صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تهدیدات روز افزون و ارتش نا متعارف افغانستان

-

تهدیدات روز افزون و ارتش نا متعارف افغانستان

افغانستان در حال حاضر یکی از ضعیف ترین کشورهای منطقه می باشد. سال ها جنگ و کشمکش های داخلی همه ای ساختارهای زیربنایی در این کشور را نابود کرد. یکی از این ساختارها، دستگاه امنیتی و ارتش نسبتا قدرتمندی افغانستان بود که در زمان حکومات قبلی ایجاد شده بود. در دوران حکومت کمونیست ها در افغانستان، ارتش  این کشور از امکانات و تجهیزات خوبی برخوردار بود و به عنوان یک ارتش متعارف در سطح منطقه مطرح بود. اما این ارتش نسبتا قوی که می توانست ضامن ثبات در افغانستان باشد، بنا به دلایل مختلف زمینه های سقوط دولت کمونیستی را فراهم آورد. با سقوط حکومت دکتر نجیب الله توسط گروه های مجاهدین، ارتش وقت افغانستان عملا پارچه پارچه شد و اعضای آن یا جذب گروه های مختلف جهادی گردیدند و یا هر کدام راه جداگانه ای را انتخاب کردند. فروپاشی ارتش و سقوط دولت مرکزی در کشور، افغانستان را عملا به یکی از ضعیف ترین کشورهای منطقه مبدل کرد و زمینه های آشوب و نابسامانی های فراوانی را فراهم آورد.

با ظهور طالبان در افغانستان و همدستی این گروه با شبکه القاعده و تروریزم بین المللی، این کشور به کانون اصلی تجمع جنگجویان القاعده و رهبران آنها تبدیل شد. در آن زمان صدها جنگجوی القاعده از کشورهای مختلف عربی، چچین، ازبکستان و حتا برخی از کشورهای افریقایی به افغانستان آمدند و این کشور را بستر خوبی برای فعالیت های خود دریافتند. هجوم موج گسترده تروریزم به این منطقه، باعث سقوط افغانستان در کام تروریزم جهانی شد و این کشور را به یکی از خطر خیز ترین نقطه دنیا علیه امنیت بین المللی و نظم جهانی تبدیل کرد.

شکل گیری نظام جدید و حضور ده ها هزار نیروی خارجی طی یک دهه گذشته هر چند زمینه های فعالیت جریان های تروریستی را محدود کرد، اما نتوانست جریان های تروریستی منطقه را به گونه کامل سرکوب کند و ارتباط آنانرا با جریان های قدرتمند تر آن در سطح جهان از بین ببرد. در حال حاضر ده ها گروه تروریستی و افراط گرایی مذهبی عملا در منطقه به ویژه در مناطق قبایلی افغانستان و پاکستان فعالیت دارند و بدین ترتیب عملا تهدید جدی علیه امنیت افغانستان و منطقه می باشند. گذشته از این گسترش دامنه افراط گرایی و گرایش های قوی و نیرومند تند روی در میان مردم، منطقه را آبستن خوبی برای پرورش و باز تولید تروریزم کرده و از این جهت ریشه های تروریزم و افراطیت نه تنها قطع و نابود نمی شود بلکه هر روز دامنه ی آن وسیع تر و قدرت آن رو به فزونی می باشد. با این توصیف افغانستان می تواند عملا نقطه خیز تروریزم و کانون منازعات شدید میان گروه های تند رو مذهبی از یکطرف و خشونت بی پایان تروریزم از طرف دیگر می باشد.

علاوه بر مشکل تروریزم و رشد افراط گرایی، تهدیدات جدی بیرونی نیز علیه افغانستان وجود دارد. افغانستان در یک نقطه حساس و استراتیژیک منطقه قرار گرفته و از این جهت کانون تقاطع منافع کشورهای منطقه محسوب می شود. بی گمان تجمع منافع در این بستر جغرافیایی به کشمکش های بیشتر خارجی در آن منجر شده و باعث گردیده کشورهای مختلف به ویژه برخی همسایگان افغانستان به رقابت های زیان باری روی آورند. تجارب تاریخی در افغانستان این واقعیت را برای مردم افغانستان ثابت ساخته و به رغم افزایش آگاهی نسبی مردم از مداخلات بیرونی، هنوز نمی توان به قطع این مداخلات امیدوار بود و کماکان ما شاهد رقابت های منفی کشورهای منطقه در داخل افغانستان خواهیم بود.

گسترش دامنه ی تروریزم و افراط گرایی و هم چنین رقابت های خارجی در افغانستان، دو واقعیت دردناکی است که برچیدن آن به سادگی ممکن نیست. این دو مساله به قدرت تمام علیه ثبات و امنیت افغانستان فعال است و در مقابل دولت افغانستان به تنهایی توانایی لازم را در جهت دفع و رفع این تهدیدات و چالش ها را ندارد. فارغ از چالش های درونی نظیر بی ثباتی سیاسی، فقر گسترده، وابستگی مالی و مسائل دیگر، قدرت محدود نظامی افغانستان، مجال هرگونه مبارزه موثر علیه تهدیدات موجود را از این کشور می گیرد. در حال حاضر ارتش افغانستان و سایر دستگاه های امنیتی کشور در مرحله ناپختگی قرار دارد و نمی تواند همپای ارتش های متعارف منطقه عمل کنند. نفرات محدود ارتش، امکانات و تجهیزات ناچیز، عدم موجودیت منابع لازم و ده ها مساله دیگر، از محدودیت های این دستگاه بوده که نمی توان نسبت به قدرت و توان آن در مبارزه با تهدیدات موجود خوشبین بود. امروزه ارتش و نیروهای نظامی کشورها عامل  اصلی ثبات سیاسی و امنیتی در مناطق شان و در سطح جهان می باشند. داشتن ارتش متعارف از نیازهای اساسی امروز در روابط میان کشور ها است که از آن به عنوان عامل باز دارنده تهدیدات علیه یکدیگر و دفاع از منافع شان استفاده می کنند. در موجودیت ارتش های متعارف و هم طراز، کشورها مجبور اند به منافع یکدیگر احترام گذاشته و از دخالت درامور کشوری دیگر خود داری کنند. بنابراین، در شرایطی که افغانستان ارتشی هم طراز ارتش های کشورهای منطقه ندارد، نمی توان زمینه های دخالت آن کشورها در افغانستان را محدود کرد. عامل دیپلماسی اگر حمایت نظامی و اقتصادی با خود نداشته باشد، به ندرت کارساز واقع می شود. لذا در مناسبات قدرت و بازی منفعت میان کشورها همطرازی قدرت نظامی نقش تعیین کننده ای دارا می باشد. این بدان معنا نیست که عامل نظامی همواره درگیر این بازی ها می باشد، بلکه در کارکرد پنهان خود، قدرت نظامی جایگاه کشورها را در مرتبه بندی های سیاسی تعیین می کند.

بدیهی است که در چنین احوالی، افغانستان به تنهایی نه توان مبارزه علیه تهدیدات موجود را دارد و نه هم از ابزار کافی برای چانه زنی های دیپلماتیک با کشورهای منطقه و جهان برخوردار است. بد تر از همه، این کشور به تنهایی قدرت حفظ وضع موجود و تقویت گام به گام نیروهای نظامی خود را نیز ندارد. این بد ترین وضعیت ممکن برای یک کشور است که چشم انداز فردا و آینده اش مشخص نباشد و سرنوشت اش تحت الشعاع بازی منافع میان کشورهای دیگر رقم خورده و مسیرش از این دست به آن دست گردد. در حال حاضر تنها یک فرصت برای این کشور باقی است و آن همسویی با امریکا و امضای موافقت نامه امنیتی و همکاری های سیاسی و اقتصادی میان دو کشور است. پیوند منافع افغانستان با منافع امریکا می تواند این ظرفیت را برای افغانستان به وجود آورد تا از میان رقابت های سخت و نفس گیر راه مشخص خود را انتخاب کرده و به سوی آینده مطمئن گام بردارد. همسویی میان افغانستان و امریکا از این جهت اهمیت دارد که آن کشور می تواند حمایت های لازم را از افغانستان انجام داده و با ارائه کمک های مالی، اقتصادی، تخنیکی و فنی افغانستان را از یک کشور فرو افتاده به یک کشور با ثبات تبدیل کند. دوستی با امریکا برای افغانستان این فرصت را به وجود می آورد تا به مرور زمان با استفاده از توانایی های آن کشور در جهت ترمیم جایگاه خود در سطح جهان پرداخته و با تامین نیازمندی های داخلی و تقویت زیرساخت ها و ایجاد ارتش و دستگاه های امنیتی قوی، راه جدیدی را برای خود بازگشایی کند.

دیدگاه شما