صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

پیامد های سیاست مماشات با گروه طالبان

-

پیامد های سیاست مماشات با گروه طالبان

مسئولان زندان قندهار در جنوب افغانستان از فرار 12 عضو گروه طالبان از این زندان خبر می‌دهند.پیشتر مقامات امنیتی گفته بودند که این افراد را بر اساس نامه‌ای که از اداره امنیت ملی این ولایت به آنها رسیده بود، رها کردند اما بعدا معلوم شد که این نامه جعلی بوده است.رحمت الله اطرافی رئیس امنیت ولایت قندهار گفته است که روز سه‌شنبه نامه‌ای به زندان فرستاده شده که در آن خواسته شده بود 28 زندانی رها شوند.اما گزارش ها حاکی از آن است که یکی از ماموران زندان قندهار در فراری این تعداد افراد دست داشته اند.‏ گفته می شود یکی از فرماندهان وابسته به گروه طالبان و تعدادی از افراد وی نیز در جمع فراری ها بوده است. این دومین بار است که زندانیان قندهار به صورت دسته جمعی از زندان قندهار فرار می کند. فرار زندانیان قندهار بیانگر چیست؟ رهایی از زندانیان چه تاثیری بر زندگی مردم عادی می گذارد. مماشات با گروه طالبان چه تاثیری بر وضعیت آینده ما می گذارد.‏

جدی نگرفتن و مماشات با طالبان بدون شک پیامد های جدی بر تمام جنبه های زندگی مردم ما خواهد داشت. این نوشتار در صدد آن است تا پیامد های سیاست مماشات با طالبان را به بررسی بگیرد و در نهایت رفتار عقلانی با طالبان را به نخبگان سیاسی عرصه نماید.‏پیش فرض ما از فرار زندانیان قندهار این است که نخبگان سیاسی ما نقش در فراری آن ها داشته است. زیرا فراری دادن زندانیان بخشی از سیاست مماشات است که نخبگان سیاسی ما با در برخورد با گروه طالبان در دست گرفته است.‏ بنابراین می توانیم پیامد های تداوم این سیاست را بر زندگی مردم افغانستان به بررسی بگیریم. پیامد های این سیاست ها را می توان در عرصه های مختلف مشاهده نمود. زیرا همه بخش ها از این سیاست متاثر می شود. به صورت مشخص می توان تاثیر آن را بر امنیت، اقتصاد، زندگی عادی مردم مورد بررسی قرار داد.

اول؛ اولین تاثیر سیاست مماشات بر وضعیت امنیتی کشور است. رهایی و فراری دادن این زندانیان باعث ناامنی کشور می شود. زیرا تجربه نشان داده است که این اعضای گروه طالبان به مجرد رهایی از زندان دوباره به صفوف طالبان می پیوندد و در برابر نیرو های امنیتی افغانستان و نیرو های بین المللی می جنگند.این مسئله بدون شک باعث ناامنی می شود. از طرف دیگر، این سیاست تاثیر بدی بر وضعیت روحی روانی نیرو های امنیتی افغانستان می گذارد. زیرا آن ها در نهایت بر این باور می رسد که نخبگان سیاسی ما در صدد قربانی کردن ما در راه سیاست های خود می باشد. در نهایت نیرو های امنیتی انگیزه خود را برای مبارزه از دست می دهد و کشور دوباره وارد هرج و مرج می شود.‏ بنابراین می توان گفت که هم جنگ آن ها علیه حکومت افغانستان وضعیت امنیتی را بدتر می کند و هم سیاست مماشات دولت در برابر آن ها باعث تخریب وضعیت روانی و ذهنی نیرو های امنیتی افغانستان می شود.ضربه دیدن نظامیان کشور، بزرگترین هزینه ممکن است که مردم افغانستان آن را متحمل می شد. زیرا ترمیم روحیه آن ها زمان بر و هزینه بر است. از طرف بدون آن ها حفظ قلمرو و حاکمیت ممکن نیست. به همین خاطر در این بخش ما بزرگترین هزینه ممکن را می پردازیم.

دوم؛ پیامد دوم رابطه تنگاتنگ با پیامد اولی دارد. زیرا بدتر شدن وضعیت امنیتی باعث کاهش سرمایه گذاری می شود. زیرا سرمایه گذاران دنبال منافع مادی و ملموس خود است. نبود امنیت باعث می شود که آن ها به جای سود، بیشتر ضرر نمایند. به همین خاطر آن ها حاضر نخواهد شد در وضعیت بد امنیتی در افغانستان سرمایه گذاری نماید. بنابراین احتمال آن وجود دارد که سرمایه گذاران داخلی و خارجی سرمایه های خود را ا ز افغانستان خارج نماید و در یکی از کشور های دیگر سرمایه گذاری نماید. این مسئله فضا را برای مافیایی اقتصادی باز می کند. به عبارت دیگر، خارج شدن سرمایه از بازار باعث می شود که مافیایی اقتصادی بدون حریف بازار را کنترل نماید. مافیایی شدن اقتصاد باعث ایجاد شکاف میان گروه های مختلف اجتماعی می شود.‏شکاف در صورت که عمیق شود بی ثباتی سیاسی را در پی خواهد داشت. بنابراین می توان گفت که این پیامد نیز در نهایت منجر به جنگ و خشونت می شود. زیرا هم شکاف های اجتماعی زیاد می شود و هم مافیایی اقتصادی زندگی را بر مردم سخت می کند. همه این ها باعث می شود که گروه های مختلف اجتماعی علیه همدیگر سنگر بگیرند.

سوم؛ همه این ها دست به دست هم داده و زندگی روزمره مردم را مختل می سازد. معمولا در کشور های جهان سوم زندگی روزمره اهمیت چندانی ندارد. اما واقعیت این است که همه چیز به زندگی روزمره ما بستگی دارد. زیرا زندگی روزمره بیانگر همه چیز ماست. همه آرزو ها، کنش ها و رفتار های انسان ها در زندگی روزمره قابل مطالعه است. رهایی و یا فراری زندانیان باعث ناامنی و کاهش سرمایه گذاری می شود. اولین پیامد بر زندگی مردم این است که در زندگی مردم ترس جای می گیرد و مردم نمی تواند زندگی داشته باشند.‏ وضعیت روحی و روانی مردم خراب می شود و در نهایت مردم امید به زندگی خود را از دست می دهد. این وضعیت به معنی این است که ما سرمایه اجتماعی خود را از دست داده ایم و فضای وهم آلود و گنگی شکل می گیرد که هیچ کس بر دیگر اعتماد نمی تواند. هزینه این وضعیت سنگین است. مسئولیت همه این ها بر می گردد به نخبگان سیاسی ما. زیرا سیاست مماشات از طرف آن ها در پیش گرفته شده است و آن ها دستگاه ها را وادار می کند که از سیاست مماشات با دشمنان افغانستان حمایت کند.

حال چه باید کرد؟ به نظر نگارنده ما باید به سمت سیاست شفاف پیش برویم. زیرا سیاست به عموم به سمت شفاف سازی حرکت نموده است.‏ سیاست های گنگ و چند پهلو به نفع هیچ یک از گروه های قومی و اجتماعی در افغانستان نیست. نه نخبگان سیاسی، نه مردم از این سیاست ها نفع نمی برند. بلکه تنها دشمنان مردم افغانستان و برخی کشور های همسایه از این سیاست سود می برد. بنابراین می توانیم بگویم که نخبگان سیاسی ما برای دشمنان مردم افغانستان سیاست گذاری می کند و راه را برای قدرت گیری دشمنان مردم افغانستان فراهم می کند.‏ شفاف سازی سیاست باید مهمترین مسئله برای ما باشد. در غیر آن دگرگونی و تحول ممکن نیست.

در پایان باید گفت که وضعیت کنونی و سیاست مماشات به نفع هیچ یک از گروه های قومی و اجتماعی افغانستان نیست.در دراز مدت گروه های مخالف مسلح دولت نیز از این سیاست متضرر می شود. حکومت افغانستان و نخبگان سیاسی ما باید گروه های مختلف اجتماعی را در نظر بگیرند و بر اساس منافع این گروه ها سیاست گذاری نماید.

دیدگاه شما