صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ویژگی های سیاست در کشور های جهان سوم

-

ویژگی های سیاست در  کشور های جهان سوم

ساموئل هانتینگتون نظریه پرداز نوسازی در جهان سوم شناخته می شود. وی نظریه جنجال برانگیز برخورد تمدن ها (Clash of Civilization) را ارائه نمود. اگر چه این نظریه بر شهرت وی افزود اما در حوزه مطالعات آکادمیک وی به خاطر نظریات نوسازی در کشور های جهان سوم شناخته می شود. وی در کتاب سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی (political order in changing societies) ویژگی های سیاست در کشور های جهان سوم را نام برده اند. در این نوشتار تلاش می شود که آن ویژگی ها را مورد بازخوانی قرار دهد. بازخوانی نظریات هانتینگتون در حقیقت فهم و کارکرد سیاست در افغانستان نیز می باشد. زیرا افغانستان از کشور های جهان سوم می باشد که در راستای نوسازی قدم گذاشته است. به همین خاطر پرداختن به اندیشه هانتینگتون مهم می نماید.

وی بیان می دارد که در کشور های جهان سوم بر اثر نوسازی نیرو های جدید اجتماعی ظهور می کند. «نوسازی یک جامعه مستلزم تکثر و تنوع نیرو های اجتماعی آن است؛ ... به گروهبندی های خویشاوندی، نژادی و مذهبی موجود گروهبندی های شغلی، طبقاتی و تخصصی افزوده می شود». ظهور نیرو های اجتماعی به افزایش اشتراک سیاسی نیز منجر می شود. زیرا دگرگونی و تحول در خواست ها و آرزو های افراد اتفاق افتاده است و افراد جایگاه و موقعیت جدید در جامعه پیدا نموده است. از نظر هانتینگتون تحرک اجتماعی سبب تحرک سیاسی می گردد. یعنی افراد با توجه به موقعیت اجتماعی خود خواهان کسب موقعیت سیاسی است. این مسئله اشتراک سیاسی را افزایش می دهد.

هانتینگتون بیان می دارد که کشور های جهان سوم فاقد نهادمندی است. «نیرو های اجتماعی نیرومند ولی نهاد های سیاسی سست اند. در این کشور ها قوای مقننه و اجراییه، مراجع عمومی و احزاب سیاسی همچنان شکننده و بی سازمان بر جای مانده اند. رشد دولت از تکامل جامعه واپس مانده است». عدم تکامل نهاد های سیاسی در کشور های جهان سوم باعث می گردد که اشتراک سیاسی شهروندان جذب و جهت دهی نگردد. «یک سازمان یا خط مشی سیاسی کارش این است که برای نگهداشتن سامان اجتماعی و رفع درگیری ها و گزینش رهبران با اقتدار چاره جویی کند». این مسئله باعث هرج و مرج و آشوب اجتماعی و سیاسی می گردد. فقدان نهاد های سیاسی قدرتمند و همچنین باعث می گردد که "قواعد مشترک بازی" برای بازیگران تعریف و اجرا نگردد. وقتی سازمان و نهاد قدرتمند در جامعه‏‏ای قواعد برای کنترل و مهار جامعه و گروه های اجتماعی تعریف نکند گروه ها هر کدام خود قواعدی برای خود تعریف می نماید. یعنی در کشور های جهان سوم هر گروه قواعد خاص خود را دارد. عرصه سیاسی رویایی گروه های مختلف با قواعد مختلف می باشد. به همین خاطر رویارویی میان گروه های سیاسی عریان است. یعنی رقابت افراد، خانواده، گروه های مذهبی و نژادی با همدیگر خشونت آمیز می باشد. از نظر هانتینگتون وقتی گروه های اجتماعی پایبند به اصول مشترک نباشد میزان خشونت در عرصه اجتماعی و سیاسی بالا می رود. وجود خشونت بدون شک باعث "بی ثباتی سیاسی" می گردد.

نظام های سیاسی و قانون اساسی به خاطر میزان زیاد خشونت تغییر می کند. این تغییر مانند کشور های جهان اول دموکراتیک نمی باشد بلکه بیشتر از روش های غیر دموکراتیک به خصوص از روش کودتا صورت می گیرد. هانتینگتون به صورت مشخص چند عامل را در ارتباط با استواری نظام های ساسی مورد بررسی قرار می دهد. وی متغییر های مانند فقر، تحرک اجتماعی، توسعه اقتصادی، نابرابری و شکاف را در ارتباط با پایداری نظام های سیاسی و میزان خشونت مورد بررسی قرار می دهد. هانتینتگون بیان می دارد که به خاطر توسعه اقتصادی، الگو های جدید رفتار اجتماعی به وجود می آید. با مطرح شدن الگو های جدید، الگو های سنتی اقتدار خود را از دست می دهد. عدم پای بندی به اقتدار سنتی و نهادمند نشدن الگو های جدید باعث خشونت می گردد. همین طور تحرک اجتماعی، میزان نابرابری و شکاف میان گروه ها هر کدام در نبود یک نهاد قدرتمند باعث افزایش خشونت در سطح گروه  های سیاسی و اجتماعی می گردد. همین متغییر های که در اثر نوسازی ظهور کرده اند باعث می شود که برای کسب قدرت سیاسی گروه ها با هماهنگی ارتش دست به کودتا بزند.

از نظر هانتینگتون فساد یکی دیگر از ویژگی های عرصه سیاسی کشور های جهان سوم می باشد. وی فساد را چنین تعریف می نماید. «فساد به رفتار آن کارمندان عمومی اطلاق می شود که برای منافع خصوصی شان ضوابط پذیرفته شده را زیرا پا می گذارند». هانتینگتون بیان می دارد که در تمام جوامع میزان از فساد وجود دارد اما در کشور های جهان وجود آن گسترده و همگانی است. نظر هانتینگتون فساد به این خاطر وجود دارد که قواعد مشترک و پذیرفته شده میان گروه ها و کارگزاران سیاسی وجود ندارد. اگر هم قواعد وجود داشته باشد نهاد سیاسی قدرتمند که ضمانت اجرایی آن را تضمین کند وجود ندارد. به همین خاطر کارگزاران سیاسی آن قواعد را زیر پا می گذارد و قواعد دیگر را مطرح می کند.

در جوامع که هر گروه قوانین، مقررات، هنجار های خاص خود را داشته باشد برای حل مشکل و حل تضاد منافع میان گروه ها از روش های معمول استفاده نمی کند بلکه خشونت به عنوان تنها بهترین روش حل تضاد های اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد. بنابراین در کشور های جهان سوم خشونت یک اصل است. خشونت تنها گزینه ممکن برای حل اختلافات سیاسی و اجتماعی است. خشونت ابزار مقدس است که با سنت ها و آموزه های دینی تقدیس می شود. به همین خاطر خشونت در کشور های جهان سوم میان افراد عادی شده است. یعنی ریختن خون یک کودک، زن و فرد کهن سال روان هیچ انسانی را رنجور نمی سازد. بنابراین خشونت یکی دیگر از ویژگی های سیاست در کشور های جهان سوم می باشد.

در جوامع جهان سوم نظامیان بیش از دیگر گروه ها سازمان یافته تر اند. به همین خاطر نظامیان قدرت سیاسی را به دست می گیرند. تسلط نظامیان بر سیاست باعث می شود که گفتگو و استفاده از قدرت نرم جای خود را به قدرت سخت و سرکوب گر بدهد. بنابراین تسلط نظامیان بر سیاست ویژگی دیگر سیاست در کشور های جهان سوم می باشد.

ویژگی های که هانتینگتون برای سیاست در کشور های جهان سوم ارائه می کند را می توان به صورت ذیل خلاصه کرد. نوسازی باعث "ظهور گروه های اجتماعی جدید" می گردد. کشور های جهان سوم با "فقدان نهادمندی" مواجه است. رویارویی میان گروه های سیاسی عریان است. قواعد بازی مشترک میان گروه های سیاسی تعریف نشده است. بی ثباتی سیاسی به معنی تغییر نظام های سیاسی و قانون اساسی وجود دارد. فساد و خشونت به صورت گسترده آن در تمام لایه های اجتماعی و سیاسی وجود دارد. در نهایت نظامیان بر سیاست تسلط و کنترل دارد.

تمام این ویژگی ها را می توان در عالم سیاست افغانستان مشاهده نمود. فساد و خشونت عینی ترین پدیده در عالم سیاست افغانستان است. نهاد های سیاسی افغانستان نااستوار است. قواعد بازی مشترک از سوی دولت به صورت قدرتمند اعمال نمی شود. گروه های اجتماعی برای کسب قدرت در بسی موارد به صورت عریان وارد رقابت می شود. نظام سیاسی و ارزش های نهفته در قانون اساسی نااستوار است. گروه های اجتماعی و حتی دولت هر آن ممکن است دست به تغییر قانون اساسی و نظام سیاسی بزند. بنابراین فهم اندیشه های هانتینگتون می تواند ما را در فهم سیاست در افغانستان کمک نماید.  

دیدگاه شما