صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نوسازی و بی ثباتی سیاسی در کشور های جهان سوم

-

نوسازی و بی ثباتی سیاسی در کشور های جهان سوم

کشور های جهان سوم چرا دچار بی ثباتی سیاسی می شود؟ نخبگان سیاسی چه نقش در ثبات و بی ثباتی سیاسی دارد؟ برای پاسخ به این سوال ها نیازمند بررسی دو متغییر می باشیم. اول توسعه یافتگی و نوسازی در کشور های جهان سوم و دوم نقش نخبگان سیاسی و فکری در ثبات وبی ثباتی سیاسی. بررسی این دو متغییر از آنجا حائز اهمیت است که برخی اندیشمندان نوسازی در کشور های جهان سوم نوسازی را عامل بی ثباتی سیاسی دانسته اند. از طرفی برخی اندیشمندان دیگر الگوی نخبه گرایانه را برای توسعه یافتگی کشور های جهان سوم مطرح می کند. بدین معنی که تنها الگوی که باعث توسعه یافتگی می شود الگو نخبه گرایانه است. در این نوشتار تلاش می شود عامل نوسازی را در بی ثباتی سیاسی از نظر هانتینگتون و بعد نقش نخبگان در توسعه یافتگی و ثبات و بی ثباتی سیاسی را مورد بررسی قرار دهد.در نهایت این دو متغییر را در افغانستان مورد بررسی قرار می دهد.

از نظر هانتینگتون کشور های جهان سوم در فرایند توسعه یافتگی قرار گرفته است. توسعه یافتگی در کشور های جهان سوم معطوف به توسعه و یا رشد اقتصادی است. یعنی در کشور های جهان سوم توسعه اقتصادی بیش از دیگر ابعاد مورد توجه قرار می گیرد.در ادامه هانتینگتون بیان می دارد که توسعه اقتصادی باعث دگرگونی و تحول در ارزش ها، هنجار ها، تقاضا ها و خواست های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می شود. توسعه اقتصادی دو دگرگونی را در پی دارد. اول؛ توسعه اقتصادی باعث شکل گیری طبقه متوسط می شود. طبقه متوسط حامل دموکراسی شناخته می شود. دوم؛ توسعه اقتصادی باعث دگرگونی در ارزش ها، خواست ها و تقاضا های سیاسی افراد می شود. این مهم از آنجا صورت می گیرد که توسعه اقتصادی موقعیت، جایگاه و نقش جدید برای افراد در عرصه اقتصادی تعریف می کند. افراد متناسب با جایگاه و موقعیت اقتصادی خود خواهان موقعیت سیاسی می گردد. بنابراین افراد خواهان مشارکت سیاسی برای کسب موقعیت جدید می باشد. بنابراین از نظر هانتینگتون توسعه اقتصادی با شکل گیری طبقه متوسط می باشد و هم باعث دگرگونی در خواست ها و تقاضا های سیاسی افراد می شود که اشتراک سیاسی را بالا می برد.

هانتینگتون بر این باور است که در کشور های جهان سوم آنچه مورد غفلت قرار گرفته است توسعه سیاسی می باشد. یعنی نهاد های دموکراتیک که باعث جلب و جذب مشارکت سیاسی گردد توجه نشده است. جلب و جذب نشدن مشارکت سیاسی باعث بی ثباتی سیاسی می گردد. مردم دست به اعتراض علیه نظام حاکم می زند. از آنجا که دولت سازی مورد غفلت قرار گرفته است بنابراین مکانیسم های دموکراتیک که بتواند پاسخ گویی مسالمت به اعتراضات باشد وجود ندارد بنابراین حکومت از ابزار های سرکوب گر مانند پلیس و اردو برای خاموش کردن اعتراضات استفاده می کند. سرکوب خشونت آمیز نه تنها باعث خاموشی اعتراضات نمی گردد بلکه در بسی موارد باعث شدیدتر شدن اعتراضات می گردد. بنابراین ثبات سیاسی با ادامه اعتراضات از میان می رود.

آنچه در اندیشه هانتینگتون نسبت به دیگر اندیشمندان برجسته می نماید این است که در کشور های جهان سوم طبقه و اقشار فقیر دست به اعتراض علیه نظام حاکم نمی زند بلکه طبقه دست به اعتراض می زند که به لحاظ اقتصادی موقعیت جدید یافته است. اگر چه در اندیشه هانیتگتون مانند مارکسیست ها اقتصاد عامل دگرگونی محسوب می گردد اما طبقه فقیر در اندیشه هانتینگتون جایگاه که در اندیشه مارکسیست ها دارد، ندارد.

ناگفته نباید گذاشت که در اندیشه هانتینگتون نوسازی باعث فساد نیز می گردد که این عامل خود به نوبه خود باعث بی ثباتی سیاسی می گردد. راه حل که هانتینگتون برای حفظ ثبات سیاسی ارائه می کند نوسازی سیاسی و اقتصادی به صورت متوازن است. به میزانی که توجه به نوسازی اقتصادی صورت می گیرد به همان میزان باید نوسازی سیاسی نیز مورد توجه قرار گیرد. هانتینگتون بیان می دارد که نوسازی سیاسی در کنار نوسازی اقتصادی باعث می گردد که مشارکت سیاسی مردم جلب و جذب گردد و مردم علیه نظام سیاسی حاکم دست به اعتراض نزند. این مسئله در نهایت باعث حفظ ثبات سیاسی می گردد.

متغییر دیگری که نقش اساسی در ثبات سیاسی و بی ثباتی سیاسی دانشته اند نخبگان سیاسی و فکری می باشد. برخی اندیشمندان بر این باور است که در کشور های جهان سوم توده مردم فاقد آگاهی سیاسی می باشد بنابراین از نقش سیاسی خود آگاه نمی باشد.  این مسئله باعث می گردد که رفتار نخبگان سیاسی با افکار عمومی مواجه نباشد و با هیچ گونه محدودیت مواجه نباشد. بنابراین نخبگان سیاسی می تواند عامل ثبات سیاسی گردد و هم می تواند عامل بی ثباتی سیاسی گردد. در کشور های جنوب شرق آسیا نخبگان سیاسی باعث ثبات سیاسی و توسعه یافتگی شده است اما در برخی کشور های آفریقایی، آمریکایی لاتین و برخی کشور های آسیایی باعث بی ثباتی سیاسی گردیده است.

اگر این دو متغییر را در افغانستان مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم باید گفت که نوسازی تا هنوز باعث بی ثباتی سیاسی نگردیده است. زیرا توسعه به مفهوم اقتصادی، سیاسی واجتماعی آن اتفاق نیافته است. چون توسعه یافتگی صورت نگرفته است پس طبقه مشخص اقتصادی که خواهان مشارکت سیاسی باشد شکل نگرفته است. بنابراین بررسی این مغییر نوسازی موضوعیت ندارد. اما نخبگان سیاسی  و فکری نقش برجسته در ثبات و بی ثباتی سیاسی گردد.

نقش نخبگان را می توان از زمان شکل گیری افغانستان تا اکنون مورد بررسی قرار داد. اما بررسی تمام این دوره در این نوشتار نمی گنجد. به همین خاطردر این نوشتار تلاش می شود نقش نخبگان را از دوره مجاهدین تا اکنون مورد بررسی قرار دهد.با روی کار آمدن نظام کمونیستی در افغانستان الیت های مذهبی با تحریک مردم علیه کمونیست ها شد. در نهایت نظام کمونیستی را در افغانستان سرنگون کرد. با سرنگونی کمونیست ها مجاهدین حکومت موقت تشکیل داد. همین الیت های دوران جهاد در برابر هم قرار گرفته و بر سر قدرت سیاسی به رقابت خشونت آمیز نمودند. با ظهور طالبان الیت های دیگری روی قدرت شدند. این دوران بیان گر این است که مردم نقش برجسته در معاملات سیاسی نداشته است. در دوران جدید نخبگان سیاسی و فکری بودند که در کنفرانس بن آلمان جمع شده و طرح برای تشکیل حکومت و ثبات سیاسی ارائه دادند. تا هنوز ثبات سیاسی نسبی که وجود دارد به خاطر توافق نخبگان سیاسی و فکری است.  بنابراین نخبگان سیاسی هم می تواند باعث حفظ ثبات سیاسی و یا بی ثباتی سیاسی گردد.

در نهایت باید گفت که ممکن است نوسازی در آینده باعث بی ثباتی سیاسی گردد اما اکنون بررسی آن در افغانستان موضوعیت ندارد. تنها عامل و متغییر که نقش اساسی و تعیین کننده دارد نخبگان سیاسی و فکری جامعه است. نقش تعیین کنندگی نخبگان را می توان در تمام دوره های تاریخی افغانستان مشاهده نمود. توافق نخبگان سیاسی بر سر چگونگی تقسیم قدرت می تواند ثبات سیاسی را در پی داشته و می تواند عامل بی ثباتی سیاسی گردد. اما برای دگرگونی و تحکیم ثبات سیاسی نیازمند به وجود آمدن نخبگان سیاسی توسعه گرا می باشیم. تا زمانی که نخبگان کنونی بر سر قدرت باشد ثبات سیاسی شکننده است و این نخبگان درک و فهم از توسعه یافتگی ندارد و هر آن ممکن است بر سر تقسیم قدرت سیاسی با هم وارد منازعه خشونت آمیز گردد.

دیدگاه شما