صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

اجتماعی شدن، اختلالات رفتاری وآینده جامعه

-

اجتماعی شدن، اختلالات رفتاری وآینده جامعه

از نظر جامعه شناسان، آدمی تا پیش از تولد فقط به صورت بالقوه انسان اند و چیستی آدمیت او به عنوان یک موجود اجتماعی بعدا دربطن یک جامعه شکل می گیرد. درباب ماهیت انسان جامعه شناسان به دو ویژگی مهم و متمایز کننده اشاره می کنند: "1. ما اجتماعی هستیم، از آن نظر که زندگی ما به شیوه های گوناگون وپیچیده ای با دیگران وبا جامعه پیوند دارد. 2. فرهنگی هستیم، از این نظر که آنچه می شویم نتیجه ی غریزه نبوده بلکه نتیجه ی عقاید، ارزش ها، وقواعدی است که درجامعه ما به وجود آمده اند." (ده پرسش از دیدگاه شناسی، جوئیل شارون، م: منوچهرصبوری،ص 51.) انسان برای بقا نیازجدی به زندگی گروهی وجمعی دارد، از آنجایی که زندگی فردی و به تنهایی برای آدمی بدین سبب که تمام نیازهای اساسی و حتی حفاظت از جان شان را برآورده نمی تواند، مقدورنیست مجبور است که زندگی جمعی پیشه کند، زندگی جمعی سبب می شود که آدمی برای نظم ، ارتباطات و کنش متقابل معنادار درگروه قوانین، ارزش ها، نمادها، زبان وهنجارهای دیگر را تولید کند که درحقیقت همان ویژگی دوم یعنی فرهنگ از آن زاده می شود. "فرهنگ را می توان به عنوان مجموعه رفتار های اکتسابی و و یژگی اعتقادی یک جامعه تعریف کرد. کلمه اساسی ومهم در تعریف یاد شده، کلمه اکتسابی است که فرهنگ را از رفتارهای برخاسته از وراثت و ویژگی های زیستی متمایزمی سازد" (مبانی جامعه شناسی، بروس کوئن، م: غلام رضا توسلی، رضافاضل، ص56). عناصر فرهنگی بسیار گسترده، پیچیده و از یک جامعه تا جامعه دیگر متفاوت است که ازشیوه غذاخورد تا زبان، عقاید، شیوه های تفریح، بازی، ازدواج و... را شامل می شود.

کودک از آوان تولد تا روز مردن پیوسته باید ارزش های جامعه را از ساده  ترین وملموس ترین رفتارمثل نحوه تشناب رفتن وسه وقت غذا خوردن تا پیچیده ترین و انتزاعی ترین ارزش ها مانند عقاید، نمادها  ومسایلی که درمکاتب، محلات خاص پرورش کودک مانند کودکستان ودانشگاه تعلیم داده می شود را یک به یک فرابگیرد.

این فراگیری درکل درجامعه شناسی به نام اجتماعی شدن ( Socialization) نامیده می شود. " اجتماعی شدن فرایندی است که انسان ها، راه های زندگی کردن، درجامعه را می آموزد، شخصیت می دهد وظرفیت های اورا درجهت انجام وظایف فردی وبه عنوان عضو جامعه توسعه می بخشد. درآغاززندگی، کودک از دیگران فرامی گیرد که چه رفتار هایی از او انتظار می رود واو دارای چه نوع شخصیتی است." (همان، ص101) جامعه شناسان دونوع اجتماعی شدن را از هم بازشناخته اند؛ نخستین وثانوی. در نوع اول کودک  ابتدایی ترین ودرعین حال بنیادی ترین ارزش ها را برای بقا فرامی گیرد. مثلا چگونه غذابخورد، چگونه از تشناب استفاده کند، چگونه در مقابل گرمی وسردی از خود واکنش نشان دهد، چگونه به دیگران احترام کند کانون این برهه از اجتماعی شدن خانواده است. و در نوع دومین که معمولا در سنین بالاتر اتفاق می افتد کودک به ارزش ها و ساختارهای پیچیده ترجامعه آشنا می شود و این پروسه تا پایان عمر همچنان ادامه دارد، در اجتماعی شدن ثانوی، ممکن شخص از یک جامعه به جامعه دیگرمهاجرت کند؛ مثلا از روستا به شهر ویا از یک گروه قومی به گروه قومی متفاوت.

این پروسه هم به شکل رسمی وهم به شکل غیررسمی انجام می شود، کنش های فرد با گروه همسالان، بازی در میادین ورزشی و... شکل های غیر رسمی به شمار می رود اما مکاتب، کودکستان ها، دانشگاه ها نهادهای رسمی به شمار می رود که به صورت برنامه ریزی شده و سیستماتیک عمل می کند. هرقدرنهاد ها رسمی تر وبا امکانات و ظرفیت های بلندترباشد، درموفقیت پروسه بیشتر کمک می کند، در کشورهای پیشرفته علاوه برمکاتب و دانشگاه ها،‌مراکزو نهاد های مختلف مجهزدیگرنیز ایجاد شده تا یک کودک را با بالاترین ظرفیت و به حد کافی اجتماعی شده به جامعه آینده تقدیم کند. اما در جوامع عقب مانده و توسعه نیافته مشکلات فراوانی فراراه پروسه اجتماعی شدن وجود دارد که حداقل پیامدش تقدیم یک شخصی به جامعه است که از بسیاری جهات آنچه لازم بود، درحین پرورش او تحقق نیافته که درنتیجه اختلالات بسیارجدی برای نظم اجتماع و خود فرد می تواند ایجاد کند.ا

افغانستان از جمله کشور هایی است که هم در ارزش ها و سنت خود وهم در وجود نهادها و مراکزی که مسؤلیت اجتماعی کردن را به عهده دارد به شدت دچار مشکل است. پیش از همه ازآنجایی که بسیاری از ارزش ها، هنجارها و رفتارهایی که در جامعه قابل قبول و تاییده شده هست، از نظر عقلی و با توجه به جوامع مدرن دیگرکهنه، غیرقابل قبول وحتی فاقد معناشده است. مثلا رفتار دوگانه با کودکان دختروپسر، اعتقادبه تقدیرو ماوراء گرایی بیش از حد و... همه هنجار هایی است که ملتزم پالایش و تجدید نظرجدی دارد که متآسفانه در این قمست کارهای قابل توجه و ارزنده یی انجام نشده است.

به تعبیردیگرفرهنگ اکنون ما بیشتربر ارزش های سنتی استوار است و از ارزش های مدرن عقل محور کمتر تاثیرپذیرفته است که اگر قرار باشد، کودکان خود را مطابق نیازهای جدید، اجتماعی کنیم ودرردیف کشورهای توسعه یافته حداقل از نظر فرهنگی و هنجاری قرار بگیریم، ارزش های سنتی پاسخگو نخواهدبود. مشکل دوم این است که ما نهادها و مراکزاجتماعی کننده ومجهز نداریم که برای اجتماعی کردن کودکان با استاندارد های  پذیرفته شده بین المللی برابر باشد. حتی نهاد خانواده  که امروزه در کشورهای دیگر آن قدرتعیین کننده نیست، درافغانستان از اساسی ترین نهادها برای اجتماعی شدن است که متآسفانه براین نهاد ارزش های مانند تبعیض جنسیتی، عصبیت های قومی و قبیله ای، عدم دوراندیشی، خرافات و ... سایه افگنده است. مکاتب و دانشگاه ها نیز با مشکلات جدی مواجه است و کودکستان ها و مراکز دیگرپروش کودک یا به طورعموم در اکثرمناطق وجود ندارد ویا اگر وجود هم دارد، دارای ظرفیت بسیار پایین وغیراستاندارد است.

بنابراین بسیاری از مشکلات، بیماری  ها وانحرافات اجتماعی دارای علل تک بعدی نیست و تبیین بسیار عمیق و ریشه ای جامعه شناختی لازم است تا گذشته های دور این شخص منحرف را پی بگیرد و علل نه علت بزهکاری وتحریف اورا دریابد. خشونت ها، پرخاشگری ها، تبعیض های جنسیتی وقومی، اختلال درکنش های روزانه افراد، مراعات نکردن قوانین، عدم احترام متقابل در زندگی روزانه، عدم رعایت نظافت، عدم ظرفیت وتخصص در افراد وصد ها مشکل دیگر همه برمی گردد به پروسه طولانی مدت،سرنوشت ساز وجامعه ساز اجتماعی شدن که درست طی نشده و بروز اختلالات دراین روند، اکنون کودکی را که بزرگ شده و پا به عرصه اجتماع گذاشته و نمی تواند نقش یک فرد ایده آل و قابل قبول آنچه دیگران از او انتظاردارد رادر جامعه بازی کند و در نتیجه هم برای خود، هم برای جامعه و هم برای ناظران رسمی وغیر رسمی اجتماع مانند حکومت و.. درد ساز شده است.

برای این که جامعه سالم، مترقی، کارکردی ونزدیک به ایده آل داشته باشیم، لازم وضروری است که برای نسلی که اکنون تولد شده و روند اجتماعی شدن خود را طی می کند و دارای جهان بینی ای می شود که قرار است مبنای رفتار و کنش او درآینده قرار گیرد باید در هنجارها و ارزش های فرهنگی خود تجدید نظرکنیم و ارزش های که مفید و قابل قبول است را تقویت و ارزش های منفی را طرد کنیم، این کار یک انقلاب فرهنگی طولانی مدت وتلاش خستگی ناپذیرلازم دارد که تک تک افراد جامعه درقبال آن مسؤل است و درعین حال نهاد های اجتماعی ساز ومدرن علاوه بر خانواده به وجود بیاوریم، نواقص مکاتب و دانشگاه هارا با تحقیقات وبررسی های علمی پیدا ودر اصلاح آن اقدام کنیم ، نیز مراکزو نهادهای مهم دیگر اجتماعی کردن مانند کودکستان ها وکانون های تعلیمی جانبی دیگر بسازیم تا کودکان مان از کوره ی پروسه اجتماعی شدن پخته بدرآیندوبدین ترتیب هم دارای فردای درخشان برای خودشان باشند وهم درجامعه نقش سازنده بازی کنند.

دیدگاه شما