صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

صلح پایدار با همکاری علما ممکن می گردد؟

-

صلح پایدار با همکاری علما ممکن می گردد؟

شورای علمای افغانستان چندمین بار است که حملات انتحاری را حرام دانسته است. در تازه ترین مورد شورای علمای افغانستان با همکاری شورای عالی صلح اعلان نموده است یک کنفرانس برگذار می نماید که تمام کشور های جهان اسلام در آن شرکت نماید. هدف از برگذاری چنین کنفرانسی را دست یابی به صلح پایدار اعلان نموده است. در این کنفرانس بنا است علمایی تمام کشور های اسلامی جمع شده و در مورد حملات انتحاری اظهار نظر دینی نماید. شورای علمای افغانستان در حالی حملات انتحاری را حرام دانسته اند که رئیس شورای علمایی پاکستان چندی پیش جنگ در افغانستان علیه کفار را واجب دانسته بود. سوال این است که شورای عالی صلح در بیش از دو سال گذشته تلاش نمود تا گروه های مخالف مسلح دولت را روی میز مذاکره بکشاند اما تلاش های آن ها نتیجه نداد. حالا که شورای عالی صلح از طریق روحانیون تلاش دارد که آن ها را به میز مذاکره بکشاند و یا  فعالیت های تبلیغاتی آن ها را خنثی نماید. مسئله این است که شورای علمایی افغانستان تا چه اندازه می تواند در اذهان افراد تاثیر گذاشته و آن ها را از حملات و فعالیت های دهشت افکن باز دارد. برای پاسخ به این سوال نیازمند بررسی نقش علما در تاریخ سیاسی-اجتماعی افغانستان می باشیم.

در افغانستان حضور دین به صورت پر رنگ آن وجود دارد. از زمان شکل گیری افغانستان و تا زمان حکومت ظاهر شاه دین به صورت سنتی آن وجود داشته است. اما از زمان صدر اعظمی محمود شاه(۱۹۴۶-۱۹۵۳) دین توسط علمایی تحصیل کرده در بیرون از کشور باز فهم و باز تفسیر شد. دین سنتی خواهان کسب قدرت سیاسی نبود بلکه مجموعه آموزه های معطوف به آن جهان بود. اما در دهه ۱۹۵۰ «اسلام سیاسی» حضور کرد. آنچه اسلام سیاسی را با اسلام سنتی متفاوت می سازد این است که اسلام سیاسی در صدد کسب قدرت سیاسی می باشد. حضور اسلام سیاسی در افغانستان باعث شد که پای روحانیون در عالم سیاست باز شود. اگر قبلا علما در عرصه سیاسی فعالیت می نمود اما کار آن ها مشروعیت بخشی به قدرت شاه بود اما با حضور اسلام سیاسی علما خود دنبال کسب قدرت سیاسی بودند. با حمله شوروی در افغانستان علما قشر اجتماعی بودند که مردم را علیه نیرو های شوروی تحریک می نمودند.

 با شکست نیرو های شوروی در افغانستان روحانیون برای مدت قدرت سیاسی را بدست گرفت.

اما آن ها برنامه و پلان برای کنترل و مدیریت جامعه نداشت. به همین خاطر حکومت آن ها شکست خورد.

حکومت طالبان نیز حکومت دینی بود. بنابراین افغانستان دو نوع حکومت متفاوت دینی را تجربه نموده است.

حال این مسئله مطرح می گردد که آیا علما و روحانیون با توجه به تجربه گذشته می تواند دولت را در دست یابی به صلح پایدار کمک نماید.

در افغانستان روحانیون یکی از گروه های مرجع می باشد که افراد و گروه های دیگر آن ها را در بسی موارد الگو قرار داده و نقش های که بازی می کند از آن ها تقلید می کند. روحانیون از آنجا به عنوان گروه مرجع مانده اند که بافت سنتی جامعه ما تغییر نکرده است. در افغانستان همچنان نیرو های سنتی دارای بیشترین قدرت می باشد. قدرت نیرو های سنتی را می توان در توان بسیج آن ها دید. یعنی روحانیون به عنوان نیروی سنتی دارای توان بسیج توده ها می باشد.

 از طرف دیگر روحانیون یکی از مراکز «اجتماعی شدن» را در دست دارد.

مساجد در کشور های سنتی به عنوان مهمترین مرکز اجتماعی شدن مطرح می باشد. روحانیون ارزش ها و باور های خود را از طریق مساجد به اطفال و در ایام مراسم های مذهبی به تمام مردم انتقال می دهد. بنابراین روحانیون می تواند اذهان مردم را نسبت به حمله انتحاری و حتی گروه های مخالف مسلح دولت تغییر دهد. اما باید گفت که این مسئله هزینه هم دارد. در کوتاه مدت دولت باید بتواند بخش از نیاز های مادی روحانیون را تامین کند. در دراز مدت اما ممکن روحانیون به عنوان یک نیروی سنتی منسجم شده و در برابر نیرو ها و گروه های توسعه خواه و مترقی قرار گیرد.

اما آنچه باعث ناامیدی می شود این است که رهبران گروه های مخالف مسلح دولت روحانی بوده و افراد حامی وی دارای انسجام و سازماندهی بالا است. یعنی رفتار ها و فعالیت های گروه های مخالف مسلح دولت دارای درجه از سازمان یافتی می باشد که شورای علما چنین سازمان یافتگی نمی باشد. به همین خاطر فعالیت شورای علما ممکن است نتواند پاسخ نسبت به فعالیت گروه های مخالف مسلح دولت باشد.

 بنابراین دولت با استفاده از امکاناتی که دارد می تواند شورای علما را سازمان داده و به عنوان یک نیرو های خنثی گر و خنثی کننده در برابر گروه های مخالف مسلح دولت استفاده نماید.

شورای علما می تواند قدرت بسیج گروه مخالف مسلح دولت را کاهش دهد. کاهش در نیرو های انسانی گروه های مخالف مسلح دولت می تواند وجود آن ها را با خطر مواجه سازد.

اگر چه در طول تاریخ افغانستان دولت ها استفاده ابزاری از دین نموده است اما دولت ها همیشه متحمل خسارت ها نیز شده است. به صورت مشخص چند خطر احتمالی وجود دارد. اول؛ روحانیون به عنوان نیرو های سنتی در جامعه ممکن سازمان یافته و منسجم شود و در برابر گروه ها و نیرو های متجدد قرار بگیرد.

این مسئله ممکن است توسعه و نوسازی را با مانع مواجه سازد.

دوم؛ فعالیت شورای علما ممکن است باعث تحریک گروه های مرتجع دیگر گردد. به عنوان مثال یک بار رئیس شورای علمایی پاکستان جنگ علیه کفار در افغانستان را واجب دانسته بود.

 فعالیت شورای علما ممکن است باعث تحریک افراد سنتی در داخل و خارج کشور گردد.

سوم؛ دولت افغانستان قدرتمند نمی باشد ممکن کنترل نیرو های سنتی را از دست بدهد. این مسئله اگر چه در دراز مدت مطرح است اما دولت برای صلح پایدار با استراتژیک فکر و عمل نماید. صلح پایدار نیازمند استراتژی مدون و اساسی می باشد.

اما راهی دیگر نیز وجود دارد که برای دولت هزینه کمتر ممکن در پی داشته باشد. آن معارف است.

دولت می تواند از طریق گسترش مکاتب و گنجاندن مباحث صلح در کتاب های درسی در ذهن افراد نفوذ نموده و بدون خطر احتمالی به صلح پایدار رسد. مکاتب از آنجا دارای اهمیت است که امروزه نقش برجسته تر از مساجد در اجتماعی کردن انسان ها دارد. نیرو های که از درون مکاتب و دانشگاه ها بر می خیزد مدیریت اش برای دولت آسان تر است تا نیرو های سنتی.

در نهایت باید گفت که علما در کوتا مدت می تواند نقش برجسته در پروسه صلح بازی نماید اما وارد کردن آن ها در چنین پروسه ای ممکن است به دست یابی به صلح پایدار را دشوار نماید. دولت می تواند از معارف بیش از همه در راستای دست یابی به صلح پایدار استفاده نماید.

دولت اگر برنامه استراتژیک در قبال مسئله صلح نداشته باشد ممکن معارف و هر گروه دیگر نتواند در تامین صلح کمک نماید. طرح کنفرانس برای صلح پایدار در کوتاه مدت یک عمل خوب است اما در دراز مدت دولت پالسی های دیگری را در پیش گیرد.

دیدگاه شما