صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

دروغ و صداقت؛ تهدید و سلامت جامعه!

-

دروغ و صداقت؛ تهدید و سلامت جامعه!

در اندیشه کهن ما، یکی از بزرگترین دیوها یا شیاطین، "دروغ" بود، مردم و پادشاهان بیشترین هراس را از این اهریمن داشتند و برای فرار و آلوده نشدن به آن می کوشیدند. در این اندیشه کم ترین آفت و پیامد" دروغ" خشم خدا یا خدایان و بوجود آمدن آفت های مهلک خشکسالی و جنگ، بیماری و فقر شمرده می شد که می توانست آدمیان و سرزمین ها را به باد نیستی دهد. پدیده دروغ در ادبیات ما قبل و پس از اسلام، از گناهان بزرگ و خصلت های بسیار ناپسند، دور از شأن انسانی به حساب می آمده است و در زبان ما؛ زشتی و پلشتی دروغ به اندازه ای در باور و مناسبات فردی و اجتماعی مورد نکوهش شمرده می شده است که حتا مشتقات متعدد دروغ همچون ریا و تزویر، چاپلوسی، نیرنگ و ... دغدغه، نگرانی، نفرت و هراس فرد و جامعه، ‌رعیت و زمامدار را بر می انگیخت. البته باید یاد آور شد که در برخی از آثار ادبی و اجتماعی ما به "دروغ" بعنوان یک ساز و کار اجتماعی نیز نگریسته شده است؛ این نگاه ساز و کارانه به مسئله "دروغ" کاملا موضوع جداگانه و در دایره دیگر قابل طرح می باشد. بنابر این در مواردی بسیار استثنایی در نزد فرهیختگانی چون سعدی، فقط با دیدگاهی اجتماعی و ساز و کارانه به دروغ پرداخته می شود که این نگاه به ضرب المثلی نیز بدل شده است: "دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز". اما، در نهایت نمی توان انکار ورزید که برای حفظ انسانیت و برای امکان دادن و تداوم بخشیدن به ارزش های مهم که سبب قوام و بقا جامعه می گردد، ارزشهایی چون برابری، آزادی بیان، اخلاق و غیره، تا حد ممکن بایستی به سوی شفافیت در رفتارها و گفتارها و ساختارهای مربوط به شناخت و آگاهی و نیز هنجارهای برآمده و مسلط در ساختارها و نهادهای اجتماعی حرکت نمود. به هر پیمانه که جامعه به هر دلیلی از این شفافیت و راستی فاصله بگیرد بیشتر درگیر چالش ها و ندانم کاریها و سرگردانی ها و روان پریشی خواهد شد. واقعیت‌های زندگی بشر و تجربه‌های علمی و عملی و تاریخی بوضوح نشان می‌دهد، هرگاه در جامعه‌ای رفتارهای اخلاقی و روابط اجتماعی و خانوادگی صادقانه، بی‌ریا و به دور از تزویر و نیرنگ و دروغ، به عنوان یک قرارداد اجتماعی و به صورت یک قانون نانوشته و اصل پذیرفته شده، ساری و جاری بوده، فرد فرد جامعه در نهایت امنیت، صلح، آسایش و خوشبختی به حیات خود ادامه داده‌اند. اعتماد پایدار مردم به یکدیگر و به حاکمان و بصورت متقابل اعتماد زمامداران به مردم، و ترجیح صداقت وراستگویی به دروغگویی و فریب، شهروندان را در یک فضای اطمینان بخش روحی و روانی قرار داده و سطح مشارکت و زندگی در فضایی و ترجیح بخشیدن به منافع عمومی نسبت به منافع شخصی را، به صورت قابل ملاحظه و اثرگذاری افزایش خواهد داد و چشم اندازهای روشن و امید بخشی را در چنین جوامعی بوجود خواهد آورد. چنانچه نمونه های آن را می توان در بسیاری از جوامع امروز شاهد بود.

همانگونه که شواهد تاریخی شرح حال برخی از جوامع را حکایت می نماید که در اثر بی‌اعتمادی، عدام ‌صداقت، ترجیح دادن نفع شخصی بر منافع جمعی، بیرون شدن از مسیرارزشهای اخلاقی چگونه دروغ و دروغ پردازی، تزویر و فریب  نه تنها قبیح شمرده نشده و زشتی آن از بین رفته است بلکه در آن جوامع هیچ مبنا و اساسی برای استقرار و ثبات رفتارها و ساختار های اجتماعی، سیاسی و خانوادگی و فردی باقی نمانده است. چنین جوامعی حتا بعنوان یک اجتماع کوچک در لایه‌های مختلف و اندک خود، دچار اختلال اساسی و ویران‌کننده گردیده است. و از همه مهم تر اینکه  تا مادامی دروغ، فریب، تزویر و نیرنگ در میان آن جامعه و روابط روزمره و طبیعی افراد آن حاکم بوده و امری ناپسند و بدور از اخلاق و کرامت انسانی تلقی نشده است، امیدواری به بهبود شرایط و وضعیت زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این جوامع نیز انتظاری بیهوده و تحقق‌ ناپذیر شمرده می شده است .

جامعه کنونی ما با وجود برخورداری از ارزشها و باورهای کهن که یاد شد که همواره در برابر آفت های مهلکی هم چون دروغ مصئونیت ببخشد امروز به آفت های مبتلا گردیده است که نظام اجتماعی و خانوادگی و ثبات روان فردی را از بن متزلزل و ویران ساخته است. آفت ابتلا به دروغ بنا به دلایل متعدد و زمینه های مختلف آن چنان در سطح جامعه و ساختار های مربوط به آن گسترش یافته و ریشه دوانده است که امروز هیچگونه شفافیت و اعتماد لازم را نمی توان در سیمای جامعه و ساختار های مربوط به آن شاهد بود.

خوب است که در این باره به بسیاری از وعده ها و سخنان مقامات بلند پایه کشور از رئیس جمهور تا وزیر و مدیر توجه کنیم که حداقل طی یک ماه چقدر به دروغ توسل می جویند. آنان برای برائت از هرگونه خطا و کم کاری، تخلف از قانون و عدم احساس مسئولیت در برابر سرنوشت جامعه یک راه فرار را همیشه در پیش روی خود آماده دارند و آن دروغ است. متاسفانه این روحیه از بالا به پایین، یعنی در سطح جامعه نیز تسری یافته است. بهتر است در این زمینه به مثال هایی اشاره شود: وقتی که مسئله فساد مالی و غارت سرمایه مردم توسط بعضی مقامات در میان آمد موضوع ثبت دارایی های شخصی مقامات ارشد قبل از تصدی سمت و موقف اعلام گردید. بعضی از این افراد ظاهرا برای جلب افکار عمومی و همین طور نشان دادن حسن نیت خود، میزان دارایی خود را از طریق رسانه ها اعلام داشتند. دروغ بودن و واهی بودن این اعلام به اندازه ای واضح بود که حد اقل دو نتیجه را می توان از آن بدست آورد: نتیجه اول اینکه این مقامات شاید دروغ گفتن را بلد نبودند، برای همین بصورت ناشیانه دروغ های خود را آشکار ساختند. که البته با توجه به سابقه کاری شان و تردستی ها و چالاکی شان بسیار بعید به نظر می رسد که این قدر نابلد و ناشی باشند. نتیجه دوم اینست که آنان خواستند با ترفند ویژه به شعور و عزت مردم توهین نمایند. آنان خواستند بگویند که مردم هرگز قادر به تشخیص این نمی باشند که دروغ های ما را درک کنند. بنابر این گمانه توهین به شعور و عزت مردم و به تمسخر گرفتن سرنوشت شان از سوی چنین مقاماتی بیشتر احتمال دارد.

همانطور که گفته شد متاسفانه این آفت از بالا به پایین، یعنی در سطح جامعه نیز تسری یافت. همانطور که گفته اند مردم تابع ملوک و فرمانروایان خویش اند. جامعه نیز از شیوه اخلاق و رفتار و خصلت های زمامداران مصئون نماند. به همین جهت "دروغ" امروز در جامعه بعنوان شایع ترین آفت و خطرناکترین تهدید برای ویرانی ساختار اجتماعی، بحران های سیاسی، فروپاشی خانواده ها و سقوط و زایل شدن فضیلت های انسانی مطرح است. بطور مثال فردی در داخل تکسی واقع در پل باغ عمومی،‌ به کسی که پشت خط تلفن است میگوید :‌"‌مه همین حالا در شهرنو هستم و در یک ترافیک بسیار سخت بند هستم." یا یک استاد که جمعی از شاگردان در صنف منتظر او هستند خبر می دهد که من همین حالا در یک جلسه بسیار مهم از سوی وزارت شرکت دارم! حال آنکه او در شرایط و وضعیتی غیر از این قرار دارد؟! البته این موارد دروغ های بسیار عادی و روزمره ای شمرده می شود که برای مثال ذکر گردید. حال باید پرسید وقتی ارزشهای انسانی و بشری، از جمله اخلاق، صداقت و راستگویی اینگونه بی رحمانه نادیده گرفته شود، چگونه می توان باور داشت یا امیدوار بود که اعتماد عمومی و اعتماد در میان  افراد جامعه و خانواده ها پایدار بماند؟ آیا مگر غیر از این است که صداقت، درستی، شفافیت، اعتماد و باورمندی از مهم ترین سرمایه های انسانی یک جامعه بشمار می رود؟ اگر این سرمایه ها نابود گردد آیا فقط با زور تفنگ، یا به پشتوانه دالر، یاتمسک به فریب و تزویر می توان موقفی و موقعیتی از حکومت و جامعه و خانواده و ثبات روانی فردی را حفظ برپا داشت و حفظ نمود؟ پس نباید تردید کرد که اخلاقی بودن، راستگویی، درستکاری، صداقت، وفای به عهد، انصاف و عدالت‌خواهی، ارزش‌های اعتماد آفرین هستند و تقویت و ترویج آن در سطح جامعه و گسترش و بسط این فرهنگ ضروری و انکارناپذیر، بنایی محکم برای اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن جامعه و پیشرفت و توسعه واقعی را به ارمغان می ‌آورد.

دیدگاه شما