صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

آیا سهم ما از زندگی ناامنی و مرگ است؟

-

آیا سهم ما از زندگی ناامنی و مرگ است؟

روزهای اخیر ناامنی و جنگ و خشونت سراسر کشور را و به ویژه کابل پایتخت کشور را در بر گرفته است. هم زمان با شعارهای فریبنده بنام صلح و گفتگو با مخالفین شدت حملات مخالفین و انتحاری ها در مرکز و ولایات افزایش یافته است. فقط در یکی دو روز گذشته در کابل شاهد چندین عملیات انتحاری بوده ایم. در شامگاه روز شبنه در نتیجه انفجار در دانشگاه کابل 2 تن زخمی شدند. سخنگوی وزارت داخله کشور در این رابطه می گوید: اين انفجار كه ساعت7 شب در نزديكی دانشکده علوم دانشگاه كابل مربوط حوزه سوم امنيتی پوليس رخ داد ناشی از انفجار مواد منفجره بود. در مورد چگونگی انتقال اين مواد به داخل دانشگاه كابل چيزی افشا نگردیده است.

در رویدادی دیگر روز یکشنبه گذشته به اثر انفجار شماری از شهروندان کشته و زخمی شدند. طبق این گزارش ها این انفجار نیرومند در جاده هواشناسی میدان هوایی بین المللی حامد کرزی به وقوع پیوسته است. شاهدان عینی گفته اند که این انفجار ناشی از یک حمله انتحاری بوده است. گفته می شود که این حمله در یک نقطه مزدحم رخ داده است و بیشتر تلفات این رویداد غیرنظامیان هستند. هدف این حمله نیروهای خارجی بوده؛ اما کمترین آسیب متوجه این نیروها نشده است. سخنگوی فرمانده پولیس کابل در این مورد اظهار داشته است که در این رویداد، دو تن کشته و هژده نفر دیگر زخمی شده اند.

در گزارش های نشر شده دیگر در ولایات حاکی از آنست که ناامني ها به ولایت هرات نیز کشیده شده است. بر بنیاد  این گزارش ها يك تحقيق تازه نشان مي دهد كه افراد بازداشت شده که قصد عملیات های تخریبی را در آن ولایت داشته اند و توسط امنيت ملي دستگیر گردیده اند کسانی هستند كه به مسئولین مدرسه دینی فخرالمدارس هرات ارتباط دارند. اين افراد اخيراً توسط نيروهاي امنيت ملي با تجهيزات زيادي دستگير شده اند. هم چنین بر بنیاد یک گزارش دیگر طالبان بار دیگر در ولایت پکتیا بیش از ۵۰ مسافر را اختطاف کردند. گزارش ها حاکی از آنست که طالبان مسلح در ولایت پکتیا، بیش از پنجاه مسافر را از حدود ٣٠ موتر پایین کرده و با خود برده اند. مقامات محلی در ولسوالى سید کرم ولایت پکتیا          ضمن تایید این گزارش می کویند که طالبان مسلح روز شنبه گذشته در این ولسوالى تعداد زیادی مسافرین را با خود برده اند.

به هر روی چکیده گزارش های یاد شده نشان می دهد که روند امنیتی کشور متاسفانه روز به روز خرابتر شده می شود و در واقع وضعیت امنیتی و ثبات در کشور به مرز هشدار دهنده رسیده است. اکنون سخن از این که چند ولایت در جنوب یا شرق و یا شمال ناآرام است در میان نیست. بلکه سخن از یک بحران سراسری و جدی و خطرناک است. اگر از ولایت ها  بگذریم و هنوز آنان را در معرض سقوط ندانیم ، اما به جرأت می توان گفت بسیاری از ولسوالی ها یا سقوط کرده اند یا در معرض تهدید سقوط هستند. البته این نکته قابل یاد آوری است که مفهوم سقوط ولایت ها یا ولسوالی ها محدود و منحصر به این نیست که حتما مخالفین مسلح در آنجا استقرار یابند. سقوط هر بخش از کشور به معنای آن است که وقتی حاکمیت مرکزی و حکومت در آنجا وجود نداشت و منطقه یا به حال خود رها شده و یا تحت کنترل نیروهای مخالف یا افراد مسلح غیر مسئول باشد این به معنای سقوط همان نقطه شمرده می شود.

حقیقت امر آنست که پیش آمدن چنین شرایطی پس از سیزده سال که مردم امید و انتظار داشتند افغانستان شرایط بحرانی را پشت سرخواهند گذاشت و به امن وثبات دست خواهند یافت جای تاسف و درد است. این مسئله زمانی جدی و دردناکتر می گردد که بیش از چهل کشور خارجی بنام جبهه یا ائتلاف ضد تروریزم در کشور حضور ده ساله و بیش از آن داشتند. نگرانی ها و ناامنی های موجود در مرکز و ولایات با هر محاسبه و تحلیلی که باشد برای شهروندان کشور و هرفردی که اندکی خرد و هوش داشته باشد غیر قابل قبول است. زیرا چگونه می توان باور کرد و پذیرفت که با وجود دولت مرکزی و نیروهای امنیتی قوی و حمایت بین المللی در کشور صحبت از سقوط ولسوالی ها و ولایات به دست طالبان به میان آید؟ چگونه می توان قبول نمود که جامعه بین المللی بدون این که ثبات و امنیت را به کشور بازگردانده باشند ماموریت خود را موفقیت آمیز جلوه داده و افغانستان را ترک گویند؟ چطوری باید پذیرفت که حکومت مرکزی با وجود حمایت و استقبال مردم از آن هنوز قادر نگردیده است که سیطره و حاکمیت واقعی خود را حتا در ولایت کابل استقرار ببخشد؟ اندک ارزیابی از افکار عمومی نشان می دهد که مردم از حکومت موجود به شدت فاصله گرفته اند و از آن ناراضی هستند. این فاصله و نارضایتی مهم ترین زمینه و فرصت و انگیزه برای مخالفین می باشد  بدین جهت با تاکید می توان گفت که تامین امنیت سراسری و تحکیم حاکمیت نظام سیاسی و تطبیق قانون از خواست‌ها و آرزوهای مهم و ضروری جامعه ما دانسته می‌شود. بر بنیاد چنین خواسته ای نیز زمامداران کشور در طی سیزده سال گذشته کارکردهای خود را توجیه نموده و تحقق آن را وعده داده اند. این مسئله در زمان تبلیغات‌های انتخاباتی بیش از همیشه پررنگ گردیده بود. حال زمان آن فرارسیده است که باید این وعده ها و آرزوها جامعه عمل به خود بپوشد. اینک پرسش این است که چرا با گذشت سیزده سال از تثبیت نظام سیاسی جدید در کشور و نیز حضور موفقانه و پیروزمندانه نیروهای بین المللی در کشور_آنچه خود آنان مدعی هستند_ هنوز موضوع تامین امنیت سراسری و سلطه حاکمیت مرکزی بعنوان یک چالش اساسی در اولویت قرار دارد؟ چرا بجای تثبیت و تحکیم اوضاع حالا به سمت سقوط ولایات و ولسوالی ها کشانیده می شویم؟ چرا بحث سقوط و ناامنی در ادبیات سیاسی و گفتمان حکومتداری ما مطرح می شود؟ با توجه به مصیبت ها و دردهای که مدرم ما طی سالیان متمادی متحمل شده اند و نیز شور و شوقی که برای استقرارنظام سیاسی با ثبات از خود نشان داده اند، سزا و حق شان این وضعیت آشفته و پریشان است؟ آیا سهم مردم ما از زندگی فقط ناامنی و مرگ است؟ مگر مردم ما همانند دیگر انسان های جهان و کشورهای دیگر حق حیات و برخورداری از یک زندگی انسانی و باعزت را ندارند؟ و...

این ها پرسش هایی است که دولت مردان باید به آن جواب بدهند. آنان باید مسئولانه پاسخ بدهند نه جواب سطحی و خاک به چشم مردم زدن! اگر برای چنین سوال های جواب درست و منطقی داده نشود باید بدانند که هم زمان با غرق شدن مردم، این سیاست مداران و حکومت گران نیز غرق خواهند شد!

دیدگاه شما