نقش بسیار مهم و قابل اعتنا دارد. صرفه جویی اقتصادی و ارزیابی از نتایج اهداف، تنها با کنترول زمان مشخص می شود. در این نوشته به برخی از مهم ترین شاخص های طرح و تدوین استراتژی پرداخته می شود. برایند این نوشته آن است که طرح هرگونه راهبرد بدون در نظرداشت عوامل تحت بررسی، جز ضیاع وقت و  هدر دادن پتانسیل های موجود، عاقبتی به دنبال ندارد.

محیط خارجی؛ کشورها در خلاء به سرنمی برند، در تدوین استراتژی یک کشور نادیده انگاشتن عوامل خارجی موجب تصویر مبهم و نادرست در حوزه ارتباطات خارجی خواهد شد. چرا که در بسیاری موارد استراتژی کشور ها پاسخ به اهداف و اقدامات سایر دولت ها می باشد. نا دیده انگاشتن شرایط جهانی و بین المللی چیزی جز انزوای بین المللی کشور ها را به دنبال ندشته و پیامده های مخرب در درازمدت خواهد گذاشت. این امر برای جامعه افغانستان که بیش از هر کشور دیگر نیازمند همکاری های بیرونی و همگامی نظام بیرونی و بین المللی است بسیار لازم و ضرورری به  نظر میرسد. اهداف واقدامات کشورها به دو شکل تهدید و امتیاز یا فرصت جای می گیرند. کشوری که این تهدید و فرصت متوجه آن است به لحاظ استراتژیک باید رویکردها و گرایش های متفاوت و متناسب با زمان اتخاذ کرده و پاسخ های لازم به آن ارایه کند. در غیر آن سیاست انفعالی خواهد داشت. از سوی دیگر نوع نظام بیرونی و ساختار نظام بین الملل نیز در فرایند استراتژی تاثیر دارد.  گروهی از نظریه پردازان که به سطح کلان گرایش دارند، تاثیر نظام بین الملل بر واحد ها را بسیار مهم دانسته و برجسته کرده است. کاملا منطقی است که جهت گیری های خارجی از سوی کشورها باید بر اساس توزیع قدرت و الزامات ناشی از آن باشد. به طور نمونه در نظام دو قطبی موقعیت و کنش های  کشورها بسیار متفاوت تر از آن بود که در شرایط سلسله مراتبی اکنون انجام می گیرد. در نظام موازنه قوا کشورها باید رویکرد متفاوت از این هر دو را در پیش می گرفتند. تغییر شرایط است که سبب تغییر در استراتژی گردیده و پویایی سیاست خارجی را به دنبال می آورد.

محیط داخلی؛ تصمیم  گیرندگان و طراحان سیاست خارجی باید استراتژی کشورها را با عنایت تمام و تام نسبت به ویژگی ها، توانایی ها و ظرفیت های موجود داخلی ترتیب دهند. یکی از عامل های که در تدوین استراتژی کارگزاران و نظریه پردازان سیاسی در کشورها تاثیرگذار است، برداشت های ذهنی آنان است. به این معنی که افراد بر اساس برداشت های ذهنی خود با محیط به کنش و واکنش نشان می پردازد. در سیاست گذاری کشوری نیز برداشت صاحبان قدرت از وضعیت داخلی و نحوه برخورد آنان با محیط از عامل های مهم است. به دلیل برداشت ناقص و اطلاعات دست چندمی که سیاست مداران کلان دارند، ممکن است توجه به نیازها و ضروری ترین الزامات داخلی کمی مبهم و غیر واقعی به نظر برسد. بهترین گزینه در این جهت، به کارگیری از نظریات مخالفان و اقشار مختلف مردم و اصولا راه اندازی کادر تحقیقاتی-علمی بی طرف که حتی نخبگان مخالف را نیز شامل می شود، خواهد بود. این امر سبب می شود که هر نوع قضاوت ارزشی و برداشت های ذهنی یک جانبه و غیر واقعی از بین رفته و پالیسی به مسیری هدایت شود که منافع ملی را تامین کند.

عامل داخلی دیگری که در طرح وتدوین استراتژی بسیار نقش دارد، ایستارها و باورهایی موجود در یک جامعه است. هالیستی، آن را باورهای  عمومی رایج در جوامع تعریف می کند. ایستارهای خصمانه می توند استراتژی دفاعی و ایستارهای دوستانه متضمن استراتژی های همگرا و وحدت آفرین است.

یکی دیگر از عامل های مهم طرح استراتژی در داخل کشور، ارزشهای حاکم دریک جامعه است. ارزشها بنیان رفتارها و کنش های عمومی جامعه و مردم است.ارزشها معیار درست وغلط بودن اعمال و شاخص وفاداری به فرهنگ موجود است. ارزشهای لیبرالی حاکم در جوامع لیبرال بسیار متفاوت است از ارزشهای موجود در جوامع سنتی و نامنبسط است. از این رو لحاظ کردن این شرایط برای پویایی و حمایت افکار عمومی از طرح ها و برنامه های دولت ها بسیار مهم و غیر قابل اجتناب است.

افکار عمومی؛ در میان عوامل تاثیرگذار درونی، هیچ عامل به اندزه افکار عمومی در درون یک کشور مهم نیست. همه شاخص های دیگر در یک برداشت کلی زیر مجموعه افکار عمومی اند. سیاست مداران در هیچ رژیمی نمی توانند افکار عمومی رانادیده انگارند، هرچند که این عامل در حکومت های دموکراتیک بیشتر اهمیت می یابد. این که افکارعمومی چه چیزی را می پسندد و به کدام سمت نیل دارد، در تدوین استراتژی بسیار مهم است. طرح هر نوع استراتژی و اتخاذ هر رویکردی بدون توجه به خواست مردم، راهی به جز زوال ندارد. دلیل اصلی زوال حکومت های مطلقه و یک سو نگر وابسته به نادیده انگاشتن خواست مردمی است. افکار عمومی است که به دولت مردان توصیه می کند که از کدام رویکرد در کدام حوزه کار بگیرد. در واقع امر دولت ها اولویت هارا معطوف به ایده مردم دسته بندی می کنند. این که استراتژی از نوع دفاعی، اقتصادی، فرهنگی و یا تهاجمی باشد، در حکومت های مردم گرا با نظریه مردم تنظیم می شود. هر چند که برخی از نظریه پردازان افکار عمومی رابی ثبات، نامعقول، پر تناقض و مطلق گرایانه می پندارند. این عده براین باورند که توجه به خواست عموم نه می تواند مطمئن باشد و نه معقول. درایت و کاردانی تنها نخبنگان است که پایگاه مطمئن فکری برای طرح استراتژی باشد. اما همان طوری که ذکر شد این عامل امروزه و در نظام دموکراتیک بسیار برجسته و غیر قابل اجتناب است.

محیط جغرافیایی؛ آخرین عامل مهم در تدوین استراتژی محیط جغرافیایی است. محیط جغرافیایی از آن جهت مهم است که در شیوه ارتباط با کشورهای دیگر و شیوه برقراری روابط تجاری از طریق مرزهای آبی و خشکی روی روند موجود در کشور تاثیرگذار است. با ظهور و پیشرفت تکنولوژی های معجزه آسا، از اهمیت عامل جغرافیایی کاسته شده است، با این وجود نا دیده انگاشتن آن امری است محال و توجیه ناپذیر. افغانستان آینده نیز برای رشد بیش از هر چیز دیگر، نیازمند طرح استراتژی منطقی و معقول است. استراتژی تبلور عینی خواست و نیازهای جامعه افغانی است. تدوین استراتژی جامع می  تواند، دولت را در اهداف راهبردی همراهی  کرده و توفیق را رفیق آن کند. البته همان طوری که گفته شد، طرح این همه مستلزم عنایت به ساختاری اجتماعی، موقعیت جغرافیایی، روابط خارجی، ارزشهای حاکم برجامعه و توجه به نظام بین الملل است.

نکته پایانی این که استراتژی و تدوین آن به لحاظ کاربردی برای کشورها امری است لازم و ضروری. به هر میزان کشورها در طرح آن حساب شده و دقیق عمل کنند، میزان کارایی آن و دستیابی به اهداف آسان تر خواهد شد. دولت های مطلقه و غیر مردمی به دلیل خود محور بودن و تزلزل نیاز به استراتژی ندارند، بلکه برخورد شان با مسایل و قضایا آنی و ناسنجیده است. اهمیت طرح یک استراتژی جامع و معقول برای افغانستان نیز بسیار مهم و قابل تامل است. کشور نوپای افغانستان نیاز به مدیریت زمانمند و برنامه ریزی شده دارد که تنها با عنایت به پیش شرطهای تیوریک و محاسبه شده و تدوین راهکارهای عینی وعملی می توان از ورطه بحران کنونی نجات یافت.

دیدگاه شما