صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

گفتگو های صلح و خطوط سرخ حکومت و گروه طالبان

-

گفتگو های صلح و خطوط سرخ حکومت و گروه طالبان

نمایندگان طالبان در نشست قطر بیانیه ای را میان شرکت کنندگان توزیع نموده است و در آن خواست های مهم خود را بیان نموده است. در بیانیه شان آمده است که آن ها خواهان به رسمیت شناخته شدن دفتر شان در قطر شده اند، خواهان خروج کامل نیرو های خارجی از افغانستان شده اند، قانون اساسی فعلی را تحمیلی می داند و بخش های از آن را مخالف اصول و آموزه های دین اسلام می داند. همچنین گفته شده اند که آن ها پیشنهاد حکومت افغانستان مبنی بر آتش بس را نپذیرفته است و گفته اند تا زمانی که نیرو های خارجی در افغانستان حضور داشته باشد، دست از جنگ بر نمی دارد. خواست های آن ها تنها به این مسائل خلاصه نمی شود بلکه یکسری مسائل دیگر را نیز در بیانه ای خود بیان نموده است که نگارنده قصد توضیح همه خواست های گروه طالبان را ندارد. در مقال کنونی سعی بر آن دارم تا خطوط سرخ حکومت در گفتگو های صلح و خواست های گروه طالبان را بررسی نمایم. دقیقا می خواهیم به این سوال پاسخ دهم که آیا خطوط سرخ از سوی حکومت تعریف شده است. آیا خواست های گروه طالبان با خطوط سرخ حکومت همخوانی دارد؟ در صورت که امکان سازواری ممکن نباشد، پروسه صلح به کجا می رسد.

اول؛ قانون اساسی یکی از مهمترین و جدی ترین دستاورد های بیش از یک دهه گذشته است. با معیار دموکراتیک بودن، قانون اساسی ما از بهترین قوانین در سطح منطقه می باشد. بنابراین، امکان هر گونه تغییر و دگرگونی در قانون  اساسی در راستای ضد دموکراتیک کردن آن امری غیر قابل قبول و زیر پا گذاشتن و نادیده گرفتن تمام دستاورد های بیش از یک دهه است. سران حکومت بار ها گفته اند که از قانون اساسی حمایت می کند. ولی به صورت مشخص بیان نکرده است که قانون اساسی فعلی خطوط سرخ حکومت است و گذشتن از آن و زیر پا کردن آن هر نوع گفتگو و مذاکره را غیر ممکن می سازد. انتظار می رود که حکومت وحدت ملی به صورت رسمی خطوط سرخ خود را در مصالحه و گفتگو با گروه های تندرو و بنیادگرا مشخص سازد. به صورت رسمی بگوید که خواهان تغییر در قانون اساسی که ماهیت ضد دموکراتیک داشته باشد، نیست. اما حاضر است گروه طالبان و حزب اسلامی حکمتیار را در چارچوب همین قانون اساسی در ساختار قدرت سهیم سازد. معنی دیگر سخن من این است که حکومت برای دست یابی به صلح نیازمند امتیاز دهی به گروه های طالبان و حزب اسلامی حکمتیار است. اما این امتیاز باید در چارچوب قانون اساسی باشد. شرکت دهی گروه طالبان در ساختار قدرت و در چارچوب همین قانون می تواند از امتیاز های باشد که حکومت به گروه طالبان پیشنهاد کند.

دوم؛ نیرو های بین المللی حامی جدی امنیت، ثبات و حفظ نظام کنونی است. بدون نیرو های بین المللی امکان هر گونه حفظ قدرت ممکن و عملی نیست. اگر چه توانایی و ظرفیت نیرو های امنیتی کشور قابل رد و انکار نیست ولی نیرو های خارجی در شرایط کنونی نقش بازدارندگی را دارد. نفس حضور آن ها باعث شده است که گروه های تندرو به دنبال کسب قدرت و گرفتن ارگ نباشد.

در صورت که نیرو های خارجی از افغانستان بیرون شود بدون شک، آرمان و خواست گروه طالبان تغییر می کند. آن ها بعد از آن در پی کسب قدرت سیاسی و انحصار آن بر خواهد آمد. جدا از این مسئله، افغانستان بدون همکاری های جامعه جهانی و بدون حضور آن ها در عرصه های مختلف قادر به حرکت و بازی نقش های خود نیست. ما در زمینه های مختلف نیازمند آن هایم.

 بنابراین، خواست طالبان مبنی بر خروج کامل نیرو های خارجی به باور نگارنده عقلانی نیست و نتیجه آن سقوط حکومت خواهد بود. بنابراین، حکومت افغانستان به صورت رسمی بیان دارد که حکومت افغانستان با این خواست گروه طالبان مخالف است و نمی خواهد گروه های بین المللی از افغانستان خارج شود. گروه طالبان اگر چه پایان جنگ را خروج کامل نیرو های بین المللی از افغانستان خوانده است ولی به نظر می رسد که گروه طالبان در این زمینه صادق نیست.

 زیرا، خروج کامل نیرو های خارجی امکان هر گونه تحولات و ستیز ها را ممکن می گرداند. طالبان با این خواست در صدد آن است با درگیری منازعه و ستیز در افغانستان دوباره قدرت سیاسی را به دست گیرد.

این خواست گروه طالبان به صورت شفاف می رساند که آن ها دست از جنگ بر نمی دارد. زیرا، خروج کامل نیرو های بین المللی از افغانستان برای حکومت هزینه سنگین دارد. بعید به نظر می رسد که مقامات بلند پایه حکومت افغانستان این خواست گروه طالبان را بپذیرد. اگر نپذیرد امکان آتش بس و پایان جنگ نیز متصور نیست. بنابراین، امکان گفتگو را با پرسش جدی مواجه می سازد. در چنین شرایطی گفتگو چه معنی و مفهوم دارد.

سوم؛ اگر بر فرض اینکه خواست های گروه طالبان پذیرفته شود، آن ها قانون و نظام سیاسی پیشنهادی خود را ارائه ننموده است. مشروعیت نظام چگونه خواهد بود. آیا نظام سیاسی با رفتن مردم به پای صندوق های رأی مشروعیت خود را به دست خواهد آورد یا اینکه مشروعیت نظام سیاسی دوباره دینی و مذهبی خواهد شد. معنی این سخن این است که آیا گروه طالبان از پایه ها و اصول اساسی امارت اسلامی می گذرد و یا اینکه دوباره امارت اسلامی را به جای نظام کنونی پیشنهاد می کند.فهم و درک این مسائل اهمیت بسیار دارد. زیرا، مشخص می سازد که امکان گفتگو و مذاکره با گروه طالبان ممکن است یا خیر. در صورت که آن ها از اصول و پایه های نظام سیاسی مبتنی بر امارت اسلامی نگذرد، گفتگو و مذاکره هیچ سودی برای مردم افغانستان و حکومت ندارد. در آن صورت، هزینه ها در پروسه صلح بی جهت خواهد بود.

چهارم؛ گفتگو تنها در صورت معنی و مفهوم پیدا می کند که دو طرف در خواست های خود انعطاف نشان دهد. اما انعطاف پذیری به معنی از بین بردن خطوط قرمز دو طرف نیست. بلکه انعطاف پذیری در دادن امتیاز ها و فرصت مشارکت در ساختار قدرت و میزان سهم در قدرت است. اگر گفتگو از امتیاز ها و مشارکت در ساختار قدرت خارج شود و بر محور تغییر قانون اساسی و نظام کنونی باشد و طرف حکومت نیز آن را بپذیرد، به معنی حماقت بیش از یک دهه مردم و حاکمان و نخبگان را نشان می دهد. بیش از یک دهه مبارزه با گروه طالبان به معنی این بود که ما دنبال حفظ نظام کنونی هستیم. قانون اساسی را قبول داریم و آن ها ندارد. اگر قانون اساسی تغییر کند رفتار های بیش از یک دهه گذشته چه معنی و مفهوم خواهد داشت؟

در پایان باید گفت که خطوط سرخ حکومت و گروه طالبان باید مشخص و تعریف گردد. امکان هر گونه مذاکره و گفتگو بدون مشخص شدن مرز های نفوذ ناپذیر دو طرف وقت ضایع کردن است. مذاکره و مصالحه با گروه طالبان باید بر محور امتیاز دهی بچرخد بر سر تغییر نظام سیاسی و قانون اساسی.

دیدگاه شما