صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مفهوم آزادی و اهمیت آن در حوزه سیاست

-

مفهوم آزادی و اهمیت آن در حوزه سیاست

کمتر موضوعی را در علم سیاست  و در مجموع در حوزه علوم انسانی می توان سراغ داشت که به اندازه آزادی از اهمیت و دامنه طولانی و بحث برانگیز برخوردار باشد. در حالی که بسیاری از مفاهیم دانش علم سیاست به چند قرن اخیر برمی گردد، بحث بر محور آزادی  اما؛ به قدمت خلقت انسان و حتی تسری یافته در حیات حیوانات می باشد. به گفته منتسکیو هیچ کلمه ای در تاریخ به اندازه آزادی ذهن بشر را به خود مشغول نداشته است، به گونه ای که بیش از دوصد معنی در لغت نامه های انگلیسی و بیش از ده معادل در فارسی برای آن نقل شده است. در زبان فارسی کلمه آزادی از واژه اوستایی "آزاته" گرفته شده است. این واژه در فارسی معادل حریت، اختیار، قدرت عمل، قدرت انتخاب، خشنودی و رضایت به کار رفته است. در این نوشته بر آن هستم تا مبانی تیوریک و فلسفی آزادی را بررسی کرده و اهمیت طرح چنین گفتمانی را در افغانستان امروزین واکاوی نمایم.

به رغم این که تعاریف متعدد و متفاوتی از آزادی وجود دارد؛ درکوتاه ترین تعریف می توان آزادی را به معنای خود ارادیت و خود مختاری در عمل و انجام کارها دانست؛ به  گونه ای که هیچ کسی دیگر فرد را وادار به انجام آن عمل خاص نکرده باشد. این عمل می تواند اراده انجام و یا عدم انجام امری باشد.

جان لاک آزادی را مترادف با وجود و هستی انسان می داند و از نظر ایشان ازاد کسی است که از انجام کاری که بخواهد انجام دهد بازداشت نشود. کانت اما قید اخلاقی بودن را برای آزادی بر می شمارد و و می گوید ازادی عبارت است از استقلال از هر چیز به جز قانون اخلاقی. آیزیا برلین که از متفکران به نام در حوزه تحقیق روی مفهوم ازادی است، آن را فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان می داند؛ حوزه ای از عدم مداخله  که هرچه مداخله در آن کمتر باشد، ازادی بیشتر است و برعکس. آیزیا برلین در تقسیم بندی ازادی آن را به دو نوع آزادی مثبت و منفی تقسیم می کند. آزادی منفی (ازادی از) یعنی وجود شرایطی که شخص در آن مجبور، مقید و تحت فشار قرار نگیرد و در کارش دخالت نشود. به بیان دیگر در این تعبیر آزادی حالتی است که هیچ مانعی برای انجام عمل وجود ندارد. مصداق های آزادی منفی عبارتند از آزادی مذهب، آزادی عقیده، آزادی مطبوعات، ازادی اجتماعات، آزادی مالکیت  و ازادی بیان. آزادی مثبت (آزادی برای) به معنای توان در رسیدن به هدف، به معنای استقلال یاخود فرمایی در مقابل وابستگی دیگران. دولت باید شرایط برخورداری از افراد جامعه را از ازادی مثبت فراهم سازد.

گذشته از تعابیر متعددی که در مورد ازادی مطرح شده است، در باب اهمیت آن می توان آزادی را عمیق ترین مرز فاصل میان کرامت انسانی و جایگاه والای انسان و دون مایگی حیوان دانست. به بیان دیگر، عده ای زیادی از دانشمندان بر این باورند که بهره مندی از ارزش و هویتی به نام آزادی بزرگترین شاخص انسانی انسان و کرامت وی و عدم دسترسی به آزادی جانمایه اصلی هویت حیوانی انسان است، از همین روست که روسو اندیشمند فرانسوی بردگی و استعمار را مخالف طبعت انسان دانسته  و ترک آزادی را مساوی با ترک انسانیت دانسته است. وی تاکید دارد که انسان در صورتی انسان است که آزاد باشد و این آزادی است که زمینه کمال وی را فر اهم می سازد. استوارت میل از دیگر اندیشمندان غربی اذعان می دارد که عدم آزادی به مثابه نبود عقل است و از این لحاظ میان ازادی و عقلانیت رابطه تنگاتنگی ترسیم می نماید و غیبت آزادی را به مثابه رهایی از عقل می داند.

از سوی دیگر در سیر تاریخی جوامع می توان به خوبی پی برد که پیشرفت و تمدن جوامع و میراث آنان در این زمینه، ناشی از تناسب و میزان آزادی است که جوامع از آن بهره مند بوده است. خلاقیت فردی و ابتکار اجتماعی نوع انسان بیش از هر عامل و مولفه دیگر، وامدار نگاه ارج‏مدارانه به ماهیت آزادی بوده است. به هر میزان و درجه ای سهم جوامع از این  موهبت خدادادی و نعمت طبیعی بیشتر بوده باشد، به همان پیمانه خلاقیت و ابتکار، تنوع آن جامعه برای خلق آثار و تمدن ماندگار بیشتر و برجسته تر بوده است. در یک نگاه کلان و کلی میان جامعه موجود غرب و شرق اسلامی یکی از تفاوت و تمایزات فاحش همین وجود و یاعدم وجود پدیده ای تحت عنوان آزادی است. جامعه غربی به گونه سیستماتیک و قانونمند به آزادی های فردی و ابتکارات اجتماعی انسان آن حوزه را زمینه سازی کرده و تحقق هرگونه آرمان  و ایده ی دشوار و بغرنج انسانی را منوطه به داشتن آزادی دانسته است، حالانکه در جوامع شرقی به ویژه شرق اسلامی به دلیل ناپایداری حکومت ها و برداشت های آنان نسبت به فلسفه وجودی آزادی و مرزهای آن، هویتی به نام آزادی در  کمتر زمانی به و میزان کمتری  وجود داشته است. خلاقیت وابتکارات انسان به گونه ای تعبیه شده است که در پرتو ازادی قابل کشف و آشکار شدن هستند. درست مانند فنری که به اثر فشار بیرونی فشرده شده باشد، و وقتی رها گردد، انرژی زیادی از آن متصاعد می گردد.

نکته دیکر در باب اهمیت آزادی ملاک بودن آن در تشخیص حق از باطل است. حق که خود ناشی از استعداد های انسانی انسان است تنها در صورتی می تواند متبلور شود  که آزادی برای نمود آن وجود داشته باشد. اگر در جامعه به افراد و گروه های اجتماعی این ازادی داده نشود که خواسته ها و نظرات خود را آن گونه که خود می خواهند مطرح سازند و به عناوینی این نظریه ها سانسور و یا حتی صاحبان آن با حذف فیزیکی مواجه شوند، چگونه می توان ادعای برملا شدن حقیقت را داشت؟  

از جانب دیگر باید دریافت که آزادی هیچ گاه، مطلق نیست. ازادی همواره قید دارد. آزادی حرف اضافه از دارد و این حرف هیچ گاه اضافه نیست. انسان در انسانیت خود نمی تواند رها از هر قید و بندی باشد. علت کشمکش و مباحث اختلاف برانگیز در تعریف و تبیین ازادی و استفاده ا زمصادیق آن نیز چیزی دیگری غیر از این نمی تواند باشد. آنچه مورد وفاق همه اندیشمندان در مورد مرزهای آزادی است،  عدم تجاوز به ازادی دیگران، عدم اهانت به دیگران، عدم سست کردن بنیان های اجتماعی و عدم تصادم با برابری و امنیت جامعه است.

نتیجه این که آزادی از مباحث دامن دراز و پرهیاهویی در حوزه علوم انسانی به ویژه در حوزه سیاست است. آن چه در فوق بدان اشاره شد، چکیده ای بود از نظریات اندیشمندان و اهمیت ازادی برای جوامع . با توجه به گفته های فوق می توان  به درستی دریافت که مفهوم آزادی به معنی واقعی آن در افغانستان گذشته امری مفقود و غیر قابل احترام بوده است. امروزه در پرتو دموکراسی وارزشهای مردم محور، به میزان زیادی شاخص های آزادی در این کشور پدید آمده است، با این وصف تا نهادینه شدن واقعی آن راه درازی در پیش است و کوشش فراوان می طلبد.

دیدگاه شما