صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان، تنها دموکراسي

-

افغانستان، تنها  دموکراسي

اشاره: بدنبال آشفتگی های سیاسی که درآستانه انتخابات کشور را فراگرفته ونگرانی و تهدیدهای قابل پیش بینی در مورد وضعیت جاری کشور و بازگشت احتمالی آن به دوران های بحران مطمح نظر درتحلیل ها و محافل سیاسی گردیده است، این نوشتار درپی آنست که تنها گزینه مناسب برای نجات کشور و برگرداندن ثبات نظام دموکراتیک است.

دموکراسي در افغانستان ، عمري بسيار كوتاه و عاري از پختگي دارد ؛ توجه به دموکراسي در افغانستان،با توجه به همین عمر کوتاه نتوانسته است كه ريشه بگيرد و حاصل آن ، ثمره اي ناپخته و کج به نظر مي رسد . مطالعه تاريخ معاصر كشور كه در مقاطعي از آن بنام دوران دموكراسي و دوره آزادي خواهي ياد مي شود حاكي از بن بست و عدم توفيق اهداف ياد شده دارد . دموکراسي در افغانستان همانند اغلب تجارب مشابه عكس العملي بوده است در برابر استبداد و حكومت هاي خود كامه و براي تحديد قدرت بي مهار سلطه ها ي خانداني ؛ و در خوش بینانه ترین تلقی وضعیت انفعالی در برابر جهان بیرونی ، خصوصا تاثیراتی که از مغرب متوجه جهان شرق شده است . بنابر اين دموکراسی به عنوان يك پديده انديشيده شده، ریشه گرفته از شرایط طبیعی و روندتکامل یافته اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و با در نظرداشت شكل گيري نهادهای مربوط به آن نبوده است ، و متأسفانه مي توان گفت مفهوم دموکراسی در بسياري مورد حاصل تلاش مقلدانه از بیرون بوده که بدون گذر به عمق موضوع ملغمه اي بد قواره را به عنوان دموکراسي ترويج و توزيع کرده اند . به اين جهت مي توان گفت كه دموکراسي در کشور ما، بيمار و با پيش فرض هاي غلط و ناقص الخلقه مطرح گرديده است .

به همین دلیل نیز تلاش هاي كه براي دست يابي به دموکراسي صورت گرفته است علي رغم اينكه مي توان به آن ارج نهاد ، اما نبايد از ياد برد كه بيشتر جنبه عمل زدگي داشته و با شرایط عینی جامعه سازگاری نداشته است ، همینطور طرح موضوع دموکراسی از آغاز متاسفانه از بار معرفتي بصورت مطلق محروم بوده است . در واقع نيروهاي طرفدار دموكراسي در کشور همواره تکيه و تاکيد بيش از حد بر نحوه ساختار نظام و حكومتي داشته اند ، یا به معنی دقیق تر به ظواهر دموکراسی دلخوش داشته اند ؛ این مسئله سبب گردیده است که از مبادی و اصول معرفتی آن که نشان دهنده آمادگی و پذیرش ذهنی و عینی می باشد غافل بوده و آن را اندک شمرده اند .

چون پديده دموكراسي همانند هر پديده اجتماعي و سياسي ديگر فقط در بستر مناسب که از لحاظ فضای ذهنی و شرایط عینی مساعد باشد و پیشگامان آن نیروها و نهادهاي دموكراتيك و وفادار و متعهد به آن ارزش ها باشند ؛مي تواند در جامعه تولد يابد. در غير اين صورت واقعيت ها نشان داده است كه تولد دموکراسي به مانند تولد کودک ناقص الخلقه ای پیش ازوقت بوده و عوارض متعدد و زیانباری را ممکن است درپی داشته باشد . کودکی که اینگونه ناقص و پیش از وقت پای به هستی و موجودیت بگذارد قطعا هم خود در رنج خواهد بود و هم خانواده و دیگران را در عذاب و تكليف قرار خواهد داد . اين موضوع علاوه بر اينكه از نظرگاه گذشتگان ما مورد غفلت واقع گرديده است همين اينك نيز در پرده غفلت قرار داده شده است . اكثریت عناصر و طرفداران دموکراسی در جامعه فاقد برداشت دقیق و باورمندی صادقانه نسبت به اصول و ارزشهای دموکراتیک اند . بطور مشخص مسئله تمایز قومی و زبانی و برخی خصیصه های قبیله ای علاوه بر اینکه در جامعه ما موجب ایجاد چالش می گردد ، در میان طرفداران دموکراسی نیز سبب مرز بندی و ایجاد صف های جداگانه شده است .

بسیاری ، حکومت و مجموعه های که خود را نهادهای مدنی می پندارند و هم چنین جامعه جهانی بر این باور نادرست اصرار دارند و گمان می برند که با ايجاد چند نهاد که از استواری لازم برخوردار نبوده و تلاش های چند روزه سطحی بنام کمپاین و ورکشاپ و... بايستي بساط تصورات وساختارهای کهنه قبیله ای را برچیده و به ثمره هاي دموكراسي دست یابند! زهی خیال باطل ! واقعیت تلخ اینست همانطور که در زمینه معرفتی و ذهنی از اصول و مبادی دموکراسی دور هستیم و فاصله بی نهایت داریم به همان دلیل از توسعه تشکيلات مدني و نهادهاي دموکراتيک نیز فاصله داریم و در حالی در این وادی گام زده می شود که فرا روی ما مسير بي پايان و مبهمی جلوه می نماید .

بهتر خواهد بود اگر اندکی بر چالش های یاد شده در باره دموکراسی در افغانستان از لحاظ ذهنی و عینی مکث شود . همانطور که یاد آوری گردید یکی از چالش های عمده جامعه ما آنست که با فقرنخبه سیاسی و اجتماعی مواجه می باشد . نخبگانی که بتوانند با توانایی و خلاقیت فکری خویش دست آوردهای بشری را در عرصه اندیشه و اجتماع و اقتصاد برای تحقق یافتن در جامعه ، آن را بومی و سازگار با محیط بسازند . امروز ما در جهان دموکراسی نداریم ، بلکه به عدد جوامع دموکراسی داریم . این خلاقیت و ابتکار نخبگان هر جامعه تعلق دارد که موازین و اصول آن را مطابق به شرایط خود ارزیابی و سازگار ساخته و تحقق ببخشند .

چنین ویژگی و توانایی ما را از مقلد بودن محض نجات خواهد داد . شاهد مثال این مسئله را می توان در تدوین و ارزیابی قوانین کشور ،( که یک موضوع بسیار اساسی در شکل گیری وکیفیت نظام سیاسی هر جامعه محسوب می گردد، ) از قانون اساسی و قوانین داخلی یاد کرد که در بسیاری موارد فقط تلاش بر این است که از قوانین برخی کشور های مدرن کاپی برداری شود . یا وقتی بحث شهروندی مطرح می گردد ، هنوز این مفهوم برای ما روشن نیست که شهروند بودن یعنی چه ؟ جایگاه و ریشه آن در کجاست ؟ برای همین است که در قانون اساسی کشور بجای شهروند که مفهوم مدنی است ، اصطلاح اتباع ذکرمی گردد. این خود تاثیر پذیری از فرهنگ و تصورات دوران قبل از دموکراسی را نشان میدهد.

مسئله مهم دیگری که در دست یابی به دموکراسی قابل طرح می باشد اینست که نظام دموکراتیک ، فقط در جامعه دموکرات قابل تحقق است ؛ نه در جامعه ای که از ارزشهای دموکراتیک فاصله داشته باشد . از آنجایی که جامعه ما بر زیربنای قبیله و قوم استوارمی باشد ،آیا می توان بر چنین زیربنای ، روبنای مغایر با آن را استوار نمود . تا زمانی که خود مردم بصورت آگاهانه در تعیین سرنوشت خود نقش اول را نداشته باشند ، هرگز مفهوم و تحقق ارزشهای دموکراتیک و عینیت یافتن نظام دموکراتیک ممکن نخواهد بود . آیا می توان به این مسئله قناعت ورزید که هرگاه مردم در هنگام انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی رأی خود را به صندوق انداختند ، دموکراسی تولد یافته است و آینده آن بیمه شده است ؟ هرگز. زیرا انتخابات فرمی و صوری در کشور های که نظام استبدادی دارند هم انجام می یابد. چه بسا خیلی منظم تر و با ظاهر فریبنده تر!

بنابر این در عرصه عملی و عینی نیز اگر دموکراسي را مشارکت گسترده شهروندان در تعيين و تعريف سرنوشت سياسي آنان بدانيم ، نيازمند آن هستیم که بیشترین نیروی خود را در جهت گسترش و تعمیق آگاهی مردم و فراهم ساختن زمینه های حضور همیشگی مردم در صحنه را بکار بندیم که از این طریق گسترش نهادها، حوزه هاي اجتماعي و سياسي و روابطي که حضور شهروندان را در حوزه عمومي افزايش دهد ، نیز تضمین خواهد نمود . در این نکته جای تردیدی نیست که از ویژگی های عمده دموکراسی " انتخابات " است . اما باید آگاه و هوشیار بود و نبایستی خود و مردم و جهان را فریب داد که عبور از پیش فرض های ذهنی و فکری و بدون توجه به مباحث اساسی و مبانی دموکراسی و توجه افراطی به ساختارهای سیاسی و نهادهای ظاهرا دموکراتیک و مدنی تنها ما را با دشواری ها و چالش ها درگیر و مواجه خواهد ساخت ،که ناکام ماندن در جهت بیرون رفتن از آن چالش ها و نجات از آن در گیری ها زمینه دموکراسی را در آینده هم خواهد سوخت . زیرا بدون روشن شدن معیارهای فکری و ذهنی دموکراسی ، هر نیروی ضد دموکراتیک هم در بازی های سیاسی خود را شریک قدرت و سیاست خواهد نمود . چنانچه در طی سالهای گذشته شاهد این موضوع تلخ بوده ایم . بازی گران سیاسی هماره سعی داشته اند که جهت سنگین نمودن کفه ترازو به نفع خویش از طالبان و برخی عناصر ضد دموکراسی نیز چهره موجه و سازش پذیر با دموکراسی جلوه دهند و اتفاقا در این مسیر تلاش های زیادی را نیز بخرج دادند و هنوز هم آن تلاش ها ادامه دارد .

بنابر این چاره کار در این است که بجای کلی گویی و فریب اذهان  مردم و جهانیان بنام دموکراسی ، یا بازگشت به رویکردهای ناکام گذشته سعی نماییم که مفهوم بومی دموکراسی را تبیین نموده و بر اساس شرایط عینی بصورت شفاف و بدور از هرگونه تزویر و نیرنگ راهکار های عملی و تطبیقی آن را صادقانه بکاربندیم . هیچ کس در این مسئله شک ندارد که " دموکراسی " در عرصه نظام سیاسی و ساختار اجتماعی ، با همه معایب و نقیصه های آن بهترین امید و تنها روزنه قابل اعتماد برای جامعه مصیبت زده و چندپارچه ما محسوب می گردد . در این هم شک وجود ندارد که این راه بسیار دشوار و مملو از سنگلاخ است . بایستی با تدبر و خردورزی و تحمل و دور اندیشی ،حتی بصورت مینی مال ( دموکراسی حداقلی ) روند دموکراتیک شدن جامعه و سیاست را در کشور پیش برد . اینست که به صراحت و قاطعیت می توان گفت که برای افغانستان ، تنها دموکراسی ، با رعایت پیش شرط ها می تواند پاسخگو باشد .

دیدگاه شما