صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

موانع و چالش های شکل گیری دولت مدرن در افغانستان

-

موانع و چالش های شکل گیری دولت مدرن در افغانستان

یکی از تجربه های ماندگار غرب در عرصه نهادسازی دولت مدرن بوده است. دولت مدرن در غرب محصول جدال کلیسا با نهاد سلطنت بود. قبل از آن کلسیا به عنوان یک نهاد دینی بر زندگی انسان ها حاکمیت داشت. در جدال میان کلیسا و سلطنت این حاکمیت به دولت واگذار شد. بعد از آن دیگر دولت به عنوان قدرتمندترین و با اقتدارترین نهاد در غرب مطرح شد. پاسخگو بودن دولت مدرن سبب شد که کشور های مختلف برای به وجود آوردن دولت مدرن تلاش نماید. در افغانستان نیز، دست کم از زمان حکومت امیر عبدالرحمن خان تلاش های به منظور شکل دهی دولت مدرن صورت گرفته است. یعنی تلاش های شکل دهی دولت مدرن در افغانستان بیش از یک قرن می شود. حال سوال این است که چرا کشور ها تلاش دارد به دولت مدرن دست یابد؟ سوال این است که موانع و چالش های شکل گیری دولت مدرن در افغانستان چیست؟ پاسخ به سوال اول نیازمند بازگوی ویژگی ها و مؤلفه های دولت مدرن است. بازگوی مؤلفه های دولت مدرن در حقیقت پاسخ به سوال اول نیز می باشد. در این نوشتار امکان توضیح تمام مؤلفه های دولت مدرن ممکن نیست. ما تنها به برخی اهم آن مؤلفه ها می پردازیم.

در دولت مدرن منبع، خاستگاه و منشأ قدرت مردم می باشد. مردم این قدرت را از طریق مکانیسم انتخابات به دولت می سپارد. بنابراین انتخابات خود نیز از مؤلفه های دولت مدرن است. در اندیشه توماس هابز و ژان ژاک روسو قدرت از طریق قرار داد اجتماعی به فردی و یا جمعی واگذار می شود. این فرد و جمع از نظر هابز و روسو همان فرمانروا است که قدرت دولت را تصاحب می کند. بنابراین قدرت چه از طریق قرارداد اجتماعی و یا انتخابات از مردم به دولت واگذار می شود و دولت بر سرزمین و جمعیت حاکمیت به تمام معنی دارد. وقتی خاستگاه قدرت مردم باشد بدون شک مشروعیت آن نیز به مردم بر می گردد. مردم از فرایند مشارکت سیاسی به قدرت و مجموعه اعمال حاکمیتی دولت مشروعیت می بخشد. در صورتی که میزان مشارکت سیاسی مردم بالا باشد به همان میزان مشروعیت دولت بیشتر می باشد اما، در صورتی که میزان مشارکت مردم پایین باشد به همان میزان مشروعیت دولت پایین خواهد بود. بنابراین می توان گفت خاستگاه مردمی قدرت، مشروعیت مردمی قدرت و اعمال حاکمیتی آن، سهم گیری مردم در قدرت با مشارکت در شکل دهی حکومت و انتخابات از مؤلفه های اساسی دولت مدرن می باشد.

اما؛ مؤلفه های چندی دیگر نیز هست که اساسی می نماید. داشتن سرزمین با مرز های مشخص. در دولت مدرن سرزمین هر دولت دارای مرز های تعریف شده و پذیرفته شده از طرف دولت های دیگر می باشیم. این مهم تنها در دوران جدید ممکن گردیده است. قبل از آن امپراطوری ها با تجاوز و حمله بر سرزمین امپراطوری دیگر بخش از سرزمین آن را می گرفت. بنابراین در گذشته سرزمین با مرز های تعریف شده وجود نداشت. در دولت مدرن جمعیت ساکن بر سرزمین مشخص ساکن می باشد که هویت خود را از دولت مدرن می گیرد. یعنی با متولد شدن فردی در سرزمین خاص، آن فرد عضو از دولت در می آید بدون اینکه خود نقش در آن داشته باشد. با متولد شدن فرد، به آن تذکره می دهد و فرد خود بخود شهروند دولتی محسوب می گردد. بنابراین جمعیت ساکن و دارای تذکره و هویت مشخص نیز مؤلفه ای دیگر دولت مدرن می باشد. این مؤلفه ها اساسی و مهم می نماید. مؤلفه های دیگری نیز وجود دارد که به درجه اهمیت مؤلفه های مذکور نمی باشد. حال چرا این مؤلفه ها در افغانستان تحقق نیافته است.

در افغانستان چند مانع عمده و جدی وجود دارد. اول؛ شکل گیری دولت مدرن و تحقق مؤلفه های آن نیازمند دگرگونی در ذهن و باور های افراد می باشد. افراد تا زمانی که بر این باور نرسد که دارای قدرت و حامل است و می تواند با جمع این قدرت، قدرت برتر به وجود آورد، نمی توان انتظار داشت که نهادی شکل بگیرد که منشأ قدرت اش مردم باشد. زیرا بر اساس فلسفه لیبرالیست ها، فکر و باور مقدم بر عمل است. یعنی انسان اول فکر می کند بعد عمل می کند. عمل تحقق فکر است. بنابراین برای شکل گیری دولت مدرن نیازمند این هستیم که باور های درونی افراد تغییر یابد. در افغانستان این مهم صورت نگرفته است. یعنی افراد به آن بلوغ عقلی نرسیده است که خود را حامل قدرت دانسته و در نهایت با هم متحد شده و دولت را به وجود آورد که در کنترل خود شان باشد. نه تنها این باور وجود ندارد بلکه در بسی موارد مردم فکر می کند که فرمانروایان طبیعتا از دیگران اصلح است و شایسته حکومت کردن بر دیگران است. بنابراین اولین و مهمترین مانع افکار و باور های مردم می باشد.

ساختار جامعه: ساختار ها و نهاد ها محصول ساختار جامعه است. افغانستان یک جامعه قبیله ای و دارای بافت های قبیله ای می باشد. قبیله محور تمام مسائل است. افراد هویت خود را از قبیله می گیرد. قبیله نوع خاص از حکومت را به وجود می آورد که آن حکومت ظرفیت دگرگونی درونی را ندارد. هم افراد و هم نهاد ها ارزش ها و باور های بیرون از قبیله را بر نمی تابد. تنها ارزش های قبیله است که می تواند بر زندگی انسان ها معنی و حاکمیت داشته باشد. ارزش های دیگر از طریق مکانیسم های مختلف طرد و رد می گردد. بنابراین ساختار جامعه ما مشکل دیگر برای شکل گیری دولت مدرن است. اگر چه برخی بر این باور است که دولت مدرن خود ساختار قبیله ای جامعه را از بین می برد اما باید گفت  که دولت مدرن شکل تکامل یافته حکومت مطلقه و یا حکومت های نوع است. در افغانستان حکومت ها اصلاحات و دگرگونی را بر نمی تابد، به همین خاطر عبور از ساختار قبیله ای جامعه و حکومت برخاسته از آن ممکن نیست. ساختار قبیله ای جامعه منشأ قدرت را قبیله برتر می داند، طبعا مشروعیت و یا اگر هم مشارکت سیاسی وجود دارد در قبیله برتر می باشد.

مانع دیگر این است که میان قبایل مختلف در طول تاریخ درگیری و نزاع وجود داشته است. حاکمیت یک قبیله به معنی محکومیت به تمام معنی دیگر قبایل بوده است. این مسئله مسئله انتقام گیری را میان قبایل بیشتر کرده است. قبیله ای که قدرت سیاسی را بدست گرفته است بیشتر در صدد انتقام گیری بوده است تا در صدد اصلاح در ساختار نهاد ها و ساختار جامعه.

در نهایت باید گفت که دولت مدرن یک شر ضروری است. عبور از آن ممکن نیست. دولت مدرن باید شکل بگیرد. شکل گیری دولت ممکن دارای موانع و چالش های متعدد باشد، اما از آنجا که دولت مدرن یک شر لازم است بنابراین باید از موانع و مشکلات فراروی آن گذشت و دولت مدرن با مؤلفه های مذکور شکل داد. دگرگونی در ساختار قبیله ای و باور ها و افکار افراد می تواند ما را در شکل دهی دولت مدرن یاری رساند. زیرا ساختار قبیله جامعه و افکار سنتی مانع جدی فراروی شکل گیری دولت مدرن در افغانستان می باشد.

دیدگاه شما