صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

حکومت وحدت ملی؛ اصلاحات با بستر فرهنگ و ساخت اجتماعی قبیله‏ ای

-

حکومت وحدت ملی؛ اصلاحات با بستر فرهنگ و ساخت اجتماعی قبیله‏ ای

تنها چند هفته از عمر حکومت جدید نگذشته است که تحلیل گران و تا حدودی زیادی مردم عادی افغانستان حکومت جدید را متفاوت از حکومت رئیس جمهور کرزی می داند. این نگرش بدون شک، برخاسته از اقدامات قاطع رئیس جمهور اشرف غنی احمدزی است. نگارنده در مورد حکومت رئیس جمهور اشرف غنی نگاه ارزش داورانه ندارد. اما سعی می کند با بستر های کنونی جامعه افغانستان آینده و دستاورد های حکومت او را به بررسی بگیرد. حکومت در خلاء وجود ندارد. حکومت بر بستر یک جامعه به وجود می آید. حکومت و کارکرد های نهاد های حکومتی تا حدی زیادی متاثر از بستر های اجتماعی آن است. یکی از مهمترین متغییر ها که تاثیر بسزای بر رفتار ها و کنش ها و عملکرد های نهاد ها دارد فرهنگ سیاسی است. فرهنگ سیاسی مجموعه نگرش ها، ارزش ها و هنجار های است که مردم آن را درونی نموده و با ارزش ها و هنجار ها حکومت، سیاست و قدرت را فهم می کند و رفتار های خود را بر اساس همان ارزش ها و هنجار ها تنظیم می کند. با وجود آنکه حکومت در یک بستر اجتماعی به وجود می آید. اما حکومت می تواند در عین حال بر جامعه موثر واقع شود. می تواند دگرگونی های در بستر اجتماعی برای دست یابی به اهداف و آوردن اصلاحات به وجود آورد.

مسئله اما این است که فرهنگ سیاسی افغانستان قبیله ای است. در فرهنگ سیاسی قبیله ای امکان همسوی با ارزش های جدید و توسعه و نوسازی و اصلاحات سازگار نیست. حال سوال این است که حکومت وحدت ملی با فرهنگ سیاسی قبیله ای چگونه قادر خواهد بود به توسعه و نوسازی دست یابد و ارزش های دموکراتیک را نهادینه نماید. نوشتار کنونی با توجه به نگرش فرهنگ سیاسی در صدد آن است که امکان دگرگونی و آوردن اصلاحات را به بررسی بگیرد.

فرهنگ و جامعه تنها در سطح مفاهیم قابلیت تفکیک ازهمدیگر را دارد،در واقع این دو مفهوم لازم وملزوم همدیگر است، فرهنگ محصول روابط، کنش و واکنش های اجتماعی است و جامعه بستری است که رفتارها در آن رخداد پذیر می گردد. به همین جهت است که هر نوع فهم و درک از فرهنگ سیاسی مبتنی بر درک عمیق تر از ساختار اجتماعی افغانستان می باشد. فهم ساختار اجتماعی مقدم بر دریافت فرهنگی سیاسی است. جامعه افغانستان به لحاظ ساختاری اما، قومی و قبیله ی است. بر علاوه آنکه ساختار اجتماعی آن قبیله ای است، قبایل و گروه های سنتی در طول حیات سیاسی این کشور نقش اساسی در قدرت  و تشکیل حکومت ها نیز داشته اند. رابطه قدرت و قبیله دوسویه بوده است، از یک طرف قبایل فرصت برای قبض و بسط قدرت سیاسی برای افراد و اشخاص فراهم می کردند از سوی دیگر، حکومت به نهادینه کردن ارزشهای قبیله ای می پرداخته است.  فرهنگ سیاسی  قبیله ای و سنتی  که عبارت است از: فرهنگ حذف رقبا؛ روش سرکوب برای حل و فصل اختلافات، مبارزه با استعدادها، فقدان رقابت، بی اعتمادی،  فرد محوری و قانون گریزی، می باشد، باپیوند خوردن و خویشاوندی قبیله و قدرت است که به فرهنگ سیاسی مسلط و رایج تبدیل شده است.

در عین حال، فرهنگ سیاسی از متغییر های اساسی در روند ملت سازی، توسعه‏ ای سیاسی، مدرنیزاسیون و ظرفیت سازی برای دموکراسی و حتی توسعه ای اقتصادی به شمار می رود. نوع و ماهیت فرهنگ سیاسی تعیین خواهد کرد که مسیر توسعه و نوسازی چگونه پیموده شود و یک جامعه تا چه میزانی در رسیدن به نظام دموکراتیک توفیق یابد.

چاپان نمونه خوبی است که از فرهنگ سیاسی به توسعه و نوسازی دست یافت. "تمایل چاپانی ها به پس انداز و مصرف کم، پیامد های وسیع اجتماعی و اقتصادی دارد. اگر این گونه تمایلات وجود نداشت، اقتصاد چاپان نمی توانست چهار هزار میلیارد دالر تولید کند. اینکه مردم چاپان به شدت به یکدیگر هماهنگ هستند و با هارمونی قابل توجهی امور مربوط به اهداف مشترک را پیش می برند، در ایجاد سیستم های بزرگ اقتصادی و تشکیلات کارآمد سیاسی موثر واقع شود. در فرهنگ خیلی از کشور ها افراد از کودکی آموزش می بیند تا آن که مسئولیت زندگی خود را به عهده گیرند. واژه ای فرهنگ مسئولیت در این نظام فکری، از مرکزیت ویژه ای برخوردار است. به همین جهت، هنگامی که افراد دچار اشتباه می شوند، عذر خواهی می کنند؛ زیرا مسئولیت اشتباه خود را می پذیرند."

آوردن اصلاحات و دست یابی به توسعه و نوسازی و نهادینه کردن دموکراسی ممکن نیست مگر با دگرگونی در بستر اجتماعی و ساخت جامعه افغانستان. با توجه به مباحث مذکور اساسی ترین مسئله برای حکومت وحدت ملی این است که با اقدامات فرهنگی تلاش نماید ساخت اجتماعی جامعه افغانستان را تغییر دهد تا فرهنگ سیاسی به وجود آید که سازگار با ارزش های جدید باشد. این مهم چگونه ممکن می گردد.

فرهنگ به صورت کلی از طریق فرایند اجتماعی شدن از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردد. مجرا های اجتماعی شدن عبارت است از خانواده، مکتب، رسانه ها و ... حکومت وحدت ملی برای دست یابی به اهداف خود بدون شک نیازمند دگرگونی در نهاد خانواده، معارف و در عین حال رسانه ها است. زیرا، خانواده اولین مکانی است که کودک در آن برخی ارزش ها و هنجار ها را درونی می سازد. مکتب مکانی دیگری است که انسان ها بخش مهم از زندگی خود را در آن می گذراند و با قوانین و هنجار های موجود در جامعه آشنا می شود. رسانه های تصویری، صوتی و رسانه های اجتماعی از جمله مجرا های دیگری اجتماعی کردن است که بخش از وقت انسان ها را به خود مشغول می کند. حکومت وحدت ملی اگر به دنبال دگرگونی و اصلاحات است باید از همین مجرا ها وارد عمل شود. در صورت که حکومت هیچ توجه به فرهنگ سیاسی مردم ننماید آوردن اصلاحات سخت خواهد بود و تجربه آمان الله خان تکرار خواهد شد. امان الله خان بدون توجه به بستر های اجتماعی و آمادگی ذهنی شهروندان افغانستان دست به یک سری اصلاحات زد که با موانع درونی مواجه شد. دقیقا همین موانع منجر به شکست اصلاحات امانی شد.

تجربه کشورهای شرق آسیا نشان می دهد که دگرگونی اقتصادی و بالا بردن قدرت خرید شهروندان و آوردن رفاه نیز می تواند بستر های اجتماعی را برای دگرگونی و اصلاحات فراهم کند. حکومت وحدت ملی دو راه در پیش رو دارد. اول؛ دگرگونی در مجرا های اجتماعی شدن. دوم؛ دگرگونی اقتصادی و بالا بردن سطح رفاه جامعه. این نکته را نباید فراموش کرد که بهبود وضعیت اقتصادی می تواند منجر به بی ثباتی منجر گردد. زیرا، با بهبود وضع اقتصادی تقاضا های سیاسی مردم نیز افزایش می یابد. در صورتی که نهاد های سیاسی قادر به پاسخ گویی به تقاضا های شهروندان نباشد، بی ثباتی یک امری حتمی خواهد بود.

بنابراین، حکومت وحدت ملی باید در رفتار های خود و در آوردن اصلاحات محتاطانه عمل نماید و نگذارد که تجربه اصلاحات امانی یک بار دیگر تکرار شود. برای تکرار نشدن تجربه امانی حکومت وحدت ملی باید بستر های اجتماعی وفرهنگی جامعه افغانستان را باید تغییر دهد. فرهنگ قبیله‏ ای باید تبدیل به فرهنگ مشارکتی گردد تا همسوی کامل با ارزش های جدید به وجود آید.

دیدگاه شما