صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

اقتصاد افغانستان؛ دلایل عدم رشد اقتصادی در بیش از یک دهه

-

اقتصاد افغانستان؛ دلایل عدم رشد اقتصادی در بیش از یک دهه

اقتصاد افغانستان تا حدودی زیادی متاثر از ساختار جامعه است. ساختار اگر قبیله ای باشد، اقتصاد جامعه مبتنی بر غارت و چپاول است. ساختار و بافت جامعه اگر صنعتی باشد، اقتصاد جامعه نیز صنعتی و مبتنی بر بازار آزاد است. اقتصاد افغانستان از زمان شکل گیری افغانستان کنونی تا دهه های پایانی مبتنی بر غارت و چپاول بوده است. نیازمندی های جامعه از طریق لشکرکشی ها به کشور های دیگر تامین می شد. گروه های اجتماعی در درون کشور به خاطر تامین نیازمندی های خود بر گروه های دیگر حمله می کرد و دار و ندار گروه های اجتماعی ضعیف را غارت و چپاول می نمود.تاریخ افغانستان نمایانگر همین مسئله است. با حضور جامعه جهانی در افغانستان امیدهای زیادی به وجود آمد تا دگرگونی در ساختار و بافت اجتماعی جامعه به وجود آمده و به تبع آن دگرگونی در اقتصاد افغانستان رخداد پذیر شود.

جامعه جهانی میلیارد ها دالر به افغانستان کمک نمودند اما بعد از گذشت بیش از یک دهه اتفاق جدیدی در ساختار اجتماعی و اقتصادی افغانستان رخداد پذیر نشده است. این مسئله می توانیم به این شکل طرح نمایم که اقتصاددانان معتقد است که برای توسعه اقتصادی نیازمند سرمایه اولیه می باشیم که بتواند اقتصاد یک کشور را به حرکت در آورد. این سرمایه اولیه از دو طریق ممکن است. اول؛ از طریق کمک های بیرونی. دوم؛ از طریق جمع آوری مالیه و عواید داخلی. 104 میلیارد دالر می تواند سرمایه اولیه خوبی برای به حرکت در آوردن اقتصاد افغانستان باشد. سوال این جا است که چرا 104 میلیارد دالر نتوانست اقتصاد افغانستان را به حرکت در آورد.

پاسخ به سوال فوق نیازمند بررسی بنیاد های اقتصاد افغانستان و چگونگی عملکرد جامعه جهانی در افغانستان می باشیم. اول سعی می شود بنیاد های اقتصاد افغانستان را به بررسی بگیرم.

همان طور که در بالا متذکر شدیم که سنگ بنای اقتصاد افغانستان را احمد شاه ابدالی با غارت گری و چپاول اساس گذاری نمود. اقتصاد مبتنی بر غارت و چپاول برای سال های متمادی بعد از احمدشاه ادامه یافت. در زمان ظاهر شاه که افغانستان با کشور های مختلف رابطه برقرار نمود زمینه دگرگونی اقتصاد افغانستان فراهم شد. اگر زمینه های دگرگونی اقتصادی فراهم شده بود اما جهت گیری های سیاسی در روابط بین الملل و سیاست های داخلی منجر به آن شد که افغانستان از حرکت به سمت دگرگونی باز ماند. سیاست های خارجی منجر به آن شد که افغانستان فرصت دگرگونی را از دست بدهد.

با حضور شوروی در افغانستان اگر چه فرصت برای تغییرات بینادی فراهم شده بود اما گروه های محافظه کار این فرصت را از افغانستان گرفت. شوروی اگر چه روی برخی زیربنا های اقتصادی افغانستان کار نمود اما فرصت بیشتر نیاز داشت تا زیر بنا های اقتصادی افغانستان به صورت اساسی ایجاد گردد.سقوط شوروی در افغانستان همزمان شد با ویرانی تمام عیار اقتصاد افغانستان. بعد از خروج نیرو های شوروی دیگر نه سرمایه اولیه برای بازسازی زیربنای اقتصادی فراهم شد و نه نیرو های سیاسی انگیزه و خواست ایجاد و بازسازی زیر بنای اقتصادی را داشتند. حضور طالبان باعث ویرانی بیشتر شد. هر آنچه ساخته بودند، طالبان نابود کردند. با سقوط امارت اسلامی طالبان فرصت دیگر فراهم شد تا افغانستان بتواند زیر بنای اقتصادی خود را بازسازی نماید.

رویکرد نگارنده بر این است که در بیش از یک دهه گذشته افغانستان نتوانست از فرصت ها استفاده نماید. آنچه در ذیل می آید در حقیقت پاسخ به چرایی به همین مسئله است.

اول؛ در بیش از یک دهه ایده اصلی نه ساخت اقتصاد افغانستان بلکه تامین امنیت، ایجاد حکومت داری خوب و تقویت نیرو های امنیتی افغانستان بوده است. تنها در سال های آخیر تلاش شد که سرمایه گذاری های کوچک از سوی جامعه جهانی و حکومت افغانستان مورد تشویق قرار بگیرد. اما روی زیر بنای اقتصادی افغانستان با قاطعیت می توان گفت که هیچ کاری صورت نگرفته است.دلیل اصلی این بود که امنیت را پیش شرط ضروری و لازم دگرگونی اقتصادی درک می کردند. این پیش فرض اما، هیچ گاه مورد آزمایش قرار نگرفت بلکه آن را به مثابه یک حقیقت تمام عیار مطرح نمودند و در بیش از یک دهه در راستای تحقق آن کوشید. باور نگارنده بر این است که پیش فرض از بنیاد اشتباه است. در دنیای امروز کمتر توجه بر یک وجه می شود. بیشتر سعی می شود که امنیت، اقتصاد، سیاست و اجتماع را در کنار هم مطرح نموده و به صورت همزمان روی تمام وجوه کار نماید.

دوم؛ اگر نگاه امنیتی را مشکل جدی فراروی رشد اقتصاد افغانستان در نظر بگیریم. نگاه قبیله ای نخبگان سیاسی جامعه ما به اقتصاد دلیل دیگری برای عدم رشد اقتصادی می باشد.در اذهان کارگزاران سیاسی ما همان نگاه غارت و چپاول گری حاکم بوده است. تمام نخبگان سیاسی ما بدون استثنا در بیش از یک دهه غارت و چپاول نمودند. این بدین معنی است که زیر بنای اقتصادی ما تا اکنون همان غارت و چپاول گری است.هیچ دگرگونی در زیر بنای اقتصادی ما صورت نگرفته است. 104 میلیارد دالر غارت و چپاول شدند. با نشر گزارشی از سوی نهاد موسوم به "سیگار" کمتر کسی به مسئله غارت گری و چپاول گری توجه نمودند. واقعیت اما این است که غارت گری و چپاول دلیل اصلی عدم بازسازی و یا رشد اقتصادی افغانستان بوده است.

وقتی نخبگان سیاسی انگیزه و خواست دگرگونی نداشته باشد و تمام ذهن شان را چگونگی غارت و چپاول گری درگیر نماید و در کنار آن فرهنگ سیاسی و فرهنگ عمومی جامعه ما فاسد باشد دیگر انتظار رشد اقتصادی بی اساس است.اگر بتون پیش شرط برای رشد اقتصادی ذکر کرد. خواست نخبگان جامعه برای دگرگونی و وجود محرک های جدی در فرهنگ جامعه می باشد. بدون این دو پیش فرض امکان دگرگونی اقتصادی ممکن نیست. در طول بیش از یک دهه نخبگان جامعه ما بجای خواست دگرگونی بیشتر ایده چپاول و غارت گری را داشتند. در فرهنگ جامعه ما هیچ محرکی برای دگرگونی وجود نداشت. به همین خاطر، اقتصاد افغانستان هیچ دگرگونی به خود ندید. 104 میلیارد دالر نتوانست سرمایه اولیه برای به حرکت در آوردن اقتصاد افغانستان شود.دلایل دیگری را نیز می توان برای عدم رشد اقتصادی مطرح نمود اما دلایل مذکور مهمترین و اساسی ترین دلایل عدم رشد اقتصادی در افغانستان بوده است.

در پایان باید گفت که تا زمانی که در نخبگان سیاسی ما خواست دگرگونی شکل نگیرد و فرهنگ جامعه دگرگون نگردد امکان تغییر و دگرگونی ممکن نیست.برای به حرکت در آوردن اقتصاد جامعه باید هم ظرفیت ها و توانمندی های بیرونی و هم کمک های بیرونی را بسیج نمود تا بتوان تمام توانایی های اقتصادی جامعه را بسیج نمود و به اقتصاد افغانستان را از اساس دگرگون کرد. ناگفته نباید گذاشت که مطرح نمودن این مسائل به معنی نادیده گرفتن مسائل تخنیکی نیست. در کنار این مسائل باید توجه جدی به مسائل فنی و تخنیکی صورت گیرد.

دیدگاه شما