صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بی خبری طالبان و یا رئیس جمهور کرزی؟

-

بی خبری طالبان و یا رئیس جمهور کرزی؟

رئیس جمهور کرزی در تازه ترین مورد گفته اند: گروه طالبان با حکومت افغانستان تماس گرفته اند و گفته اند آن ها در مورد کشتار های که نام طالبان صورت می گیرد بی خبر اند. رئیس جمهور کرزی در ادامه گفته اند که بی اختیاری آن ها از گشایش دفتر طالبان در قطر و مسدود شدن آن ها معلوم است. وی اظهار داشته است که خارجی ها بیرق و نام دفتر را امارت اسلامی افغانستان گذاشته و بعدا خود آن را پایین کردند و در نهایت دفتر آن ها را مسدود کردند. در واکنش به این مسئله ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان گفته اند که مسئولیت حملات را خود به عهده می گیریم و کرزی بی خبر است. ذبیح الله مجاهد بیان داشته است که هر حمله که از سوی طالبان راه اندازی شده است، طالبان مسئولیت حمله را بدست گرفته است و جزئیات آن را به رسانه ها اعلان داشته است.

گروه طالبان به گفته برخی آگاهان داخلی و خارجی از جدی ترین گروه مخالف مسلح دولت است که بیش از دیگر گروه ها متهم به کشتار غیر نظامیان است، بیش از دیگر گروه ها امنیت شاهراه ها و شهر ها را تهدید می کند. این در حالی است که تیم حاکم و در رأس آن رئیس جمهور کرزی نه تنها آن ها را جدی نگرفته اند بلکه در موارد زیاد مانند مورد مذکور آن ها تبرئه نموده اند. فهم عمل رئیس جمهورکرزی نیازمند نفوذ در پس زمینه های ذهنی وی است. این کار ممکن نمی گردد مگر با ابزار های تئوریک روانشناختی و یا مطالعه ماهیت سیاست و عملکرد های سیاسی نخبگان سیاسی افغانستان. از آنجا که نگارنده این سطور با ابزارهای تئوریک روانشناختی مجهز نمی باشد، برای پاسخ به سوال مذکور تلاش می کند با نگاه تاریخی پاسخ گوید. قبل از پاسخ گفتن به سوال بهتر است که نگاهی به وضعیت تعریف شده گروه طالبان از سوی تیم حاکم بنمایم.

با حمله نیرو های بین المللی در افغانستان در سال 2001 میلادی گروه طالبان جزئی از گروه های تروریستی و دهشت افکن محسوب می شدند. به همین خاطر جامعه جهانی و حکومت افغانستان برخورد خشونت آمیز با گروه طالبان داشتند. گروه طالبان نیز از هر ابزاری برای گرفتن انتقام و تضعیف حکومت افغانستان و شکست جامعه جهانی در افغانستان استفاده نمودند. به طور نمونه جامعه جهانی میلیارد ها دالر برای ساخت شاهراه های مزار-کابل- قندهار- هرات مصرف نمودند. گروه طالبان با گذاشتن مین در زیر پلچک ها و سوختاندن موتر های دولتی و شرکت های بین المللی باعث ویرانی شاهراه شدند. بی بی سی در یک گزارش خود آورده بود که برای بازسازی سرک ها تقریبا 8.3 میلیارد دالر لازم است.  این تنها خسارت گروه طالبان در بخش سرک در یک دهه گذشته به دولت افغانستان و جامعه جهانی است. دشمن بودن گروه طالبان برای جامعه جهانی و دولت افغانستان و مردم افغانستان مشخص بود. اما با تداوم و طولانی شدن جنگ تیم حاکم در صدد بر آمدن با گروه طالبان گفتگو و مصالحه نماید. برای همین منظور حکومت افغانستان تلاش نمود تا جامعه جهانی را نیز متقاعد سازد. از آنجا که کشور های عضو ناتو در خصوص کشته شدن سربازان شان در افغانستان با افکار عمومی مواجه است، آن ها نیز در صدد بیرون شدن از افغانستان شدند. به همین خاطر این کشور ها مسئله مصالحه با گروه طالبان را پذیرفتند. حکومت افغانستان بعد از آن سران این گروه را از زندان های افغانستان و پاکستان آزاد نمودند عنوان گروه تروریستی را از آن ها برداشتند. این گروه بعد از آن به نام گروه شورشی، گروه مخالف مسلح دولت و برادران ناراضی یاد شدند. با این حال گروه طالبان هیچ وقت به حکومت افغانستان دست دوستی دراز ننمود و به حملات خود علیه نیرو های بین المللی و دولت افغانستان ادامه دادند. با این حال دولت در صدد رهایی زندانیان گروه طالبان و خطاب قراردادن آن ها با ادبیات ملایم در صدد نزدیک شدن به آن ها است. حال سوال را این گونه مطرح می نمایم که در فضای سیاست افغانستان چه چیز باعث تبدیل شدن دشمن به برادر ناراضی می شود.

اگر به تاریخ سیاسی افغانستان نگاه شود، سیاست در افغانستان در دام محدودیت ها و حصار های قبیله ای و قومی گیر افتاده است. یعنی ساختار جامعه ما یک ساختار قبیله ای و سنتی است. به همین خاطر رفتار خارج از ساختار ممکن نیست. در ساختار جامعه ما سیاست امری معطوف به قبیله و قوم درک و فهم شده است. سیاست امری رهایی بخش برای یک قوم و قبیله بوده است. درک و فهم این چنینی از سیاست را می توان در تمام دوره های تاریخی افغانستان مشاهده نمود. نگرفتن مالیات از قبیله و قوم خاص و نرفتن این قبیله به سربازی و تا امتیاز های دیگر بیانگر سیاست به معنی رهایی یک قوم و قبیله از بد بختی ها و نارسایی های زمانه است. رفتار تیم حاکم نسبت به گروه طالبان از دو حالت خارج نیست. اول؛ تیم حاکم در صدد نجات قوم خود است. یعنی از آنجا که گروه طالبان از قوم پشتون ها می باشد. تیم حاکم در صدد نجات قوم خویش است. دوم؛ احتمال دیگر نیز وجود دارد. و آن اینکه تیم حاکم در صدد آوردن صلح در افغانستان است اما در چگونگی آوردن صلح متحیر است به همین خاطر رفتار های محبت آمیز -در عین رفتار خشونت آمیز آنها- دارند. هر دو احتمال وجود دارد. از آنجا که تمام اقوام و گروه ها سیاست را به مثابه امر رهایی بخش برای گروه و قوم خود فکر می کند، در عین حال ساختار سنتی و قبیله ای جامعه ما تغییر نکرده است احتمال دارد که تیم حاکم نیز در صدد نجات قوم و قبیله خود باشد. احتمال دوم از آنجا مطرح است که در افغانستان، سیاست کردن همراه است با حدس و گمان. هیچ سیاست مداری در مورد رفتار سیاسی به مثابه یک امر عقلانی نگاه نمی کند. بلکه رفتار سیاسی به مثابه کنش غیر عقلانی درک و فهم می گردد. نخبگان تیم حاکم از این قاعده مستثنی نیست. آن ها اول کنش های گروه طالبان را با ابزار خرد و عقلانیت درک نمی کند. دوم رفتار و کنش خود آنها برخاسته از خرد و عقلانیت نیست. به همین خاطر ممکن دشمن به یک باره تبدیل به برادر ناراضی گردد و بگوید که طالبان از کشتار ها که به آن ها نسبت می دهند خبر ندارند.

در طول ده سال سیاست حکومت نسبت به گروه طالبان چرخش یک صد و هشتاد درجه ای را تجربه نموده است و گروه طالبان از گروه تروریست و دهشت افکن به گروه شورشی و گروه مخالف مسلح دولت و در بهترین حالت برادران ناراضی تبدیل شده است. تغییر این سیاست ناشی از دو مسئله است. یا ناشی از ساختار قومی و قبیله ای جامعه افغانستان است که سیاست را امر رهایی بخش برای قوم و قبیله خاص درک می گردد و ناشی از ناعقلانیت تیم حاکم است. بدین معنی که رفتار های سیاسی و کنش های سیاسی امری خارج از قلمرو عقل و خرد دانسته می شود. در این دو ادبیات امکان تبدیل شدن دشمن به دوست و دوست به دشمن ممکن می گردد.

دیدگاه شما