صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

زنان وجامعه شناسی

-

زنان وجامعه شناسی

بعد از رنسانس ، سه تحول به هم پیوسته به تمدن و جامعه غربی روح تازه بخشید، جنبش روشنگری، انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب صنعتی. این  انقلاب ها در سه بخش مهم زندگی انسان ها یعنی انقلاب در اندیشه و تفکرتحت نام روشنگری، انقلاب در سیاست تحت نام انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب در صنعت و تکنولوژی تحت نام نقلاب صنعتی رخ داد. با این سه انقلاب درحقیقت شالوده های بنیادی تمدن غرب پایه ریزی گردید، جهان بینی ها، شیوه های زندگی، عقاید، ارزش های فرهنگی و بسیاری از طرز تفکرهای این جوامع کاملا عوض گشته و نگرش ها، جهان بینی و شیوه های کاملا جدید زندگی جایگزین آن گردید. درزیر مجموعه این انقلاب ها یکی از تحولات مهم  دیگری که رخ داد، ظهور جنبش های فمینستی بود. زنان به عنوان نیمی از اجتماع  که قرن ها از متن جامعه به واسطه سلطه و نگرش های مردانه به حاشیه رانده شده بودند، خواستار احقاق حقوق شان شدند و نظام  و جهان بینی های موجود را جداّ زیر سوال قرار دادند. از نخستین فعالان زن که به شکل رسمی علیه تبعیض جنسیتی موضع گرفت و دست به نوشتن زد  ماری ولستن کرافت نویسنده انگلیسی در فرانسه بود که کتابی تحت عنوان "استیفای حقوق زنان" نوشت و درآن به انتقاد وضع موجود پرداخت و به تساوی حق  بین زن و مرد تآکید کرد، بعد ها جان استوارت میل "کنیزک کردن زنان" را نوشت و به تیوریزه کردن مسایل ومشکلات زنان پرداخت. ازآن به بعد جنبش های منظم و پرقدرتی شکل گرفتند که از آن ها به نام امواج فمینیسم یاد می کند که با گذشت زمان خواست ها و مطالبات بیشتر زنان در رابطه به نقش شان به عنوان یک انسان درجامعه را مطرح کردند. انتقاد زنان و جنبش های فمینستی تنها منحصربه رویکرد های مردانه جامعه نیست و آن ها علوم از جمله جامعه شناسی را نیز مورد انتقاد قرار داده اند. زیرا معتقد اند که بیشتر تحقیقات و تیوری های جامعه شناسی به واسطه مردان شکل گرفته است ویا به عبارت دیگراکثر جامعه شناسان مرد بوده اند وتحت تآثیر چشم انداز مردانه قرار داشته و از مسایل زنان غافل شده است. انتقاداتی که بر جامعه شناسی رایج وارد می کند قرار ذیل است: 1. کار جامعه شناسی عمدتاً تحقیق در باره مردان و به تبع آن نظریه پردازی برای مردان بوده است 2. یافته های پژوهشی که بالای مردان انجام شده به کل جمعیت تعمیم داده شده 3. حوزه ها و مباحث زنان نادیده گرفته شده است.4.  هرگاه زنان در تحقیقات گنجانده می شوند تصویر تحریف شده همراه با پیش داوری جنسیتی از آن ارئه می شود 5. جنس و جنسیت به ندرت در مطالعات جامعه شناختی متغیر های تبیین گر و مهم تلقی می شوند.

جامعه شناسان زن معتقد اند که در جامعه شناسی رایج تجارب، احساسات و جهان بینی های زنانه پاک نادیده گرفته شده است، در اغلب تحقیقات هم محقق و هم افراد تحت تحقیق مرد بوده اند، جنس و جنسیت به عنوان یکی از مسایل اساسی از چشم انداز جامعه شناسی رایج بدورمانده و دربسیاری از تحقیقات‌ پیشداوری های جامعه شناسان دخالت داشته است که این عوامل تا حد زیادی از اعتبار نظریه ها و تحقیقات جامعه شناسی کاسته است. بدین سبب جامعه شناسان زن و فمینست ها خواستار تجدید نظر در رویکرد های جامعه شناسی رایج شده و سه راه حل برای برای فایق آمدن بر چالش موجود ارائه داده است:

 اول ادغام،  این رویکرد مهمترین مسئله جنس پرستی موجود را جامعه شناسی مردانه می داند، و راه حلی که ارائه می دهد بر طرف کردن این جانب داری با اصلاح نظریات و کاربست های جامعه شناسی است تا مسایل زنان را در بر بگیرد. اما انتقادی که برآن وارد است این است که از آن جایی که بنیاد های اساسی نظریات جامعه شناسی دست نخورده باقی می ماند، احتمال به حاشیه ماندن زنان همچنان وجود دارد، زیرا اعتبار علمی آن مورد پرسش قرار نمی گیرد.

دوم جدایی طلبی، طرفداران جدایی طلبی معتقد اند که به جای تغییر پیشداوری های جامعه شناسی موجود، زنان باید جامعه شناسی خاص خود را به وجود آورد، تا جامعه و جهان را از چشم انداز خود شان ببیند و تفسیر کند.اما انتقادی که بر این رویکرد وجود دارد این است که این نوع نگاه زنان را برای همیشه حاشیه نشین می کند و جامعه شناسی مردانه با خیال آسوده به نظریه پردازی تبعیض آمیز خود ادامه می دهد و همچنان زنان ونگرش های فمینستی را نادیده می گیرد.

سوم بازسازی مفاهیم، طرفداران این نگرش، بر لزوم  پژوهش های جامعه شناختی به دست زنان برای زنان تآکید می کند، اما تحقیقات روی مردان را نیز نادیده نمی گیرد، به نظر طرفداران این نگرش جامعه شناسی زنان باید به وجود آید و تحقیقات  روی زنان به واسطه زنان و با دید زنانه صورت گیرد اما از مطالعه روی مردان  و تآثیرمتقابل آن بالای زنان نیز نباید غافل شد.

رویکرد های فوق هر کدام مزیت ها و کاستی های خاص خود را دارد، اما باید خاطر نشان کرد که با طرح همچو مباحث و نظریات کمک شایانی در بهبود حقوق زنان و حشیه زدایی آن ها از جامعه صورت گرفته است. اکنون در اغلب کتاب ها و آثار جامعه شناسی متآخر فصل های طولانی برای بحث زنان اختصاص داده می شود، این انتقاد ها سبب شده که جامعه شناسان در تحقیقات و ارائه نظریات شان در رابطه به مسایل جنس و جنسیت محتاطانه عمل کند و بر نظریات کلاسیک جامعه شناسی نیز دید انتقادی داشته باشد. با پدید آمدن جامعه شناسی زنان، بسیاری از مسایل و مشکلات  آنان به صورت علمی وعمیق تئوریزه گردیده است. امروزه جنبش های زنان در اقصی نقاط جهان از پشتوانه های علمی برخوردار است، زیرا بسیاری از دیدگاه های مردانه در مورد زنان و نقش آن ها در جامعه با استدلال و منطق رد گردیده  و به جای آن دیدگاه های جدید مبتنی بر تساوی جنسیت و برابری جایگزین شده است. اکنون علم جامعه شناسی و زنان و جنبش های فمینستی با درگیری ها و اختلافاتی که داشته بیش از هرزمان دیگر وارد تعامل گردیده است. خیلی از مسایل و تبعیض های  جنسیتی که زمانی پدیده معمول حتا از منظر جامعه شناسان به شمار می رفت اکنون به دیده تردید به آن نگریسته می شود و ندای زنان بیشتر گوش شنوا پیدا می کند. انتظار می رود که به مرور زمان ، انتقادات فمینست ها و جامعه شناسان زن به طور کامل مورد توجه جامعه شناسی رایج قرارگرفته، از پیشداوری ها و ارزش گذاری های مردانه اجتناب شود و جهان به سوی برابری جنسی وتقویت ارزش های انسانی بدون در نظر داشت جنسیت انسان ها در حرکت باشد.

دیدگاه شما