صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

طالبان؛ قدرت انحصاری یا مشارکتی؟

-

طالبان؛ قدرت انحصاری یا مشارکتی؟

گروه طالبان، در دهة هفتاد حکومت استبدادی را در تاریخ سیاسی کشور ثبت کرد. حکومت استبدادی که اگر «شدت» فشارش از حکومت های سلطانی و خودکامة پیشین، بیشتر نبود، کمتر هم نبود. این گروه، شعار اجرایی شریعت اسلامی را سر داد و سنت های قبیله ای روستایی را با عناوین شرعی و دینی پوشانید.

به هر صورت، حکومت تحمل نشدنی را پدید آورده بودند. به گونة که اگر وضعیت و تحولات سیاسی جهانی رقم نخورده و آمریکا و متحدان اش جهت برچیدن آن گروه نمی شتافتند، شهروندان کشور به ستوه آمده و آن گونه که در برابر حکومت کمونیستی به پا خواستند، در برابر امارت این گروه نیز به پا می خواستند.

 پس از این که حامدکرزی در انتخابات سال 1388 مجددا به قدرت رسیده و رییس جمهور شد، بحث گفت و گوی سیاسی با گروه طالبان و در کنار آن حزب اسلامی را به صورت جدی پیش کشیده و مطرح کرد. به زودی جرگة از بزرگان قوم و برخی نخبگان سیاسی ـ فرهنگی برگزار شده و به تلاش های سیاسی کرزی جهت آغاز گفت و گوی سیاسی با طالبان مشروعیت بخشید.

کرزی راه های متفاوت و متعدد را به آزمون گرفت، اما هیچ کدام نتیجة ملموس نداده و نتوانست او را به هدف وصل کند. برادر جان و طالب جان خطاب کرد، دشمن نخواند، عفو عمومی اعلام کرده و تاکید کرد که در صورت که رهبران طالبان سلاح های شان را کنار گذاشته و به زندگی عادی برگردند، هیچ گونه پی گرد عدلی و قضایی مطرح نیست و حتی بحث سهم دهی در کابینه را نیز مطرح می نمود.

حالا پس از کرزی، محمد اشرف غنی که در راس حکومت وحدت ملی قرار دارد، ظاهرا همان راه های را که کرزی پیمود و نتیجة نداد، می رود و می پیماید. گپ و گفت های مطرح است که انگار یکی از علل تاخیر در اعلام و معرفی کابینه، گفت و گوی سیاسی با گروه طالبان و احتمال سهم دهی به آن هاست. گرچند ریاست جمهوری این گپ و گفت ها را رد کرده و بی بنیاد می خواند، اما گفته می شود که وزارت خانه های احیاء و انکشاف دهات و حج و اوقاف و برخی از ولایت های جنوبی به گروه طالبان پیشنهاد شده است. حتی نام های برخی از مقام های سیاسی آن گروه منتشر شد که گویا آقای غنی تمایل داشت این آقایان؛ مولوی وکیل احمد متوکل و یکی دو چهرة از گروه طالبان و غیرت بهیر شوهر دختر گلبدین حکمت یار از حزب اسلامی، با او به عنوان مهره های حکومتی کار کنند.

ولی گزارش های که در پیش روی پردة سیاست و در معرض دید رسانه ها منتشر شد، گروه طالبان، طرح و پیشنهاد آقای غنی را رد کرده اند.

با عنایت به این بحث که مطرح شد، پرسش اصلی که می شود طرح کرد این است که: علل اصلی کنار نیامدن گروه طالبان چیست؟ آیا گروه طالبان، به دنبال شراکت در قدرت سیاسی هستند و یا انحصار قدرت؟

به نظر می رسد که پرسش اصلی اندکی کلان تر و فراخ تر مطرح شد. یعنی می شود، مباحث کلان را از لابلای اش درآورد. بحث ایدئولوژی سیاسی، ابزاری بودن آن گروه و بازی های استخباراتی منطقه و حتی رقابت های کلان جهانی ـ بین آمریکا و برخی قدرت های بزرگ و کشورهای قدرتمند که در برابر این کشور چالش می آفرینند ـ که جریان دارد. اما رویکرد این نگارش، فقط قدرت سیاسی است. پس گروه طالبان، به عنوان گروه فرض می شود که از وضعیت موجود سیاسی ناراضی بوده و جهت تغییر وضعیت سلاح بردوش گرفته و می رزمند.

فرضیة کوتاه را که می شود در آغاز نگارش مطرح کرد این خواهد بود که: علت بنیادی شکست طرح ها، پیشنهادها و کنار نیامدن گروه طالبان، دید انحصاری آن ها به قدرت سیاسی کشور است. آن گروه، گذشته از مباحث ایدئولوژیک و نوعیت نظام سیاسی، قدرت را به گونة انحصاری می خواهند، نه این که به عنوان یکی از حلقه ها و جریان های سیاسی در کنار دیگر جریان های سیاسی، در قدرت سهیم شوند.

1)طالبان و انحصار قدرت گروهی

طالبان در دهة هفتاد در کنار چنگ زدن و تمسک جستن به عنصر دین و مذهب، به عنصر قومیت نیز به صورت جدی چنگ زدند. واقعیت را باید پذیرفت که به لحاظ اجتماعی، گروه قومی پشتون، نفس راحت تر از دیگر گروه های قومی در دوران امارت سیاه طالبانی کشیدند.

اما این امر، فقط در حد مدارا و مماشات سیاسی بود. از شرکت همة گروه ها و حلقه های داخلی جامعة پشتون تبار در قدرت خبری نبود. قدرت در دستان یک گروه، محصور شده بود. گروه از ملاها که عموما در مدارس دینی پاکستان تحصیل یافته و به افغانستان برگشته بودند. گرچند امارت طالبانی به صورت عموم، رژیم نظامی بود، اما همة مقام های سیاسی، نظامی، اقتصادی و علمی ـ فرهنگی، از همان گروه بودند.

به نظر می رسد که طالبان برای همان حکومت با همان ساختار و تشکیلات می رزمند و تلاش می کنند. در پی رقم زدن فضای سیاسی هستند که فرصت نفس کشیدن برای سیاست مداران دیگر گروه های قومی و حتی سیاست مداران پشتون تبار اما خارج از حلقة گروهی خودشان نباشد. این امر را انحصار و قبضة قدرت می نامند.

2)طالبان و مشارکت ملی

طالبان در دوران امارت در راستای انفصال ملی تلاش کرده و گام های مهم را برداشتند. همان طور که مطرح شد، در ساختار تشکیلاتی امارت، حتی یک مهرة درشت از دیگر گروه های قومی غیر پشتون به چشم نمی خورد، و در عمل، فشارهای سنگین و گذشته از فشار، تراژدی های را خون بار را رقم زدند.

در طول سیزده سال گذشته نیز، رفتارهای از طالبان به چشم نمی خورد که حکایت گر رویکرد ملی این گروه و پذیرفتن این واقعیت سیاسی باشد که افغانستان متشکل از گروه های قومی متعدد است و باید همة این ها در سیاست و زندگی سیاسی سهم داشته باشند.

از این رهگذر، طالبان در پی رقم زدن نظم سیاسی هستند که نه تنها گروه های قومی غیر پشتون، جایگاه در ساختار قدرت و زندگی سیاسی نداشته باشند، بلکه در زندگی اجتماعی نیز به شهروندان عادی مربوط بدان قوم ها، فشارهای نفس گیر اعمال گردد.

بنابراین، اگر از عینک و زاویة دید گروه طالبان ـ انحصار قدرت در دستان گروه خاص و نفی مشارکت ملی ـ به شرایط موجود سیاسی بنگریم، درخواهیم یافت که طرح سهیم ساختن طالبان در قدرت، طرح نا به جا و بدور از واقعیت های سیاسی است.

در فضای جدید، آهنگ مشارکت ملی و وحدت ملی به صدا درآمده است و برابری ملی به تدریج در حال نهادینه شدن است. در این صورت، حکومت و تفکر طالبانی در هیچ صورت قابل پذیرش نخواهد بود. مگر این که با زور نیزه و تفنگ، مانند دهة هفتاد بر کشور مستولی گردد.

از سوی دیگر، گروه های سیاسی و اجتماعی متعدد در داخل جامعة پشتون تبار ظهور کرده که انحصار قدرت را به هیچ وجه نخواهند پذیرفت.

به هر حال، طالبان به دنبال انحصار قدرت است. اما شرایط و فضای سیاسی موجود کشور، با تفکر و هدف سیاسی که آن ها پی گرفته است، فرسنگ ها فاصله دارد. از این رهگذر، طرح سهم دهی بدان گروه، راه به جایی نبرده و وقت و فرصت را تلف خواهد کرد. البته ممکن است برخی عناصر منزوی از این فرصت استفاده کرده و به پست و مقام رسند. در این صورت نفعِ به فرایند گفت و گوهای سیاسی و مصالحه نمی رسد.

دیدگاه شما