صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

کسب قدرت هدف یا وسیله؟

-

کسب قدرت هدف یا وسیله؟

انگیزة کسب قدرت بحث نسبتا مورد اختلاف در علم سیاست و نیز دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان است. این پرسش به صورت جدی و درشت در علم سیاست مطرح است که هدف از کسب قدرت چیست؟ نیروها و نخبگان سیاسی که سینه چاک گرده و گلو پاره می نمایند، تا قدرت را کسب کنند، چه هدفی را دنبال می نمایند؟ آیا هدف، کسب قدرت و حکمرانی بر انسان های هم نوع است؟ یا خدمت به آنها؟

 توافق نظرِ در این مورد وجود ندارد. مکاتب سیاسی مختلف با پیش فرض ها و نقطه نظرات شان دیدگاه های متفاوتِ دارند. برخی به هدف بودن کسب قدرت و برخی هم به وسیله بودن آن تاکید می نمایند. در این میان، یکی از انتقادهای جدی که از سوی دانشمندان مسلمان بر دانشمندان غیر مسلمان وارد می گردد، این است که در فلسفه و اندیشة سیاسی مغرب زمین، کسب قدرت هدف است و هر نیرو و نخبة سیاسی که جهت کسب قدرت تلاش می نماید، هدف اش در آن جا به پایان می رسد. زیرا که می خواهد چند صباحی بر انسان های هم نوع خودش حکمرانی کند. اما به باور این طیف، در فلسفه و اندیشة سیاسی اسلام عکس آن مطرح است. بدین معنا که کسب قدرت هدف نیست بلکه وسیله است. هدف، خدمت گذاری به جامعه و به صورت عمومی به سعادت رسانیدن دنیوی و اخروی انسان ها خواهد بود.

اگر فارغ از دغدغه های فلسفی فلاسفة غرب و مسلمان بنگریم و بدون در نظر گرفتن اسلامی و غیر اسلامی بودن جوامع، جوامع را بر مبنای سنت و مدرنیته تقسیم بندی نماییم، در خواهیم یافت که در جوامع مدرن و توسعه یافته، کسب قدرت وسیله، اما در جوامع سنتی و توسعه نیافته هدف است.

 در جوامع مدرن، نیروهای سیاسی که به صورت کلی در چارچوب سازمان سیاسی زیر نام حزب گردهم می آیند، باورها، عقاید و بر مبنای آن، برنامه های مشخص را دارند. از این رهگذر، هر حزب سیاسی جهت به کرسی نشاندن برنامه های خود در پی کسب قدرت است. در این راستا سال های سال و مدت های مدید، مبارزة سیاسی خستگی ناپذیری را به پیش می برد، تا برنامه ها و عقاید شان در جامعه مطرح گردیده و هوادار بیابد. شاید برخی از احزاب سیاسی هیچ گاه نتوانند قدرت را کسب نمایند، اما به هر صورت به برنامه ها و اهداف شان پایبند و متعهد بوده و بر اساس آنها سیاست ورزی می کنند. پس در جوامع توسعه یافته و مدرن، اگر احزاب سیاسی تعامل می کنند و با احزاب سیاسی دیگر ائتلاف می نمایند، همه و همه بر اساس عقاید و برنامه های حزبی است. خارج از آن تعامل و ائتلافِ نیست و نمی خواهند که به قدرت دست بیابند، اما نتوانند برنامه های شان را به کرسی تطبیق جلوس دهند.پس کسب قدرت هدف نیست، بلکه وسیله است. احزاب سیاسی کسب قدرت را وسیلة جهت تحقق برنامه های خود می دانند. از این رو، تا زمان که هدف و برنامه های شان تحقق نیابد، بدون آن نمی خواهند در قدرت شریک باشند.

  اما در جوامع عقب مانده و توسعه نیافته عکس آن حاکم است. گروه ها و حلقه های به اصطلاح احزاب سیاسی و نیز برخی از شخصیت های سیاسی که به صورت فردی بازی سیاسی می کنند، کسب قدرت را هدف می دانند نه وسیله. برای همه مهم این است که قدرت را کسب کنند، یا به صورت جریان ذی نفوذ سهمی داشته باشند. دیگر مهم نیست که چه برنامة را روی دست دارند و اساسا برای چه برنامة می خواهند به قدرت دست یابند. برخی از جریان ها اساسا هیچ برنامة به صورت ظاهری هم ندارند. در رسانه ها و محضر عمومی فقط با گفتن همین جمله که "ما می خواهیم مصدر خدمت به جامعه گردیم بسنده می نمایند" اما در پشت صحنه شاید همین جمله هم وِرد زبان ها نباشد. پس در جوامع سنتی و عقب مانده، تحقق عقاید و برنامه ها برای نیروهای سیاسی مهم نیست، بلکه مهم این است که به هرصورت ممکن به قدرت دست یابند.

به نظر می رسد که سیاست افغانستان امروز نمایان گر این وضعیت است. شهروندان، نیروها و نخبگان سیاسی، دولت و نهادهای برگزار کنندة انتخابات، برای انتخابات ریاست جمهوری سال 93 آمادگی می گیرند. تا زمان ختم مهلت ثبت نام نامزدان، همة گپ و گفت ها از ائتلاف ها و همسویی های سیاسی بود. اما پس از آن، نامزدان و حامیان هر تیم سیاسی به صورت نسبی مشخص گردید. ولی هنوز هم گفت و گوهای سیاسی به چشم می خورد. برخی از تیم های سیاسی در حال جذب مهره های تاثیرگذار و برخی هم در صدد ائتلاف و کنار رفتناند.

  در این روزها چانه زنی های سیاسی که جهت کاهش نامزدان جریان دارد، محور و مرکز ثقل همة مباحث مرتبط به انتخابات است. برخی از بزرگان قبیله گردهم آمده اند، تا برخی از نامزدان را وادار به کنار رفتن به نفع یک نامزد نمایند و از این رهگذر حفظ قدرت را در قبیله و ایل خود تضمین نمایند. گپ و گفت های مطرح است که یکی از دو نامزد به نفع یک نامزد می گذرد و همگی توانایی های شان را مُدغم می نمایند تا بتوانند عروس قدرت را به حِجلة قبیلة خود جذب نمایند. گرچند نمی توان مخالف کاهش نامزدان بود، بلکه این امر در نفس خود گام سیاسی ارزشمندی است، اما دیده می شود که برنامة سیاسی در دست نامزدان و تیم های سیاسی نیست وفقط هدف کسب قدرت است. گذشته از کنار رفتن های تیم های سیاسی به نفع یک دیگر، با تغییر موازنة سیاسی و یا احساس تغییر، بگو مگوهای مطرح می گردد که برخی از معاونان تیم ها و یا حامیان درشت شان می خواهند از تیم خارج گردیده و به تیم دیگر پناه ببرند.

بنابر این این یک جا شدن های چند روزه، کنار رفتن های انتخاباتی و خروج از تکت های سیاسی نشان می دهد که برنامه و تحقق آن برای تیم ها و بازیگران سیاسی مهم نیست، بلکه کسب قدرت مهم است. مهم این است که به ریاست جمهوری، وزارت، سفارت و و لایت دست یابند، اما این که با چه برنامه و پلانی تفاوت ندارد.

  در این صورت می توان گفت که در سیاست افغانستان کسب قدرت هدف است. برای تیم های سیاسی مهم به قدرت رسیدن است نه چیز دیگر. برخی از تیم ها به صورت ظاهری برنامه های را مطرح کرده و می نمایانند که با برنامه و طرح اند، اما برخی ها اصلا برنامة را روی دست ندارند. با توجه به این وضعیت می شود گفت که نهادینگی دموکراسی و بازی سیاسی دموکراتیک هنوز فاصلة دور و درازی با افغانستان دارد و تا زمان که نیروهای سیاسی با برنامه و پلان وارد عرصة سیاست نگردند، نمی توان گفت که قدرت هدف تلاش ها و بازی های دشوار سیاسی نیست.

دیدگاه شما