صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ما به کجا می رویم؟

-

ما به کجا می رویم؟

امروزه، براي تمام شهروندان کشور اين سوال مطرح است که افغانستان به کدام سمت روان است؟ در بيش از يک دهه گذشته شايد اين سوال در ذهن شهروندان وجود داشت اما، ناامني ها و کشت و کشتار کمتر اتفاق مي افتاد به همين خاطر، سوال مذکور در ذهن شهروندان ته نشين شده بود. کمتر کسي به صورت جدي اين سوال را مطرح مي کرد. اکنون اما، وضعيت دگرگون شده است. همه در فکر حفظ خود و بهبود آينده است. اين سوال براي مردم دنيا مهم و اساسي است. اما براي شهروندان افغانستان که سال ها جنگيده اند و درد و رنج کشيده اند جدي تر است. در نوشتار کنوني با بررسي فاکت ها تأثير گذار بر اوضاع و احوال سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در صدد پاسخ به سوال مذکور مي باشيم.

مهمترين باني حفظ حکومت در وضعيت کنوني نيروهاي امنيتي کشور است. رويداد هاي اخير اما، نشان مي دهد که نخبگان سياسي اهميت حضور نيرو هاي امنيتي را درک ننموده است و به همين خاطر، هر روز سلاخي مي شود. رويداد ولسوالي جلريز، ولسوالي وردوج ولايت بدخشان و ولسوالي غازي آباد ولايت کنر از جمله رويداد هاي سخت و تکان دهنده امنيتي است که در آن سربازان و نيرو هاي امنيتي کشور سلاخي شده است. سلاخي شدن نيروهاي امنيتي اين مسئله را مي رساند که نخبگان سياسي در رأس قدرت اهميت حضور و داشتن نيروهاي امنيتي را درک نکرده است. ادامه برخورد اين چنيني با نيروهاي امنيتي بدون شک، سنگين ترين هزينه ممکن که همانا سقوط حکومت و خلاء قدرت را در پي خواهد داشت.خلاء قدرت همان چيزي است که ما در دهه 1370 آن را تجربه نموديم و در نتيجه آن جنگ هاي خونين شکل گرفت و هزاران نفر کشته و سلاخي شد. اگر حفظ حکومت در وضعيت کنوني بزرگترين منافع ملي افغانستان است سقوط آن نيز بزرگترين ضد منافع ملي است. نخبگان سياسي بايد بداند که در تضعيف شدن نيرو هاي امنيتي آن ها نيز ثبات نخواهد داشت و قادر به حکومت بر افغانستان نخواهد بود.

نيروهاي امنيتي کشور در حالي مورد بي مهري نخبگان سياسي قرار مي گيرد که حکومت با سه گروه تروريست و دهشت افکن روبرو است. بيش از يک دهه با گروه طالبان و حزب اسلامي گلبدين حکمتيار جنگيده اند. اکنون اما، داعش نيز وارد ميدان جنگ شده اند. اگر چه، تا هنوز حکومت افغانستان به شکل مستقيم با اين گروه مواجه نشده است اما در آينده مواجه خواهد شد. در وضعيت که اين گروه ها حاکميت ملي افغانستان را تهديد مي کند، بزرگترين اشتباه استراتژيک نخبگان سياسي اين است که از نيروهاي امنيتي حمايت لازم را نمي کند.بنابراين، بي مهري و عدم حمايت قاطع از نيرو هاي امنيتي و وجود سه گروه دهشت افکن و تروريست در کشور ما را به سمت پرتگاه سقوط مي برد.

فراموش نکنيم که حمايت مردم عادي نيز از حکومت به حداقل رسيده است. واکنش ها در برابر رويداد امنيتي در ولسوالي جلريز نشان داد که مردم از عملکرد حکومت و نخبگان سياسي خشمگين و شديدا ناراض است. نارضايتي مردم به معني تضعيف پايگاه اجتماعي حکومت و نخبگان سياسي است. به هر ميزان که پايگاه اجتماعي حکومت تضعيف شود به همان ميزان، عمر حکومت کاهش مي يابد و به پرتگاه سقوط نزديک مي شود.اشتباه است اگر بپنداريم که حکومت و نخبگان سياسي نيازي به حمايت هاي مردم ندارد.حکومت مشروعيت، اقتدار، حاکميت خود را از مردم مي گيرد. نارضايتي مردم به معني کاهش مشروعيت، خدشه دار شدن حاکميت و خارج شدن قدرت از چارچوب قانون است. در آن صورت، هيچ راهي براي ادامه حکومت و نخبگان سياسي باقي نمي ماند. از اين جهت، بايد گفت که ادامه نارضايتي آن را به حد انفجار مي کشاند و بسيج مردم عليه حکومت را در پي خواهد داشت و در نهايت حکومت سقوط خواهد کرد.

مسئله ديگر، يک دست نبودن حکومت است. در واکنش به رويداد ولسوالي جلريز ولايت ميدان وردگ مجلس سنا براي يک روز تعطيل شد. تعطيل شدن مجلس سنا چيزي جز مخالفت و ناسازگاري با قوه مجريه نيست. با توجه به قانون اساسي کشور حکومت متشکل از سه قوه است. تعطيل شدن يک قوه به معني به تحليل رفتن حکومت است. زيرا، سه قوه به مثابه يک سيستم مي کند. تعطيل شدن يکي منجر به تعطيل شدن کل سيستم مي شود. از اين جهت، اين ناسازگاري و يک دست نبودن ضربه بر پيکره نيمه جان حکومت وحدت ملي است. نخبگان در رأس قدرت بايد اين خطر را جدي بگيرد. جدي نگرفتن منجر به سقوط حکومت شان مي شود.

همه اين فاکت ها بر وضعيت سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ما تأثير گذار است.نخبگان سياسي بايد با واقعيت ها کنار بيايد. عملکرد قومي خود را کنار بگذارد و به صورت صادقانه و به دور از تعصبات قومي، مذهبي و زباني عمل نمايد. براي عبور از وضعيت بهترين و اساسي ترين مسئله توجه به نيرو هاي امنيتي و بالا بردن ظرفيت و روحيه سربازان است. حمايت بايد قاطع و دوام دار باشد. در کنار اين مسئله به خاطر، کاهش نارضايتي مردم رفتار هاي را روي دست بگيرد که بر زندگي روزمره مردم تأثير گذار باشد. اين مسئله مي تواند خشم و عصبانيت مردم را فروبکاهد.در نهايت، رفتار هاي به دور از مسائل قومي منجر به کاهش تنش در سطح جامعه ميان گروه هاي مختلف مي شود. اين مسئله فرصت بازسازي و انباشت نيرو را براي حکومت فراهم مي کند تا بتواند از حمايت هاي مردم در راستاي سياست ها و استراتژي هاي خود استفاده نمايد.

همان طور که در بالا متذکر شدم سقوط حکومت و خلاء قدرت به سود هيچ کس نيست. تجربه تاريخي ما نيز اين مسئله را نشان مي دهد. بنابراين، هم نخبگان سياسي و هم مردم بايد با درک اين مسئله آگاه گردد که سقوط حکومت به نفع هيچ يک از گروه هاي اجتماعي نيست. اشتباه است اگر بپنداريم که با سقوط حکومت با سمت انتخابات ديگر مي رويم و زمامدار بهتري را انتخاب مي کنيم. جامعه جهاني ديگر، هزينه برگزاري انتخابات را نخواهد پرداخت.از اين جهت، سقوط به معني آغاز جنگ خواهد بود.

در اخير يک بار ديگر، بايد متذکر شوم که تنها گذاشتن نيرو هاي امنيتي در ميدان جنگ و حمايت نکردن از آن ها پايان عمر حکومت وحدت ملي را به پيش مي اندازد. زيرا، حفظ حکومت منوط به نيروهاي امنيتي آن است. گروه طالبان، داعش و حزب اسلامي به رهبري گلبدين حکمتيار دشمناني است که در فرداي سقوط حکومت به قدرت چشم دوخته اند. روي کار آمدن هر يک از اين ها به سود مردم افغانستان و منطقه و جهان نيست.در وضعيت کنوني، مي طلبد که حکومت و نخبگان سياسي از نيروهاي امنيتي خود حمايت قاطع نمايد. حمايت قاطع به معني روبرو کردن آن ها با گروه طالبان و خود سر ميز صلح نشستن نيست. بلکه حمايت قاطع روحيه و تجيهزات دادن و رساندن به ميدان جنگ و قطع کامل گفتگو هاي صلح است.

 

دیدگاه شما