صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۸ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نسبت ما با سنت و تجدد: جایگاه سنت در مکاتب توسعه یافتگی

-

نسبت ما با سنت و تجدد: جایگاه سنت در مکاتب توسعه یافتگی

مفاهیم مانند سنت و تجدد یکی از چالش بر انگیزترین مفاهیم در کشور های جهان سوم بوده است. از اوائل شکل گیری مکاتب توسعه و نوسازی این دو مفهوم از جمله موضوعات مورد بحث در کشور های مختلف بوده است. این مهفوم کمتر در حوزه غرب مورد چالش بوده است. در سنت غرب، غربی ها با بازخوانی سنت یونانی و رومی به توسعه و نوسازی دست یافتند.غربی ها اما، وقتی در مورد کشور های جهان سوم و توسعه نیافته نسخه پیچی نمودند، سنت را مانع توسعه یافتگی در کشور های جهان سوم دانستند. این نوشتار تلاش می کند به صورت تاریخی جایگاه سنت در مکاتب توسعه و نوسازی را به بررسی بگیرد.سوال اصلی این است که جایگاه سنت در مکاتب مختلف توسعه و نوسازی چیست؟ سنت چه نسبت با مقوله مدرنیته و تجدد دارد. در وضعیت کنونی، آیا ما قادر به دست یابی به تجدد بدون سنت و یا همراه به سنت هستیم.

سنت به یک عبارت اشاره به کنش های کلامی جدی دارد که در گذشته تاریخی را رخداد پذیر شده است. کنش کلامی جدی اما، تنها منحصر به "سخن" نمی شود. کنش های کلامی جدی اشاره به تمام رفتار ها، کنش ها در تمام حوزه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارد.غربی ها اما، سنت با مفهوم دین و مذهب تا حدودی یکی گرفتند.

سنت در تاریخ توسعه و نوسازی جایگاه مختلف را اشتغال نموده است. اگر به صورت تاریخی مورد بررسی نمایم. از دهه 1920 تا دهه 1960 سنت جایگاه درخور در اندیشه اندیشمندان توسعه و نوسازی نداشته است. نسخه های که در مورد کشور های جهان سوم از سوی کشور های غربی ارائه شده است، سنت مانع توسعه یافتگی شمرده شده است.درک سنت به عنوان مانع توسعه یافتگی ریشه در الگوی واحد توسعه یافتگی داشته است. در اوائل تمام اندیشمندان اتفاق نظر داشتند که تنها راه دست یابی به توسعه یافتگی کنار گذاشتن سنت(سنت به معنی دین و مذهب) است.توسعه به مثابه امر تک خطی در نظر گرفته می شد. هیچ الگوی غیر از الگوی غرب وجود نداشت.‏ توسعه یافتگی نیز به پدیده های اشاره می شد که غربی ها دست یافته بودند.

از اواخر دهه 1950 به لحاظ تجربی الگوی های جدید ظهور کرد. چاپان یک نمونه بود. چاپان به توسعه دست یافت اما از الگوی غرب پیروی ننمود. چاپان به مفهوم غربی سنت، از سنت به بهترین وجه برای دست یابی به توسعه یافتگی استفاده نمود. مفاهیم دینی و مذهبی منجر به تحرک انسان ها شد. آموزه های دینی پشت کار و سخت کوشی را ستود. الگوی چاپان شکاف در دل نسخه پیچی های غربی ایجاد نمود. به گونه ای که مطالعات بعدی کمتر سنت را به عنوان مانع توسعه یافتگی درک می کرد. توسعه دیگر به مثابه الگوی تک خطی درک و فهم نمی گردید.الگوی های مختلف برای دستیابی به توسعه یافتگی شکل گرفت. می توان گفت از دهه 1960 به این سو، کمتر کسی سنت را به عنوان مانع توسعه یافتگی درک و فهم می کردند.

کارگزاران توسعه و نوسازی در کشور های جهان سوم متناسب به اندیشه های که در کشور های غربی شکل گرفته بود حرکت می کرد. در اکثر کشور های غربی سنت به عنوان مانع تجدد فهم می گردید. این گونه فهم باعث شکل گیری جدال سنت و تجدد گردید. سنت گرایان و به صورت مشخص بنیادگرا ها و محافظه کاران در برابر کارگزاران تجدد و توسعه در کشور های جهان سوم قرار گرفتند.رفتار های کارگزاران تجدد و توسعه یافتگی باعث شد که محافظه کاران و کارگزاران دین و مذهب رفتار های بنیادگرایانه را در پیش گیرند.بنیادگرایی را می توان از جهت های واکنش به رفتار های تجدد مآبانه دانست. در کشور های اسلامی حد اقل می توان گفت که بنیادگرایی واکنش به غربی گرایی و توسعه به مثابه امر غربی بود.

این جدال ها در هیچ کشور اسلامی منجر به گفتگوی جدی میان کارگزاران توسعه یافتگی و کارگزاران دین و مذهب نشد. جدال ها بیشتر خشونت آمیز گردید.اگر چه در دهه 1960 رویکرد های مختلف در باب سنت و جایگاه سنت در مکاتب توسعه و نوسازی شکل گرفت اما در کشور های جهان سوم و به خصوص کشور های اسلامی جایگاه سنت در اذهان کارگزاران توسعه و نوسازی کمتر مورد جرح و تعدیل قرار گرفت.از طرف کارگزاران توسعه یافتگی نگاه خصمانه نسبت به سنت همچنان وجود داشت. در مقابل اما، سنت گرا هابه دو دسته کلان تقسیم شدند. دسته ای که به سمت بنیادگرایی جهت دهی شد و تمام پدیده های غرب را مضموم و منفور می دانست و دسته دیگر که نسبت به پدیده های غربی به صورت تشکیکی برخورد می کرد و تمام پدیده های غربی را نفی و طرد نمی کرد. این دسته پدیده های غربی را با سنت می سنجید. در صورت سازگاری آن را می پذیرفت و در صورت ناسازگاری آن را رد می کرد.شاید بتوان گفت که این گونه برخورد ها تا حدودی زیادی معقول و عینی بود.

در کشور های جهان سوم و به خصوص کشور های اسلامی تا هنوز رویکرد ها نسبت به تجدد و توسعه یافتگی چندان تغییر نکرده است. کارگزارن تجدد و توسعه نیز رویکرد خصمانه نسبت به سنت دارد.  واقعیت اما این است که تجدد از سنت بیرون می شود. بدون بازخوانی سنت امکان دست یابی به توسعه ممکن نیست.

نگارنده معتقد است که ضرورت اولیه ما این است که فهم و درک خود را از سنت وسعت بخشیم. سنت را تنها منحصر به باور ها و آموزه های دینی و مذهبی ننمایم. سنت را به کنش های کلامی جدی در گذشته فهم کنیم. به عنوان مثال؛ اندیشه های فارابی و ابن سینا و ... جزء سنت باید درک و فهم گردد.با این فهم از سنت ما باید یک بار دیگر به گذشته روی بیاوریم و سنت را بازخوانی نمایم. بیبینیم که امکان دست یابی به توسعه از طریق سنت ممکن است. آیا سنت های تاریخی ما پتانسیل آن را دارد تا ما به سمت توسعه یافتگی گام بر داریم.‏

در افغانستان نه سنت و نه تجدد هیچ جایگاهی در قلمرو اندیشه و تفکر ما ندارد. ما نه درک و فهم از سنت داریم و نه از تجدد. ما حتی قادر به رویاروی شدن با سنت و تجدد نیستیم. سنت ما خلاصه می شود به فهم بنیادگرایانه از آموزه های دینی و مذهبی. تجدد ما خلاصه می شود به پدیده های غربی. جدال کارگزاران سنت و تجدد نیز خلاصه می شود به رفتار های خصمانه و خشونت آمیز.ما نه سودای سنت داریم و نه سودای تجدد.

دلیل اینکه ما سودای تجدد در سر نداریم بی تفاوتی ما در قبال سنت است.ما در برخورد به گذشته نگاه ارزشی داریم. یک نگاه دولت محور بر تاریخ ما حاکم است که ما قادر به فراروی از آن نمی باشیم.‏بدون بازگشت به سنت و تاریخ امکان اندیشه ای کردن جدال ها و مسالمت آمیز کردن جدال ها ممکن نیست.بنابراین باید یک بار دیگر برگردیم به سنت های تاریخی خود. فارابی، ابن سینا و ... را بازخوانی نمایم. نگاه درونی و بیرونی به آموزه های دینی و مذهبی داشته باشیم.‏این گونه امکان تحقق توسعه یافتگی ممکن می گردد.‏

دیدگاه شما