صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

استرالیا مقصدی برای سفرهای ناتمام

-

استرالیا مقصدی برای سفرهای ناتمام

ظهرهای یکی از روزهای داغ تابستان است، هوا اینجا درشهر کابل به شدت گرم ونفسگیر است. گرد وخاک در سرک های مزدحم شهر کابل بیداد میکند. تازه از راه رسیده ام. درنظر دارم  ساعتی بخوابم وخستگیهای چند ساعت کار دماغی را جبران کنم. تلفونم زنگ میخورد ، شماره ناشناس روی صفحه مبایل افتاده است. بعد از سلام واحوال پرسی مختصر میفهمم که کسی به کمک من نیاز دارد. برای روز بعد قرار میگذارم ، محل قرار ملاقات یکی از هوتلهای کوته سنگی. فردا سرساعت به هوتل میرسم ، زنگ میزنم کسی گوشی رو بر میدارد، هنوز در راه است. یک ساعت منتظر میمانم، دوباره تلفون میزنم ، کسی جواب میدهد که تازه وارد سالون هوتل شده است.  لحظات بعد پیر مردی را میبینم دنبال کسی سرگردان است. نزدیک میشوم سلام میدهم ، هرچند هیچگاهی همدیگرا دیده ایم اما نام مرا میداند و همینکه مطمئن میشود، من هستم بی اختیار مرا در اغوش میگیرد.

وقتی طرفش نگاه میکنم میبینم خسته است. ظاهرش حکایت از دردهای سنگینی را دارد. من اما هنوز درک نکرده ام که پیر مرد از من چه میخواهد و من چه کمکی کرده میتانم. بعضی چیزها را حدس میزنم وساعتی بعد مشخص میشود که حدسم درست بوده است. دریگ گوشه هوتل مینشینم ، چای میخوریم وسر صحبت باز میشود. لحظه بعد متوجه میشوم که پیر مرد با مشکلی بزرگی دست وپنجه نرم میکند که متاسفانه منهم توانایی ان را ندارم که کوچکترین کمکی به او بتوانم. در جریان صحبت بارها پیرمرد را گریه اش میگیرد، اشکهایش میریزد وبعد دوباره به صحبت ادامه میدهد.

صحبت از سفرهست ، از سفرهای بی باز گشت به استرالیا. پیر مرد میگوید که پسرش بنام عبدالله دوسال پیش عازم استرالیا شده است . به گفته پیر مرد عبدالله با فروختن یک قسمت از زمینهای پدری اش در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی حدود ده هزار دالر امریکایی بدست میاورد. عبدالله پس از دوماه تلاش سرانجام از یکی از شرکت های سیاحتی در غرب کابل ویزای مالیزیا را بدست میاورد وعازم مالیزیا میشود. یک هفته بعد عبدالله از اندونیزیا زنگ میزند وبه پدرش اطمینان میدهد که تا چند روز دیگر عازم استرالیا میشود. در ماه جون سال 2012 میلادی یک کشتی حامل پناهجویان غیر قانونی که  از اندونیزیا عازم استرالیا بود ، به دلیل اضافه بار در اب غرق میشود که تقریبا همگی سرنشینان این کشتی دراب غرق میشود. ماهها بعد معلوم میشود که عبدالله نیز یکی از سر نشینان بد شانس این کشتی بوده است.

پدر عبدالله که اکنون دوسال ازین رویداد میگذرد هنوز نمیداند که پسرش با چه سرنوشتی روبرو شده است. او میگوید که با وجود تلاشهای فروان نتوانسته است که هیچ نشانی از پسرش بدست اورد. پدر عبدالله میگوید که حتی نمیداند پسرش زنده هست ویانه وهیچکس هم نمیتواند او را کمک کند تا بفهمد که چه بلایی بر سر پسرش امده است.

پدرعبدلله عاجزانه از من میخواهد که او را کمک کنم. او از من میخواهد که سعی کنم تا نشانی از پسر او که اکنون دوسال است نا پدید است پیدا کنم. پدر عبدالله میگوید که بارها به کمیته بین المللی صلیب سرخ رفته ونشان پسرش را به انان گفته و ازانان خواسته که دریافتن پسرش او را کمک کند اما از انجا تا اکنون کدام پاسخ قناعت بخش دریافت نکرده است.

من سعی میکنم که برای پدر عبدالله تفهیم کنم که من نیز درین عرصه کاری کرده نمیتوانم، برایش توضیح میدهم که من فقط وظیفه دارم که از طریق مطبوعات به مردم اطلاع رسانی کنم که قاچاقی به استرالیا نروند وفریب قاچاقاقبران را نخورند، اما نمیدانم چرا پدر عبدالله به حرفهایم باور نمیکند وهی از من میخواهد که او را دریافتن پسرش کمک کنم.

پدر عبدالله مشکلات فراوان دارد. از مشکلات اقتصادی گرفته تا مشکلات روانی که خانمش پس از گم شدن پسرش با ان مبتلا شده است. او میگوید که نمیداند از کدام مراجع کمک بگیرد تا حداقل این را بفهمد که پسرش زنده هست یا نه. منهم تا جایی که بخاطرم میرسد و معلومات دارم برایش توضیح میدهم وسعی میکنم برایش بفهمانم که اگر پسرش زنده باشد روزی بلاخره برخواهد گشت.

باانهم میفهمم که حرفهایم برایش قناعت بخش نیست وچیزی که میتواند رضایت پیر مرد را فراهم کند همانا یافتن پسر اوست که اینهم با توجه به دشواریهای که در افغانستان وجود دارد، ظاهرا ناممکن به نظر میرسد. به سختی میتوانم قناعت پدر عبدالله را فراهم کنم وبرایش تفهیم کنم که وظیفه من تهیه گزارش وخبر در مورد پیامدهای سفرهای غیر قانونی به استرالیاست وبیشتر ازین من هیچ کاری کرده نمیتانم.

البته این تنها پدر عبدالله نیست که با این مشکل روبروست، طی سالهای گذشته صدها نفر از جوانان کشور به دلیل عدم اگاهی از واقعیت های موجود در مسیر استرالیا وتبلیغات سوء قاچاقبران انسان درمسیر استرالیا جانهایشانرا از دست داده ویاهم نا پدید شده اند.

قاچاقبران انسان که از بابت قاچاق پناهجویان به استرالیا پولهای هنگفتی را بدست میاورند، همواره تلاش کرده است که مردم را تشویق کند تا از راه های غیرقانونی وارد استرالیا شوند. انان سعی کرده اند که از هر طریق ممکن مردم را وادار کند تا خانه ها، زمینها وتمام داراییهای شانرا به فروش رسانده وپول ان را به قاچاقبران بدهد تا انان را به استرالیا بفرستد. هرچند تعدادی زیادی ازمردم ازین طریق توانستند به استرالیا برسند اما روی هم رفته تعدادی زیادی نیزهرگز به استرالیا نرسیدند و ارزوی رسیدن به استرالیا با خود با عمق ابها بردند وهرگز به استرالیا نرسیدند. انان نه تنها پولهای شانرا از دست دادند بلکه زنده گی شانرا از دست داده وخانواده شانرا نیز در یک وضعیت فلاکت بار رها کردند.

امار دقیقی از تعداد کسانی که درمسیر استرالیا جانهایشانرا از دست داده اند ویا لادرک گردیده اند در دست نیست اما گفته میتوانیم که صدها نفر طی سیزده سال گذشته هنگام رفتن به استرالیاجانهایشانرا از دست داده ویاهم لادرک گردیده اند. تکرار حوادث در مسیر استرالیا حکومت این کشور را ناگزیر کرد که پالیسی خود را در قبال پناهجویان تغییر دهد. این کشور هرچند در اغاز تلاش میکرد که پناهجویانی را که مستحق دریافت پناهنده گی بودند بدون در نظر داشت اینکه چگونه وارد استرالیا شده اند را بپذیرند، اما افزایش امار تلفات پناهجویان در مسیر استرالیا و افزایش انتقادات داخلی وخارجی سرانجام حکومت استرالیا  را ناگزیر کرد که دروازه های خود را بروی پناهجویان غیر قانونی به کلی مسدود نمود. اکنون شش ماه میشود که هیچ پناهجویی نتوانسته است که به صورت قاچاقی وارد استرالیا شود. ازسویی هم حکومت استرالیا تاکید میکند که دیگر هیچگاه پناهجویان نخواهند توانست که غیرقانونی وارد این کشور شوند.

دیدگاه شما