صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تعریف و ماهیت قدرت

-

تعریف و ماهیت قدرت

سخن از قدرت تنها سخن از زور فیزیکی نیست، زور عریان ممکن است یکی از نمونه های قدرت باشد، اما نمی تواند تمام انواع آن را پوشش دهد، به ویژه در زمانه اکنون دیگر حتی سخن از قهر عریان می تواند کمی نامطلوب نیز به نظر برسد، هرچند که در برخی موارد اجتناب ناپذیر است. منظور از قدرت در این بحث توانایی بیشتر و اعمال این توانایی بر ذهن و رفتار دیگران است. یعنی وجود توانی در انسان، گروه های اجتماعی و دولت ها که بدان وسیله بتوان رفتار دیگران را تحت تاثیر قرار داد و آن را مطابق به خواست خود تغییر داد. در معنی سیاسی نیز این نوع قدرت عبارت است از توانایی کنترل متقابل میان مقامات دولتی و مردم. به بیان بهتر قدرت سیاسی عبارت است از رابطه ی روانی میان کسانی که آن را اعمال می کند، و آنانی که این قدرت بر انان اعمال می شود. قدرت سیاسی سبب می شود که گروه اول قادر باشند رفتار گروه دوم را به نحو دلخواه کنترل نمایند و این  گونه از ذهن و رفتار دیگران برای دستیابی به اهدافی که طرح کرده است، سود جوید.

کارایی نوع ذهنی از قدرت در وهله اول به سه عامل، توقع سود، ترس از زیان و احترام و یا علاقه به افراد و یا نهادها پیوند می  خورد. همچنان فشاری که بر ذهن طرف اعمال می شود نیز به سه طریق دستور، تهدید و یا نفوذ صورت می گیرد. بر اساس تعریف فوق میان قدرت و نفوذ، قدرت و زور، قدرت مشروع و غیر مشر وع تفاوت های زیادی وجود دارد. وقتی ما مفهوم قدرت را به کار می بریم، باید به تفاوت های فنی آن نیز توجه داشته باشیم.

اندیشمندان بر این  باورند که در تمام رابطه های انسانی و اجتماعی جه در سطح فردی، گروهی و حتی کشوری، نوعی اعمال نظر وجود دارد. اصولا رابطه انسانی در همه سطوح فارغ از این سلسله تاثیرات و تحول پذیری نیست، بنا بر این، می توان چنین نتیجه گرفت که  آدمی در همه رفتارها و کردار های خویش به صورت مستیقیم و غیر مستقیم از قدرت کار می گیرد. از این رو آن چه مهم است خوبی و بدی قدرت نیست، بلکه آن چه باید به خاطر داشته باشیم این است که قدرت پدیده ای است جهانی، و همه گیر. زیرا در هر رابطه ای جنبه  و سیمایی از قدرت وجود دارد و در واقع موضوع مورد مطالعه علم سیاست نیز همین قدرت است. حضور قدرت در روابط انسانی نقش تعیین کنننده ای در مناسبات انسانی دارد. برخی این اهمیت و حضور گسترده قدرت در زندگی اجتماعی را شبیه نقش پول در اقتصاد ذکر کرده اند و آنگاه چنین برداشت کرده اند که قدرت سیاسی نوعی "پول سیاسی" در روابط میان انسان ها است. 

گروهی دیگر اما، آن را مانند خورشید در  منظومه شمسی می دانند، و اظهار می کنند تمام جلوه های روابط انسانی در داخل و در بعد برون کشوری در مدار این منظومه شکل می گیرد. برخی دیگر بر این باورند که انگیزه اصلی رفتار ادمی جدای از سایر امتیازات، کسب قدرت است و این اصل زیربنای تمامی فعالیت های اجتماعی را شکل می دهد. بنا بر آن چه گفتیم، قدرت جزء جدا ناپذیر از سیاست است. سخن از سیاست فاقد قدرت سخن از کالبودی بدون هویت است. هرجا که سیاست به شکلی حضور می یابد،  قدرت نیز فی نفسه حاضر است. چنین ادعایی در روابط بین الملل مصادیق بیشتری دارد. چون در تمامی سطوح انسان تلاش برای کسب قدرت می نماید، از این رو تلاش برای قدرت موازی است با تلاش برای زیستن. به سخن دیگر این دو از یکدیگر جدا ناپذیر اند. در ادامه به پاره ای از ویژگی های قدرت پرداخته می شود.

جهانی بودن قدرت؛ همان سان  گه گفته آمد، در تمامی جلوه هی از رفتار آدمی نوعی کنش وابسته به قدرت وجود دارد. روابط افراد همواره با هدف کسب امتیاز و یا دفع ضرر سازماندهی می شود و این امر در تمامی لحظه های زندگی صادق است. به بیان دیگر همه در پی تامین منفعت و یا دست کم دفع ضرر اند و این امر از طریق وادار کردن دیگران به رفتار و اعمال دلخواه انجام می گیرد.

ذهنی بودن قدرت؛ پیش از این نیز گفتیم، قدرت نوعی رابطه ذهنی میان اعمال کننده  و اعمال شونده است. نوعی رابطه که ممکن است با ابزارهای متفاوت و مختلفی صورت گیرد. مورگنتا بر این باور است که در همه تصرفات و آرایش‏های  نظامی الزاما هدف، دردادن یک جنگ نیست، ممکن است هدف اصلی وادار کردن طرف مقابل به پذیرش این ایده باشد که شروع کردن جنگ کاری دشوار و جبران ناپذر است. بر فرض این که کشورها  و انسان ها تا مرحله اغاز جنگ نیز سوق یابند، در نهایت این یک تصمیم ذهنی است که باید  جنگ را متوقف کنند. همچنین تمرکز بر این ایده که تداوم جنگ منجر به تلفات بیشتر و خسارات بیتشری خواهد شد، نیز نوعی تصمیم ذهنی است. به این ترتیب در جنگ کشوری، ارزیابی دقیق و درست از موقعیت یک کشور، روحیه مردم، ثروت طبیعی، پیشرفت اقتصادی وصنعتی ، درجه آمادگی و کارایی ارتش ومیزان مهارت نمایندگان ارتش و افراد سیاسی در کم و کیف تصمیماتی که گرفته خواهد شد نقش اساسی دارد.

انتظار نیرومند شدن کشوری نیز در آینده نیز از مواردی  است  که بر قدرت کشوری خواهد افزود. یعنی اگر کشوری بپندارد که فلان دولت در آینده قوی ظاهر خواهد شد، چنین تصوری در برخورد کشور اولی نسبت به دومی تغییر ایجاد خواهدکرد. 

نسبی بودن قدرت؛ نسبی بودن قدرت بیشتر در تناسب با زمان، مکان، مسئله موجود، قدرت کشورهای  دیگر ونسبت قدرت کشور اعمال کننده بر اعمال شونده  سنجیده و در نظر گرفته می شود. کشورها به تناسب زمان، از توانایی های زیادی برخوردار شده اند و یا از نسبت توانایی آنان کاسته شده است. قدرت امروزین ایالات متحده آمریکا در دو قرن قبل قابل تصور نبود. روسیه در زمان جهت گیری‏های جنگ سرد به مراتب قدرت مندتر از امروز می نمود. این امر در روابط افراد نیز صادق است.  فردی در زمانی از اقتدار بالایی  برخوردار است،  حالانکه در شرایط دیگر ضعیف عمل می کند. بنا بر این نمی توان  مقیاس یگانه ای برای قدرت در نظر گرفت و تنها می توان با در نظر داشت مجموعه ای از عوامل نسبت قدرت را در موازنه قدرت های همگون تعیین کرد.

باتوجه به مطالب فوق می توان نتیجه گرفت که قدرت  پدیده مطلق نیست، و همچنان نمی توان آن را به طور عینی و دقیق اندازه گرفت. قدرت امری ذهنی و تابعی از عوامل گوناگون است که اغلب در اختیار صاحب قدرت هم نمی تواند باشد. با این برداشت قدرت نوعی رابطه دو طرفه است که در واکنش به طرف اولی از  سوی جانب دوم بروز می کند. با این وصف زندگی آدمی در هیچ مقطعی خارج از به کار گیری قدرت نبوده و می توان  آن  را به گونه ای با زندگی در هم تنیده دانست.

دیدگاه شما