صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

حقانيت با كِي است؟ درنگِ بر بحران ارزشي در افغانستان

-

حقانيت با كِي است؟ درنگِ بر بحران ارزشي در افغانستان

«شهيد» جايگاهِ ويژة در پيشگاه خدايِ بزرگ دارد. خداوند كريم خود در آيات قرآني مرتب تكرار مي نمايد كه به شهيدان مرده نگوييد زيرا آنان زنده اند. شهيد مقام والايي نزد آفريدگار عالم داشته و بدون ترديد جايگاه مناسب و ارزندة را در زندگي اخروي خواهد داشت. گرچند بنده در مباحث ديني ـ كلامي تخصص نداشته و نمي توانم با نگاه ژرف به مسايل ديني بنگرم، اما بر اساس تعاريف كه در متون ديني موجود است و نيز، برداشت هاي كه از متون ديني مطرح مي گردد، مي شود گفت شهيد كسي است كه «جهت گسترش ايمان ديني، دفاع از ايمان ديني و دفاع از سرزمين، حيات و نواميس فردي و جمعي مبارزه كرده و در آن راه، خون اش ريخته شود». پس از اين كه بحث گفتمان دولت ـ ملت به جاي گفتمان خلافت، توسط انديشمندان مسلمان تئوريزه گرديده و ديني پنداشته شد، دفاع از استقلال و حاكميت ملي كشور و سرزمين مشخص و نيز حفاظت از مرزهاي سياسي دولت ها نيز ديني پنداشته شده و سياست مداران و سربازان نظامي كه در اين راستا كشته مي شدند و مي شوند شهيد تلقي مي گردند. 

   از اين روي، اگر كشورِ اسلاميِ از سوي كشور خارجي ديگر مورد تهاجم قرار گيرد، كسانِ كه از استقلال و حاكميت ملي كشور دفاع مي نمايند، شهيد اند، حتي اگر كشور مهاجم هدف مبارزه با ايمان ديني را نداشته و يا مسلمان باشد، مدافعين كه كشته مي شوند شهيد اند.

   افغانستان بارها از سوي كشورهاي خارجي مورد تهاجم قرار گرفته است. بريتانيايِ كبير چند بار افغانستان را مورد حمله قرار داده، اما با مقاومت و برخورد شديد مردم افغانستان مواجه شده است. اتحاد جماهير شوروي علي رغم اينكه استقلال و حاكميت ملي افغانستان را نقض كرده و با نيروهاي نظامي وارد شده بود، به نابودي ايمان ديني جامعه كمر همت بسته بود كه اين امر، با واكنش تند و شديد مردم مسلمان افغانستان واقع شده و پس از چهارده سال نبرد و اِهداي قربانيان بي شمار، موفق شدند وادار به ترك كشور نمايند. گروه طالبان با اينكه خودرا شهروندان افغانستان دانسته و با چهرة ديني پيش روي مي كردند، اما مقاومت گران كه در برابر شان مي رزميدند، كشته هاي شان را شهيد مي خواندند و پس از سقوط طالبان نيز، نيروهاي نظامي و مردم عادي كه در حملات دشمن كشته مي شدند و مي شوند، شهيد خوانده شدند، چون از استقلال، حاكميت ملي و امنيت كشور دفاع مي كردند.

پس بنابر اين، تا به حال اين ديد ارزشي در ميان همة شهروندان، سياست مداران و سربازان نظامي وجود داشت كه ما جبهة حق و طالبان و تروريستان جبهة باطل اند. ما براي پيشرفت كشور، تامين صلح و رقم زدن محيط امن و آرام براي مردم مي رزميم، اما طالبان برعكس آن تلاش مي نمايند. پس اگر در جريان نبردهاي نظامي سربازانِ از ما كشته مي شوند و يا در حملات انتحاري مردم ملكي كشته مي شوند، شهيد اند و توانسته اند آن مقام والايِ الهي را كسب كنند، اما كشته شدگان طالبان نمي توانند چنين مقام والايي را كسب كنند، بلكه مورد غضب خداوند قرار مي گيرند.

   اين برداشت باعث مي گرديد و مي گردد كه نيروهاي نظامي بدون چشم داشت مالي و مسايل سياسي و اجتماعي ديگر، برزمند و با روحية ديني و فداكاري مبارزه كرده و نيز، دشوار ترين و خطرناك ترين نبردها را بر جان بخرند، چون مي دانند كه اگر كشته شوند شهيد و نزديك در پيشگاه آفريدگار اند. به هرصورت اين برداشت روحية نبرد در ميان نيروهاي نظامي ـ امنيتي را به صورت گسترده بلند مي بُرد و بر عكس روحية نيروهاي دشمن را پايين مي آورد.

پس، تا كنون وضعيت مشخص و روشن بود. ما در يك طرف جبهه و طالبان در طرف ديگر جبهه قرار داشتند. ما خودرا برحق دانسته و از نظر ارزشي حق را با خود مي دانستيم، اما طالبان را باطل و از نظر ارزشي گمراه شوندگان تلقي مي كرديم.

  اما در اين اواخر سخن هاي زده مي شود و رفتارهاي صورت مي گيرد كه بدن نظام و فضاي جديد را از منظر ارزشي به لرزه در مي آورد. چندي قبل ملا «عبدالرقيب تخاري» وزير پيشين طالبان در امور مهاجرين، در منطقه ناصر باغ شهر پيشاور پاکستان به ضرب گلوله افراد مسلح به قتل رسيد و دولت افغانستان جسد او را با دو فروند هليکوپتر دولتي از کابل به ولايت تخار انتقال داد. تعجب آور اين كه رييس جمهور كرزي او را شهيد خواند و براي همين جسدش با احترام به منطقه اش انتقال داده شد.

   شهيد خواندن كشته هاي طالبان مهمترين سخنِ است كه در طول سيزده سال زده شده و بي سابقه مي نمايد. بايد پرسيد آيا كشته هاي ارتش ملي، پوليس ملي و شهروندان كه در انتحاري ها كشته مي شوند، شهيد اند يا كشته هاي طالبان؟ آيا ده ها نظامي ارتش و پوليس كه در نقاط مختلف توسط طالبان كشته مي شوند، شهيد اند يا كشته هاي طالبان كه توسط ارتش كشته مي شوند؟ اين پرسش به خودي خود به نقطة كليدي تري مي رسد و آن اينكه آيا از نظر ارزشي ما برحق ايم و طالبان باطل اند يا طالبان برحق اند و ما باطل ايم؟  و سر انجام بايد صف مشخص باشد كه كي شهيد است؟ كي نيست و كي برحق است و كي نيست؟

با توجه به اين وضعيت، اكنون ما در يك بحران ارزشي گير مانده ايم و اين پرسش به صورت درشت در برابر همه خود نمايي مي نمايد كه اگر طالبان برحق و كشته هاي شان شهيد اند، پس چرا ما اين همه طبل حقانيت را كوبيده و قرباني مي دهيم؟

   به نظر اين نگارش، تا زمان كه اين بحران ارزشي به صورت درست حل نگرديده و اين پرسش در اذهان همه به خصوص نيروهاي نظامي ـ امنيتي بي پاسخ بماند، كمر مبارزه با ترور و طالبان شكسته است و نمي تواند از خود دفاع نمايد. وقتي سرباز ارتش بداند كه كشتة طالبان شهيد است، نمي تواند به لحاظ ارزشي خودرا متقاعد كرده و تفنگ در برابرش بگيرد. چون در اين صورت مسلم است كه خودش را و همراهانش را ناحق دانسته و در صورت كشته شدن شهيد نمي دانند.

  بايد به اين پرسش پاسخ داده شود كه ملا عبدالرقيب تخاري شهيد است يا آقاي رباني و ده ها سياست مدار ديگري كه در طول ده سال توسط طالبان كشته شدند؟. و آيا 21 سرباز كشته شده توسط طالبان در غازي آباد كنر، شهيد اند؟ يا آن عده كشته هاي طالبان كه در همان نبرد كشته شده و مرده هاي شان هنوز باقي مانده است؟

   به هر صورت شهيد خواندن كشته هاي طالبان و استفاده از امكانات دولتي براي آنان، بحران ارزشي را پديد آورده و وضعيت را بيش از پيش گُنگ مي نمايد. وقتي مشخص نيست كه كي برحق و كي ناحق است و كي شهيد است و كي شهيد نيست؟ در چنين وضعيت، انگيزه هاي مبارزه در درون نظاميان ارتش خنثي مي گردد و آنگاه اگر تا دندان هم مجهز و تسليح گردند، اثري نخواهد كرد. پس بهتر است آن گونه كه رييس جمهور خود به بحران ارزشي دامن زده است، ابهام و سردرگمي را حل كرده و صف را مشخص نمايد.

دیدگاه شما