صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نازلتر از قانون جنگل

-

نازلتر از قانون جنگل

چنین است که همیشه از قانون جنگل به‌معنای بی‌قانونی و بی‌نظمی یاد می شود. هرگاه در جامعه و کشوری که  اصول و قواعد رسمی یا غیررسمی جهت نظم بخشیدن به امور وجود نداشته باشد و رفتارها وکارکردهای مردم و زمامداران را سامان نیافته باشد گفته می شود که در آن جامعه یا کشور قانون جنگل حاکمیت دارد. اگر زندگی بشری را مطالعه نماییم شاید دریابیم که قانون جنگل کهن ترین و باسابقه ترین قانون جهان است. اما با یک دقت جدی و عمیق در حاکمیت این قانون در جنگل و میان حیوانات با حاکمیت قانون جنگل در جامعه بشری این نکته را نباید فراموش کنیم هرچند که قدیمی ترین قانون جهان، قانون جنگل است اما باید قبول نمود که بهترین قانون نانوشته که توانسته جهان حیوانات را نظم و سامان ببخشد همین قانون بوده است.

قانونی که در آن حیوانات می‌دانند چگونه زندگی کنند، حد و مرز یکدیگر را بشناسند و مراعات کنند و به دیگری آسیب نرسانند. اما متاسفانه وقتی همین قانون جنگل درمیان آدمیان طرح می شود قضیه کاملا دگرگون می گردد، وضعیت و پیامدهای که درپی حاکمیت قانون جنگل در جامعه بشری نمودار می گردد حاکی از آن است که شیوه زندگی حیوانات به ‌مراتب بهتر از شیوه و قاعده زندگی انسان ها ست.

یکی از دامپزشک ها ( داکتر حیوانات) ضمن بیان خاطرات وظیفه ای خود اظهار داشت که این‌ روزها بعنوان یک داکتر برای حیوانات، هنگام معاینه حیوانات آرزو می‌ کنم که ‌ای ‌کاش می ‌شد ما هم شبیه آن ها زندگی‌ می ‌کردیم. در این‌روزها با رفتار و وضعیتی روبر هستیم که هرگز تصور نمی توانیم که آیا انسان ها چنین باید زندگی کنند؛ به معنای دقیق تر با تاثیر پذیری از این نوع رفتارهای نادرست و بدور از معیارهای انسانی واقعا از انسان‌بودن خود پشیمان می‌شوم. به همین جهت گاه تصور می کنم کاش می‌ شد انسان‌ ها هم مثل حیوانات فکر می ‌کردند.

آنها با تمام بی‌قانونی که در جنگل است بر اساس قوانین ذاتی زندگی می‌ کنند اما انسان‌ ها با وجود اینکه سازمان‌ها و نهادها و ارگان‌های حمایتی مثل سازمان‌ملل دارند و سازمان های حقوق بشری دارند، اما هرگز به حقوق یکدیگر احترام نمی‌ گذارند. خشونت ها و تجاوزهای که در جامعه انسانی صورت می گیرد، قتل و کشتار و حق کشی های که در میان آدمیان بوقوع می پیوندد، تظاهر و فریبی که در جامعه انسانی مشاهده می شود و.... این پرسش برای آدم پیش می آید که بر اساس کدام منطق و قاعده آدم ها بخود اجازه می دهند حقوق دیگران را پایمال کنند، به حریم یکدیگر وارد شوند، کودکان شان را بکشند و ... آنگاه خود را اشرف مخلوقات در هستی تصور کنند؟

این کاش بعضی از ما انسان‌ ها از دنیای حیوانات یاد می ‌گرفتیم. کاش می ‌دانستیم که قدرت نباید باعث شود که فکر کنیم اجازه داریم خون یکدیگر را بریزیم و بکشیم و در نهایت از قتل هم نوعان خود، به هر بهانه ای شاد مان باشیم. حیوانات بهتر از ما آموخته‌ اند که چگونه زندگی کنند و چگونه با یکدیگر کنار بیایند. حیوانات آموخته‌ اند به وقت نیاز، دست به شکار بزنند. آنکه شکار می‌ کند هم به اندازه نیاز روزانه‌ شان نه بیش از آن. درنده ‌ترین حیوان هم هیچ‌ وقت آهویی را به جرم حفاظت از خانه‌ اش، از بین نمی‌برد. فقط بر اساس طبیعت و غریزه اش برای رفع گرسنگی دست به شکار آن می زند. با سیر شدن شکمش بیش از آن به تخریب و درندگی دست نمی زند.

اما این موجود دو پای بنام بشر یا انسان، در مرحله اول این که غریزه و خواسته هایش را پایانی نیست. هرچه بیشتر درندگی می کند درنده تر می شود، هارتر می گردد. دوم این که این آدم ! تنها به رفع نیاز خود اکتفا نمی ورزد بلکه در پی انباشت و افزون خواهی است. این انباشت و افزون خواهی او حد و مرزی و محدوده خاصی را هم نمی شناسد. او می خواهد بر همه چیز از غذا و پوشاک، اقتصاد و سرمایه تا سیاست و قدرت، از زمین تا آسمان همه را می خواهد در اختیار مطلق خود داشته باشد. برای این بدست آوردن و داشتن بیشتر به پلیدترین و شنیع ترین رفتارها وعمل ها دست می یازد.  فجیعانه تر این که این رفتار توحش آمیز خود را بسیاری اوقات در پشت نقاب دین و مذهب، اصول و رفتار انسانی مانند دموکراسی و حقوق بشر ، حاکمیت قانون و تامین عدالت و .. .ریاکارانه مخفی می سازد.

اگر از بیان کلیات موضوع صرف نظر نماییم و بطور مصداقی بحث را دنبال نماییم وضعیت و شرایط کنونی در افغانستان نماد عینی و تمام عیار مصداق حاکمیت قانون جنگل توسط موجود دو پایی بنام " آدم " هستیم. آنچه که امروز در جامعه ما میگذرد اگر حیوانات شعور و درک و زبان را آدمی می داشتند اعتراض و نارضایتی و تاثر خود را با شدت هرچه بیشتر بیان می کردند. جامعه ما متاسفانه امروز به وضعیت و درد سری مبتلا شده است که در هیچ قالبی قابل توصیف و بیان نیست. آدم ها به هر میزانی که ظاهرشان آراسته و جذاب شده است به همان اندازه فریبنده و درنده شده اند. به همان اندازه فریب کار و نیرنگ باز گردیده اند.

هرچند گرگ و روباه و مورچه را به درندگی و نیرنگ و اندوختگی ضرب المثل ساخته اند، اما درندگی و فریب و اندوختگی آدم های جامعه ما فراتر از آن است. فضیلت و صفات انسانی از زندگی و رفتارمردم ما کاملا رخت بربسته است. همه بدل به گرگ های دو پا شده اند. از سیاست مدار تا آدم های عادی. شما کافی است که چهره های فریبنده و دروغ های کلان سیاستمداران کشور را، بدون استثناء ، دقت داشته باشید تزویر و فزون خواهی را می توان بطور عیان شاهد باشید. هم اینان که این همه از عدالت و حقوق داد سخن سر می دهند، خود اولین نقض کنندگان عدالت و حقوق اند. اساسا به آن باور ندارند. این داعیه ها را فقط پوششی ساخته اند برای فریب مردم و وسیله ای برای رسیدن به اغراض شهوانی خود شان. در زمینه اقتصاد نیز متاسفانه اینگونه است.

بنام تاجرملی با هزاران ترفند سرمایه های این مردم فقیر و تهیدست و زخم خورده را دزدیده و به بیرون ازکشور برای خود ذخیره می نمایند. اگر چنین نیست چرا در عرصه تولید و تقویت بنیادهای اقتصاد در جامعه تلاش و سرمایه گذاری نمی کنند که تمامی شان به بخش خدمات و ترویج کالاهای مصرفی روی آورده اند. کافی است که به کیفیت کالاهای وارداتی نیز توجه شود که چگونه به سفارش این به اصطلاح تاجران ملی به کارخانه های تولیدی خارجی، کیفیت کالای وارداتی اعم از پوشاک تا موادغذایی تنزل داده می شود. حال مقام های ارشد و بالایی که اقتصاد کشور را در قالب مافیای اقتصادی در انحصار و کنترل خود گرفته اند که جای بحث و  توصیح ندارد.

درزمینه فعالیت های مدنی و حقوق بشری نیز متاسفانه وضع وخیم تر و دردآورتر ازاین ها می باشد. کافی است که یک فاجعه انسانی در کشور رخ دهد تا بازار آنان برای گرفتن فند و پروژه گرم تر شود. متاسفانه بارها شاهد بوده ایم که وقوع هر فاجعه انسانی در کشور بهانه ای شده است برای دلالان و استفاده جویانی که خود را در پشت نهادهای مدنی و حقوق بشری مخفی ساخته اند. و... بیان برخورد های سوء استفاده جویانه چنین مجموعه ها و افرادی در ارتباط با فجایعی که در کشور جریان دارد مثنوی هفتاد من کاغذ می خواهد.

لازم به یادآوری است آنچه در باب حاکمیت قانون جنگل در جامعه بیان گردید و روش ها و تصورهای باطلی که وجود دارد و مردم ما را در کام خود کشیده است معطوف به وضعیت عمومی  و کارکرد عمومی است. وگرنه هستند انسان های سالم و پاک نیت و سازمان و نهادهای خدمتگذاری که صادقانه در عرصه های اجتماعی، سیاسی،مدنی  و حقوق بشری فعالیت و تلاش دارند. اما متاسفانه فضا و روندعمومی جامعه و کشور بگونه ای است و به سمتی روان است که نماد و ظهور و تاثیرپذیری آنان در برابر لشکری از گرگان و درندگان و فریبکاران همانند نور شمعی است در برابر موج سهمگین تاریکی شب و شب پرستان.

تا هنگامی که جامعه و مردم در گروگان حاکمیت قانون جنگل و جنگل بانان توصیف شده باشد، تصور انسانی از حکومت و جامعه در حد یک آرزو بیش نخواهد بود.

دیدگاه شما