صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

دوشنبه ۱۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

موانع دولت سازی در افغانستان پس از حادثه یازدهم سپتامبر

-

موانع دولت سازی در افغانستان پس از حادثه یازدهم سپتامبر

دولت سازی از مهمترین دغدغه های نخبگان سیاسی و مردم کشور های جهان سوم می باشند. دولت سازی برای توسعه گرایان نیز مهم و اساسی می نمایند. این مسئله بالخصوص بعد از دهه 1960 که نهاد گرایان دو باره تجدید قوا نمودند و دوباره نهاد گرایی را به عنوان الگوی تحلیل مطرح نمودند، اهمیت یافتند. استدلال نهادگرایان در باب توسعه یافتگی این است که توسعه یافتگی بدون یک نهاد که دارای ویژگی های تطبیق پذیری، استقلال، منسجم و پایدار باشند، نمی تواند به به توسعه یافتگی دست یافت. برای ایالات متحده آمریکا برای ترویج ارزش های دموکراسی و حقوق بشر نیز دولت سازی دارای اهمیت ویژه می باشند. یعنی تا زمانی که دولت مقتدر شکل نگیرد، و از درون به شکل اقتدار آمیز ارزش های دموکراسی و حقوق بشر را حمایت نکند، تلاش های کشور های توسعه یافته و دموکراتیک در امر ترویج دموکراسی و حقوق بشر بی فایده خواهد بود. بنابراین ایالات متحده آمریکا نیز خواهان شکل گیری دولت مقتدر و دارای مشروعیت بالا می باشد. آنچه در بالا مذکور افتاد، ضرورت بررسی موانع دولت سازی در افغانستان را نشان می دهد. در این نوشتار تلاش می شود به صورت مختصر، مهمترین موانع دولت سازی در افغانستان را بعد از حادثه یازدهم سپتامبر مورد بررسی قرار دهد.

حادثه یازدهم سپتامبر نقطه ای عطفی در تاریخ افغانستان به شمار می آید. زیرا افغانستان تا این زمان، نتوانسته بود حمایت گسترده جامعه جهانی را بدست آورد. همچنین مردم افغانستان فرصت یافت با کمک جامعه جهانی حکومت را تشکیل بدهد. بعد از حادثه یازدهم سپتامبر کمک های زیادی اقتصادی نیز در افغانستان سرازیر شد. اما افغانستان نتوانستند از این کمک ها به صورت شایسته و بایسته آن استفاده نمایند. به همین خاطر این نوشتار فرجه زمانی بعد از حادثه یازدهم سپتامبر را در امر دولت سازی مورد بررسی قرار می دهد.

موانع و مشکلات زیادی فراروی دولت سازی در افغانستان وجود داشته است. اما این نوشتار مهمترین و اساسی ترین موانع را مورد بررسی قرار می دهد.

فرهنگ سیاسی پاتریمونیال: یکی از مهمترین و اساسی ترین موانع فرهنگ سیاسی پاتریمونیال می باشد. فرهنگ سیاسی بیانگر نگرش و باور ها و آگاهی مردم از ساختار نظام، کارکرد آن ها و همچنین آگاهی از نقش خود در درون نظام سیاسی می باشد. فرهنگ سیاسی پاتریمونیال نوعی فرهنگ سیاسی است که در آن افراد نسبت به دولت و حکومت نگاه مالکیتی دارد. بدین معنی که تعدادی معدود افراد قدرت، دولت و حکومت را ملکیت شخصی خود می داند. مردم نیز از آنجای که در درون چنین فرهنگ کلان شده است، باورمند به شخصی بودن دولت، قدرت و حکومت می باشد. این باور در حکومت کنندگان و حکومت شوندگان باعث می گردد که حکومت کنندگان نسبت به رفتار ها و وظایف خود احساس مسئولیت ننمایند. مردم نیز انگیزه مشارکت سیاسی ندارند زیرا بر مبنای فرهنگ پاتریمونیال حکومت را از آن تعداد معدود از افراد می داند. همچنین مردم در صدد آن نیز نیست که نخبگان سیاسی و یا همان حکومت کنندگان را زیر فشار قرار دهند.

این مسئله آن جا به عنوان یک مانع عمل می کند که دولت سازی بدون مشارکت سیاسی و فعال مردم ممکن نمی گردد. همچنین دولت سازی بدون خواست و اراده نخبگان سیاسی نیز عملی نیست. زیرا در امر دولت سازی دو الگو وجود داشته است. یا مردم با رفتار های جمعی خود نخبگان سیاسی را وادار به نهاد سازی نموده است و یا اینکه نخبگان سیاسی توسعه گرا و اصلاح طلب ظهور نموده است که آن نخبگان خود، بدون فشار های مردم، نهاد سازی و دولت سازی نموده است. مشارکت مردم در حوزه سیاسی و در امر دولت سازی از آنجا مهم است که مردم می تواند نخبگان سیاسی را پاسخگو سازد. تا زمانی که نخبگان سیاسی و نهاد های سیاسی به مردم پاسخگو نباشد دولت سازنده و خوب تشکیل نمی گردد.‏

فرهنگ سیاسی پاتریمونیال از زمان شکل گیری افغانستان بر مردم و نخبگان سیاسی حاکم در جامعه مسلط بوده است. سلطه این فرهنگ بعد از حادثه یازدهم سپتامبر نیز ادامه داشته است. مشاهده عینی آن را می توان در کنفرانس بن و جابجایی مقامات دولتی در کابینه را به خوبی مشاهده نمود. بنابراین می توان گفت که فرهنگ پاتریمونیال از موانع جدی دولت سازی در افغانستان بعد از حادثه یازدهم سپتامبر بوده است.

اولویت نداشتن دولت سازی برای نخبگان حاکم: همان طور که در بالا متذکر شدیم دولت سازی یا با ظهور افراد توسعه گرا و اصلاح طلب ممکن شده است و یا با فشار های مردم بر نخبگان سیاسی. از آنجا که سطح آگاهی مردم افغانستان پایین می باشد، مردم در صدد بر نیامده است تا بر نخگبان سیاسی فشار آورده و آن ها دولت پاسخگو و مسئول شکل دهد. بنابراین دولت سازی از پایین ممکن نبوده است. در الگوی دوم، یعنی دولت سازی از بالا به پایین نیز صورت نگرفته است. زیرا نخبگان سیاسی حاکم بیشتر در صدد نفع شخصی و فردی خود بوده است. ساختار نظام سیاسی افغانستان به گونه است که افراد به عنوان یک کارگزار اصلاح طلب وقتی در درون نظام قرار می گیرد در صدد نفع شخصی خود بر می آید. زیرا افراد تازه می بیند که همه افراد در صدد منافع شخصی خود است. از طرف کارگزاران سیاسی به آن اندازه دارای انگیزه نمی باشد که تا تحولات و دگرگونی های کلان را به وجود آورد.

این مسئله باعث شده است که فساد به شکل گسترده باب شود. فساد به معنای سوء استفاده شخصی از قدرت و امکانات دولتی است. وقتی همه افراد و کارگزاران سیاسی در صدد منافع شخصی و فردی خود باشد و توجه به منافع عمومی ننمایند بدون شک از امکانات و قدرت دولتی در راستای منافع شخصی خود استفاده می نمایند.

عدم توافق گروه های مختلف در افغانستان: گروه های قومی مختلف در افغانستان جای گرفته است. اما این گروه ها در طول تاریخ افغانستان در صدد سرکوب و حذف گروه های دیگر برآمده است. این مسئله باعث جدال و منازعه طولانی شده است. اگر چه بعد از حادثه یازدهم سپتامبر گروه های مختلف در کنفرانس بن روی حکومت و نظام دموکراتیک توافق کردند اما از برخی گروه های دیگر در این کنفرانس دعوت نشد و آن گروه ها بیرون از حکومت تازه تاسیس قرار گرفتند. این گروه ها به مبارزه مسلحانه خود علیه دولت ادامه دادند. حکومت تازه تاسیس بخشی از انرژی و نیرو خود را روی سرکوب این گروه های مصرف نمودند.

با این حال می توان گفت که فرهنگ سیاسی پاتریمونیال و اولویت نداشتن دولت سازی برای نخبگان سیاسی و تقدم منافع شخصی بر منافع عمومی و وجود فساد گسترده از مهمترین موانع دولت سازی در افغانستان بوده است. گروه های مخالف مسلح اگر چه یکی از موانع محسوب می گردد اما مانع جدی فراروی دولت سازی نمی باشد. بنابراین باید گفت که دولت سازی هم برای توسعه یافتگی و هم برای سرکوب و یا مصالحه با گروه های مخالف مسلح دولت ضروری می نمایند. نخبگان سیاسی باید بیش از همه روی دولت سازی تلاش ورزند تا افغانستان دارای یک دولت با ثبات، پاسخگو و مسئولیت پذیر گردد.

دیدگاه شما