صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان و داستان تکراری نقض حقوق بشر

-

افغانستان و داستان تکراری نقض حقوق بشر

شاید این عنوان برای بعضی ها خوش آیند نباشد. اما اگر اندکی تأمل گردد به یقین در خواهیم یافت که " نقض حقوق بشر" یکی از ویژگی‌های تاریخی، سیاسی، فرهنگی، اعتقادی جامعه ما محسوب می‌شود. به  همین دلیل می‌توان به صراحت و جرأت گفت که جامعه ما از مدار جامعه انسانی فاصله بسیار دارد. نه تنها سیاست و اقتصاد در افغانستان انسانی نیست ، و نه تنها فرهنگ و هنری که در این جامعه مورد توجه است ، شاخصه های انسانی را تقویت و بارور نمی سازند ، بلکه در همه ابعاد " بودن " فرد و جامعه ، انسانیت را فراموش شده می بینیم.

برای اینکه چنین ادعایی بیراهه و گزافه نباشد از میان صدها شاهد و گواه ، بر یکی از آنان استناد می گردد. در این روز ها به مناسبت روزجهانی حقوق بشرو نیز روز جهانی رفع خشونت از زنان محافلی متعددی از سوی نهاد های مختلف برگزار گردید. بیانه ها ، شعارها ،گزارش ها ، طرح ها و نمایش های کثیر و مختلف از رسانه های چاپی ،تصویری و شنیداری به نشر رسید. تئوری‌های کاپی شده و فرضیه‌های انتزاعی بی‌شماری در توصیف و مدح حقوق بشر نشر گردید. اما اگر مجموع این همه را جمع آوری نموده و بخواهیم به یک نتیجه ملموس و عینی دست یابیم این خواهد بود که : انواع خشونت‌ها بر انسان افغانی و خصوصا بر زنان در مقایسه با سال پار و گذشته تر از آن،دو برابر افزایش یافته است. آیا این نتیجه گیری تکان دهنده نیست ؟ آیا عرفی شدن ستم و جفا بر شهروندان این کشور و وبویژه بر انسان‌هایی فقط به جرم "زن "بودن، انسان شمردن ستمگر و جفاکار را زیر سوال قرار نمی‌دهد؟ آیا جامعه ای که نسبت به چنین ستم هایی بی تفاوت بوده و یا بنوعی از آن جانب داری می نماید ، می تواند خود را در قلمرو انسانی بشمارد؟ بقول یکی از دانشمندان افریقایی ، استعمارگر و استعمارزده هر دو انسان " مسخ " شده هستند. بنا بر این در جامعه ای که ستم ،خشونت و جفا بر انسانی ( زن کودک و...) روا دانسته می شود و بدل به عرف شده باشد ، بدون تردید این نشان دهنده آنست که آن جامعه از صورت " انسانی" مسخ گردیده است. دیگر آن مردم نمی توانند مدعی باشند که ما " انسان " هستیم . زیرا در هیچ فرهنگ و قاموسی ،خشونت ، ستم و جفا از ویژگی ها و خصایص انسانی شمرده نشده است. آنچه از ویژگی ها و خصایص انسانی یاد شده عبارتند از: آگاهی ، شناخت ، انتخاب ، آزادگی ، محبت ، کرامت ، نوع دوستی ، همکاری و... می باشد.

از آنجایی که نماد عینی رعایت حقوق بشری را می‌توان در تامین حقوق زنان جامعه تصور نمود و نیز از آنجایی که زنان ستم کشیده ترین قشر جامعه را تشکیل داده و بار سنگین و جانکاه نقض حقوق بشری را بجان می‌چشند و می‌کشند، محور بحث جاری بر مسئله نگران کننده و تکان دهنده زنان در جامعه ماست. بنابراین آنچه درباره تحمیل خشونت و ستم بر زن در جامعه افغانی در شرایط کنونی گفته شد و از شرم و ننگ آن عرق خجلت و حقارت بر پیشانی نقش بسته است ، به مفهوم این نیست که در گذشته بر زنان خشونت بکار نمی رفته است ، بلکه باید تاکید ورزید که خشونت و ستم ،تبعیض و بی عدالتی همه جانبه ای که امروز، رخساره انسان بودن جامعه افغانی را لکه دار نموده است ، بخصوص درباره زنان ، این میراث شومی است که از گذشته های دور بر جای مانده است . سوگمندانه باید گفت ما از ادعاهای گزافی که راجع به تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله داریم فقط دو چیز را به میراث برده ایم : ستم یا خشونت ، تبعیض یا عصبیت .

آنچه وضعیت رقت بار و دردناک خشونت بر زنان را امروز برجسته تر ساخته است دوفاکتور مهم است : فاکتور اول ، وجود رسانه های اطلاع رسانی و همگانی است که پرده از راز تلخ و واقعه های تلخ و کتمان شده قرون ستم ، بخصوص بر زنان بر داشته است . اگر رسانه های همگانی با همه ضعف ها و قوت های شان هیچ کاری و تاثیری در جامعه نداشته اند ،حد اقل در یک کار بسیار بزرگ موفق بوده اند و آن کنار زدن پرده کتمان از واقعیت های دیرین و نهادینه شده جامعه در عرصه های سیاست ، اقتصاد، فرهنگ ، زنان ، کودکان و.... می باشد.

فاکتور دوم که در پیوند با فاکتور قبلی می باشد ، اینست که بر ملا شدن بسیاری از واقعیت های غیر انسانی ، مصنوعی و تحمیل شده ، بسیاری از تابو های فرهنگی و اجتماعی را در هم شکست ، عبور از بسیاری خط های ممنوعه را مجاز گردانید. دست یابی همگان به اطلاعات و واقعیت های دیروز و امروز در ذات خود نوعی از خود آگاهی و بیداری اجتماعی را سبب گردید. هر چند ممکن است که این آگاهی هنوز در مرحله جنینی باشد. اما چشمان خفته را باز نمود، مغزهای راکد و روان های فسرده را تکان داد و جان بخشید. این بیداری و برآمدن از پیله غفلت و بی خبری پیامد ها و واکنش های خواسته و ناخواسته ، مثبت و منفی را بدنبال داشت.

یکی از پیامد های این تحول آن بود که روشن گردید وضعیت اجتماعی کشور به ویژه با در نظر داشت نگاه ، موقعیت و نقش زنان در جامعه ، افغانستان از مدار انسانی فاصله بسیار دارد. اینک می توان این موضوع را اندکی بسط داد. در ابتدا می توان به انواع خشونت هایی اشاره داشت که نسبت به زنان و کودکان – بعنوان آسیب پذیر ترین قشر جامعه – روا داشته می شود. این خشونت ها غالبا به شکل لت و کوب ، مجروح ساختن و معیوب نمودن ، ازدواج های اجباری ، مثله نمودن ، جلوگیری از تحصیل و اشتغال زنان و دختران و یا ادامه تحصیل در بیرون از خانه ، قتل و ربایش دختران ، زنان و اطفال همراه با شکنجه ،آزار رساندن و تجاوز جنسی ، به قتل رساندن معلمین ، خبرنگاران و کارمندان زن ، و... که این روش ها معمولا به شیوه کاملا سازمان یافته و سیستماتیک به شیوه فردی یا دسته جمعی اعمال می گردد. معاون سازمان یونیسف در کابل در این رابطه اظهار داشته است که در هیچ کشوری از جهان ، حتی در کشور های بحرانی و جنگ زده دنیا ، میزان تجاوز جنسی و خشونت علیه کودکان و زنان به اندازه افغانستان نیست . با تکیه بر چنین اطلاعاتی است که گفته می شود افغانستان در میان دو صد کشور جهان ، در دو زمینه تجاوز جنسی و خود سوزی زنان و دختران بالاترین رتبه را دارد. اگر خشونت اجتماعی را هم بدان بیافزاییم ، یعنی اینکه صد در صد زنان افغانستان با خشونت و تبعیض مواجه می باشند.

به هر صورت آنچه که اکنون مهم به نظر می رسد که ریشه ها و عوامل این خشونت ها را بررسی نماییم. ببینیم که چه مواردی وجود دارد که جامعه ما را اینگونه از مدار انسانیت فاصله داده است ؟ پس از آن چه راهکار های را می توان سراغ گرفت که این خشونت ها را رفع کرد. راههای را جستجو نمود که بتوان پیوند های انسانی را در جامعه احیاء کرد ؛ میان جامعه خود و جامعه انسانی انس و الفت و پیوند برقرار نمود. آیا طرز تفکر اجتماعی و اعتقادی ما کدام اشکالی دارد ؟ آیا باور ها و برداشت های ما نادرست است ؟ آیا روش و سبکی را که در زندگی فردی و جمعی در پیش گرفته ایم موجب این نابسامانی ها گردیده است ؟ آیا ساختار اجتماعی و فرهنگی ما عامل مسخ شدگی است ؟ حکومت و نهاد های مدنی در این رابطه چه تقصیر های داشته اند و چه کارهای را می توانند انجام دهند؟ دستگاههای عدلی و قضایی ، قوانین و مجریان آن چه نقشی در این وضعیت داشته اند ؟ و....

دیدگاه شما