صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نگرانی های پس از 2014 چقدر واقعی است؟

-

نگرانی های پس از 2014  چقدر واقعی است؟

کمتر کسی است در افغانستان امروز که  نگران اوضاع پس از 2014 نباشد.  نقطه ای که گذر دوگانه ای را برای آینده این کشور رقم خواهد زد. برخی معتقدند در صورتی که  شاخص ها و تدابیر ممکن برای اوضاع پس از خروج کامل نیروهای خارجی در افغانستان سنجیده شود، و انتخابات به صورت شفاف و مردمی برگزارشود، این کشور به سمت بهبود و امنیت پایدار سوق پیدا خواهد کرد، در غیر آن بار دیگر  افغانستان  به سمت جنگهای داخلی پیش رفته  و به مامن تروریست های افراطی تبدیل خواهد شد. عده ای دیگر اما بر این باورند که اوضاع پس از 2014 آنچنان که گفته می شود، وحشتناک و غیر قابل پیش بینی نیست. به باور این عده، هر کشوری اگر به جای افغانستان بود، همین وضعیت و کشاکش فعلی کشور ما را شاهد، بود، اما آنچه مهم است نوعی انسجام ملی و  تحرک سیاسی برای مشارکت در تعیین سرنوشت افغانستان از سوی گروه های مختلف موجود در کشور است. این عده تاکید دارند که هیچ اتفاق غیر منتظره و استثنایی در پس از 2014 نهفته نیست و اظهارات برخی از رسانه ها و تحلیل برخی از افراد در این مورد مبالغه آمیز است.

آنچه که در این میان مستلزم بازنگری و کاووش جدی است میزان اهمیت سال 2014 و مسایل مرتبط با آن است. این مسایل تا کنون کمتر مورد ارزیابی واقعی قرار گرفته است و بیشتر اما و اگرها یی که دراین باره مطرح می شود، معطوف به گرایشات و ایده های  از پیش تعیین شده تحلیل گران دارد . به بیان بهتر افغانستان کشوری است که آمارهای واقعی و حقیقی جای خود را به حدس و گمانه زنی های جانب دارانه و غیر علمی سپرده است و این می تواند برای آینده این کشور خطر بیشتر از هر بحران دیگر پدید آورد.  مادامی که در کشوری و جامعه ای سرنوشت و آینده به دست احساسات و قضاوت های غیر فنی و غیر حرفه ای گذاشته شود، با وجود داشتن مزیت های فراوان، مسیر حرکت چونان جامعه ای به سمت فاجعه است.

کمک های میلیار دلاری یازده ساله خارجی ها درافغانستان نشان داد که این رهگذر مردم عادی به هیچ دستاوردی نرسیدند و تنها عده ای خاصی از آن به صورت غیر عادلانه و از مجراهای غیر قانونی سود جستند، اما با این وجود مردمان عادی و کسبه کار این سرزمین قانع تر و غنی طینت تر از تاراج گرانی است که خود را به ناداری زده و تو گویی هیچ نان و نوایی ندارند. ذکر این مورد به این لحاظ صورت گرفت، که تا مردم افغانستان نوعی خود باوری برای تعیین سرنوشت خود را نداشته باشند، اگر تمام پول های جهان نیز به این کشور سرازیر شوند، بازهم چیزی به درد بخوری کسب نکرده است. همین طور در بعد امنیت، دانش، توسعه سیاسی و سایر ساختار ضروری در یک جامعه.

به نظر نگارنده تا کنون در مورد وابستگی به  کمک های جامعه جهانی و تعیین ساختار اقتصادی و سیاسی کشور مبالغه صورت گرفته است و نوعی دیگر اتکایی بیش از حد شکل گرفته است. این رفتار، را می توان نوعی فرافگنی در مورد وابستگی ساختاری جامعه به بیرون دانست. در  حالی که همه می دانند در صورتی که  افغان ها خود دست از منازعه و قتال عیله یک دیگر بردارد، و به همگرایی و همسویی در راستای تعیین سرنوشت آینده افغانستان روی آورند، وضعیت به زودی تغییر خواهد کرد و در صورتی که اراده تغییر در میان خودی ها وجود نداشته باشد، تمسک به اقتدار نیروی بیرونی همانسان که تاکنون کارساز نبوده است، پس از این نیر راهکشا نخواهد بود. سرنوشت پس از 2014 تنها و تنها وابسته به اراده مردمان تاثیرگذار در همین جغرافیاست و متاسفانه  گاهی در مورد عامل خارجی تاثیر  گذار بر حوادث افغانستان مبالغه صورت می گیرد و به این می گویند فرافکنی.

گفتیم 2014 و پس از آن چیزی نیستند جز برنامه هایی که امروز در کشور ریخته و مورد عمل واقع می شوند. اگر امروزه مردمان تاثیر گذار در سرنوشت افغانستان و به ویژه کارگزاران و سیاست مداران، نگاه مثبت و عملکرد مثبت به آینده افغانستان داشته باشند، این کشور خود به خود ره درست و معقول و صلح آمیز را طی خواهد، اما در صورتی که دولت مردان و سیاسیون نگرش غیر از آن داشته باشند و هنوز در صدد افزایش و مانور قدرت خود باشند، بدیهی است که افغانستان آینده سرنوشت رقت بارتر از گذشته را شاهد خواهد  بود. یک سنت در افغانستان وجود داشته و تا کنون نیز به عنوان یک معضل وحود دارد که حاکمان مردم را به عنوان رعیت و حتی برده شمرده و قدرت را از ان خود و حق خود می دانند. این گفتمان با وجود روی کار آمده ارزشهای دموکراتیک نیز تغییری نیافته است. حال انکه مردم در یک نظام دموکراتیک شهروند شمرده می شوند. مقام شهروندی مستلزم حقوق  و مزایایی است که قبل از تکلیف شکل می گیرد. اصطلاح مشهوری تیکه داران قومی در افغانستان نشان از واقعیت دردآوری است که شریان های اجتماعی را تکان می دهد. وقتی اعتقاد به ذات و  کرامت انسانی به چیز بی مقداری تبدیل شود و وقتی کارنامه تاریخی مردمی به جز ستم و سلطه چیزی نباشد، نتیجه چیزی بهتر از این نخواهد بود.

امروز بیش از هرزمان دیگر افغانستان نیازمند اتکا به توان درونی خویش است. افغانستانی که در گذشته ها به دور از هر گونه استعانت خارجی و دخالت دیگران توانسته است، از عزت و سربلندی به مراتب بهتر از امروز برخوردار باشد. آن چه امروزه عوض شده است، نگاه ابزاری به مردم و تمامیت خواهی رهبران سیاسی کشور است. این امر در سراسر کشور وجود دارد و استثنایی نیز شامل آن نمی شود.

خلاصه این که افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی نیز وضعیت رقت بار تر از امروز را شاهد نخواهد بود، در صورتی که اراده سازش، ثبات، امنیت و همگرایی اقوام دراین کشور وجود داشته باشد. اقوام افغانستان همواره با هم و در کنار هم بوده اند و خواهند بود، اگر منفعت طلبان اجازه دهند. تاریخ به اثبات رسانده است که عوام و مردم در افغانستان با یکدیگر مشکل ندارند، تنها قدرت طلبان و نامردم گرایان اند که برای تامین منافع خود مردم را به جان هم می اندازند و سپس از آب گل آلود ماهی گرفته و مردم را در مصیبت های وارده تنها رها می کنند. اینک پس از چهار دهه جنگ و درگیری در این کشور، مردم به ارامش و رفاه نیاز دارند، چرا باید قرعه پریشان خاطری و واگرایی ملی همواره به نام این ملت سکه بخورد؟ در حالی که سایر کشورها، پس از نزاعی که تقریبا سرنوشت مشترک همه انسانها به گونه ای با آن گره خورده است، به رفاه و عدالت دست یافته اند. اینک که آهنگ رحیل خروج نیروهای خارجی نواخته می شود، ظن آن می رود که هیچ اتفاق نامیمونی در این مرز و خاک به وقوع نپیوندد، البته اگر قدرت طلبان  خواب زعامت شان را در بر افروختن شعله بی ثباتی و جنگهای خانمان سوز دوباره نبینند.

دیدگاه شما