صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

معیار های رفتار انتخاباتی

-

معیار های رفتار انتخاباتی

مشارکت مردم در انتخابات يکي از جذاب ترين موضوع در مطالعات روانشناختي سياسي و فرهنگ سياسي است. رفتار سياسي خود را در مشارکت نمايان مي کند. فعاليت ها و رفتار هاي سياسي رابطه مستقيم با فرهنگ سياسي دارد. فرهنگ سياسي، جهت گيري ذهني ملّتها، گروه هاي اجتماعي يا افراد به سياست است و تا حدي الگوهاي رفتار سياسي را شکل ميدهد.

در واقع ميتوان گفت فرهنگ سياسي به عنوان تابعي از فرهنگ عمومي، مفهومي است که سعي در ترکيب رهيافت هاي روان شناختي، مردم شناختي، جامعه شناختي و تاريخي براي پر کردن خلا موجود بين سطح تحليل خرد رفتار سياسي فرد و سطح تحليل کردن رفتار سياسي مبتني بر متغيرهاي مشترک جامعه دارد. همان طور که متذکر شديم فرهنگ سياسي تا حدودي شکل دهنده رفتار سياسي است. از آنجايي که رفتار سياسي ما يک دست و يکسان نيست بنابراين مي توان گفت که گونه هاي مختلف فرهنگ سياسي وجود دارد که آن گونه هاي مختلف آن رفتار سياسي متفاوت را نشان مي دهد.‏

در زير تلاش مي شود نگاهي به انواع مختلف فرهنگ سياسي داشته باشيم و گونه متناسب با دموکراسي را بيان داريم و در نهايت تلاش نمايم معيار هاي رفتار انتخاباتي را بيان نمايم.

انواع فرهنگ سياسي

به صورت مشخص انديشمندان علوم سياسي و علوم رفتاري سه نوع فرهنگ سياسي را از هم تفکيک نموده است. فرهنگ سياسي بسته و محدود، فرهنگ سياسي انفعالي و تبعي و فرهنگ سياسي مشارکتي. در زير تلاش مي شود به صورت مختصر هر يک از آن ها را توضيح دهيم.

فرهنگ سياسي محدود و بسته: در اين نوع فرهنگ سياسي مردم نه آگاهي از ساختار هاي کلان جامعه خود دارد و نه آگاهي از نقش که بايد بازي کند. به همين خاطر مردم در کشور هاي داراي فرهنگ سياسي بسته و محدود خواهان مشارکت در عرصه سياسي نيست و سياست را واگذار نموده است به عده اي معدود.

آن ها نه تنها در عرصه سياست مشارکت ندارند بلکه سياست و قدرت را مالکيت يک خانواده، قبيله و يا گروهي خاصي مي داند. به همين در عرصه مالکيت آن ها مداخله نمي کند.

 در طرف مقابل گروه حامل قدرت اما، تمام قلمرو را جزئي مايملک خود محسوب مي کند و در هر عرصه که بخواهد مداخله مي کند.‏ حاملان قدرت نيز بر اين باور است که قدرت جزئي از زندگي آن ها است.‏

فرهنگ سياسي تبعي و انفعالي: در اين نوع فرهنگ سياسي مردم از ساختار سياسي و نقش خود به طور نسبي آگاهي دارد اما مردم نمي خواهد به صورت فعالانه در عرصه سياست نقش بازي نمايد. دليل اصلي شان کنترل رفتار سياسي از سوي نظام حاکم است. به عبارت ديگر، مردم مي داند چه مسئوليت دارد و چگونه بايد رفتار کند و کارکرد نظام سياسي چيست اما نظام سياسي ساختار دموکراتيک ندارد و نظام غير دموکراتيک رفتار هاي خاص را بر مردم تحميل مي کند.

فرهنگ سياسي مشارکتي: گونه اي از فرهنگ سياسي است که مردم آگاهي از ساختار سياسي، نقش و مسئوليت خود دارد و به صورت آگاهانه رفتار سياسي از خود بروز مي دهد. مردم داراي فرهنگ سياسي مشارکتي در قبال مسائل مهم حساس است و از خود واکنش نشان مي دهد. در چنين فضاي حکومت نيز به واکنش هاي مردم حساسيت نشان مي دهد. انديشمندان فرهنگ سياسي مشارکتي را مناسب نظام سياسي دموکراتيک دانسته است. بايد متذکر شد که نظام سياسي هميشه با فرهنگ سياسي همسويي نيست. در کشوري ممکن است نظام دموکراتيک باشد اما فرهنگ سياسي ممکن است بسته و يا تبعي باشد. به عنوان مثال، نظام سياسي ما مطابق قانون اساسي دموکراتيک است اما فرهنگ سياسي ما محدود و تبعي است. بنابراين ما نيازمندي دگرگوني در فرهنگ سياسي خود مي باشيم. انتخابات و رفتار هاي صورت گرفته در پروسه انتخابات مي تواند دگرگوني در فرهنگ سياسي به وجود آورد.

معيار هاي رأي دهي

به توجه به اين که فرهنگ سياسي ما محدود و تبعي است بنابراين مردم ما آگاهي از نظام سياسي و نقش خود ندارد. بنابراين جا دارد معيار هاي رأي دهي را به صورت خلاصه به مردم ارائه نمايم. در زير آنچه مي آيد معيار هاي رفتار سياسي ما در انتخابات پيش رو است. سوال اساسي اين است که به چه کسي رأي دهيم؟

اول؛ ما بايد به کسي رأي دهيم که آن فرد داراي برنامه هاي مشخص در عرصه هاي مختلف باشد. ما نيازمند توسعه و نوسازي مي باشيم. گروه هاي مختلف اجتماعي در بيش از سه دهه با همديگر جنگيديم و تمام زير بنا هاي خود را ويران نموديم. بنابراين ما نيازمند برنامه مي باشيم تا بتواند افغانستان را دوباره بازسازي نمايد.‏ نه تنها بازسازي نمايم بلکه افغانستان را به سمت توسعه و نوسازي به پيش ببريم. منظور از توسعه ابعاد و جنبه هاي مختلف آن مي باشد. ما نيازمند توسعه در ابعاد مختلف مي باشيم. در بعد سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي. مردم افغانستان با توجه به مناظرات انتخاباتي ميان کانديدان بايد فهميده باشد که کدام کانديد برنامه دقيق و مدون براي افغانستان دارد.‏

دوم؛ ما نيازمند جدي به دولت سازي مي باشيم. بدون دولت امکان توسعه يافتگي وجود ندارد. بنابراين ما به فردي نيازمنديم که ايده و طرح دولت مدرن را داشته باشد. دولت پيشا مدرن فرسوده و ناکارآمد شده است. ما ضرورت داريم که فردي روي کار بيايد که هم به لحاظ تئوريک و هم به لحاظ عملي توانايي تاسيس و تقويت دولت مدرن را داشته باشد.

فردي که نه ايده و توانايي حکومت کردن و مديريت را نداشته باشد بدون شک جامعه را به سمت بحران به پيش مي برد.‏ بنابراين دومين معيار براي رأي دهي فردي است که ايده و توانايي ايجاد دولت مدرن را داشته باشد و توانايي مديريتي بالا داشته باشد.‏

سوم؛ جامعه ما با بحران هاي متعدد دست و پنچه نرم مي کند. بنابراين ما نيازمند عبور از بحران هاي متعدد مي باشيم. فردي که درک از بحران هاي متعدد دارد و براي هر کدام برنامه اي براي عبور دارد، لياقت دريافت رأي ما را دارد.‏ کانديدي که درک درست از بحران هاي متعدد جامعه ما ندارد و همچنين برنامه اي براي عبور دادن جامعه از بحران ها ندارد نه تنها که نمي تواند وضعيت کنوني ما را تغيير دهد بلکه بحران ها را عميق تر مي سازد و بيشتر ما را دامن گير مي کند. بنابراين فردي که بتواند ما را از وضعيت کنوني نجات دهد و بحران توسعه و نوسازي، بحران هويت، بحران مشارکت، بحران مشروعيت و ... را حل نمايد.

در پايان بايد گفت که فرهنگ سياسي ما محدود تبعي است و مردم ما آگاهي چنداني از نقش خود و ساختار سياسي ندارد. بنابراين ضرور بود برخي معيار هاي رفتار انتخاباتي را ذکر نمايم. معيار سه گانه از مهمترين فاکت هاي مي باشد که مردم در رفتار انتخاباتي خود مي تواند به آن توجه نمايد.

معيار ها و فاکت هاي ديگر نيز وجود دارد اما فاکت هاي مذکور از مهمترين و جدي ترين شان مي باشد. به اميد آن که مردم افغانستان فردي را انتخابات کند که نتيجه آن ثبات، توسعه و نوسازي و پيشرفت افغانستان را در پي داشته باشد.

دیدگاه شما