گروه موسوم به دولت اسلامي داعش از زماني که در خاورميانه ابراز وجود نموده است، رشد قابل ملاحظه نموده است. برخي از شهر هاي عراق را تصرف کردند، منطقه مرزي ميان عراق و سوريه را نيز از دست نظاميان سوري گرفتند. منازعه طولاني با کرد ها کردند. در مدت زمان کوتاه از گوشه گوشه مناطق جهان و از کشور هاي مختلف سرباز جذب کردند. با گرفتن چاه هاي نفت در عراق طولاني شدن حيات سازمان خود را تضمين کردند. با فروش نفت از بازار سياه ترکيه به مبالغ هنگفت دست يافتند و با اين پول توانستند در افغانستان، پاکستان، آسيايي ميانه نيرو گيري نمايد. تا هنوز کمتر سازماني ديده شده است که در اين فرصت اندک در مناطق و قلمرو وسيع گسترش يابد. با اين گسترش قلمرو مي توان گفت که نسبت به ديگر گروه هاي دهشت افکن تفاوت هاي فاحش دارد. در افغانستان اما، اين گروه در روز هاي نخست اعلان موجوديت اش کمتر جدي گرفته شد. تنها در عملياتي در ولايت هلمند رهبر اين گروه را به قتل رساند. بعد از آن اما، کمتر اقدام جدي از سوي حکومت و نيرو هاي بين المللي در مورد اين گروه صورت گرفت. در روز هاي اخير اما، اقدامات حکومت و نيرو هاي بين المللي در باره اين گروه بيشتر شده است. در تازه ترين مورد حافظ سعيد رهبر اين گروه در ولايت خراسان کشته شدند. قبل از آن شاهد الله شاهد يکي از اعضاي بلند پايه اين گروه توسط حملات هواپيماي بدون سرنشين نيرو هاي بين المللي کشته شدند. جدي گرفته شدن اين گروه مي رساند که حکومت تهديد اين گروه براي ثبات، حکومت مرکزي، مردم افغانستان را درک نموده است و بر مبناي همين مسئله، اقدامات جدي براي از بين بردن رهبران اين گروه در افغانستان انجام مي دهد. در ذيل تلاش مي شود چند نکته را براي نابودي اين گروه در افغانستان مطرح کرد.

حکومت افغانستان تا هنوز تنها، رهبران اين گروه را مورد حمله قرار داده اند. بر اساس تئوري تصميم گيري و نخبگان اين کار حکومت به معني از بين بردن مرکز تصميم گيري اين گروه است. زيرا، در سازمان ها تصميم ها مهم و استراتژيک از سوي نخبگان آن گروه گرفته مي شود. توده تنها نيروي اجرايوي است. کشتن نخبگان يک گروه به معني نابود کردن نقطه حساس و حياتي يک گروه است که تمام اقدامات، رفتار ها و کنش هاي گروه به آن مربوط مي شود. با اين حال، در گروه هاي تروريستي جابجايي زود انجام مي شود.

کشتن رهبر يک گروه ممکن ضربه اي سنگين محسوب شود ولي بدون شک، در وقت کم رهبر جايگزين انتخاب مي شود و دوباره به سازماندهي مي پردازد.

بنابراين، با وجود اهميت اقدامات امنيت ملي کشور و نيرو هاي بين المللي اما، اقدامات بنيادي تر نيز مي توان انجام داد تا گروه را فلج کرد.

گروه هاي تروريستي به خاطر کمک ها و حمايت هاي مردمي و يا خارجي عمر خود را طولاني و عملکرد هاي خود را بهبود مي بخشد. بدون حمايت هاي مردمي امکان جايگزين شدن آن ها يک گروه تروريستي در يک منطقه ممکن و عملي نيست. بدون حمايت هاي خارجي اما، امکان تأمين نيازمندي ها شدني نيست. از اين جهت، مهمترين مسئله براي از بين بردن يک گروه قطع حمايت هاي مردمي و خارجي شان است. گروه داعش تا هنوز توانسته است در سراسر افغانستان جا باز کند و نيرو گيري نمايد. تنها در ولايت شرقي و جنوب شرقي کشور توانسته است نيروگيري و سازماندهي نمايد.

اين مسئله مي رساند که اين گروه از سوي مردم محل مورد حمايت قرار مي گيرد. بدون همکاري مردم محل امکان هيچگونه فعاليت ممکن نيست. ممکن با تهديد و زور مردم را وادار به حمايت نمايد اما حمايت مبتني بر زور و تهديد دوامدار نيست.

 دير يا زود هم مردم دست از حمايت مي کشد و هم سربازان در صفوف چنين گروه ها. آغاز به کار اين گروه در برخي از ولايت هاي افغانستان مي رساند که مردم محل و آن ولايت تا اندازه زياد نسبت به اين گروه وفادار است.

حال مهمترين و اساسي ترين کار حکومت افغانستان اين است با گسترش تبليغات خود عليه داعش ميان مردم و داعش شکاف ايجاد نمايد و بر مبناي آن شکاف رفتار نمايد و در نهايت رابطه مردم و گروه داعش را قطع نمايد. اين کار اما، با زور و تهديد ممکن و عملي نيست. تنها با ابزار فرهنگي و تبليغي شدني است. از اين جهت، حکومت افغانستان بايد تيم تبليغي و فرهنگي تشکيل داده و به صورت جدي وارد عمل نشود و به عنوان يک آنتي تز در برابر فعاليت هاي فرهنگي و تبليغي گروه داعش عمل نمايد.

حيات سازمان هاي تروريستي وابسته به حمايت هاي بيروني نيز هست. زيرا، حمايت هاي بيروني ابزار جنگي اين گروه ها را فراهم مي کند. گروه هاي تروريستي بدون ابزار جنگي قادر به مبارزه نيست. از اين جهت، مي توان گفت که گروه داعش در افغانستان بدون شک، با برخي از کشور ها در ارتباط است.

بنابراين، يکي از اقدامات اساسي امنيت ملي کشور اين است که مجراي ارتباط اين گروه با کشور هاي بيروني را حل نمايد. در مرحله دوم با خشونت و ابزار هاي ديپلماتيک ميان اين گروه و کشور کمک کننده شکاف ايجاد نمايد. تا زماني که مجراي تمويل اين گروه ها شناسايي و قطع نشود امکان از بين بردن و تضعيف اين گروه سخت و هزينه بردار است. گروه داعش در افغانستان ممکن با مرکز خلافت اين گروه يعني ابوبکر البغدادي رابطه داشته باشد و از طريق دفتر مرکزي اين گروه حمايت شود. با اين وجود مي توان مجراي ارتباطي و چگونگي حمل و نقل اسلحه و ... آن ها شناسايي کرد و منحدم کرد.

سومين مسئله دست يابي اين گروه به منابع ثروت و قدرت در داخل کشور است. همان طور که گروه داعش در عراق با دست يافتن به چاه هاي نفت آن کشور توانست قلمرو خود را گسترش دهد و صفوف جنگي خود را مجهز تر نمايد، گروه در افغانستان نيز با دست يافتن به مواد مخدر مي تواند دگرگوني در چگونگي فعاليت خود به وجود آورد و به صورت قدرتمندتر عمل نمايد.

 بنابراين، حکومت افغانستان جدا از تبليغات و قطع رابطه اين گروه با کشور هاي بيروني بايد تلاش نمايد که اين گروه به مناطق که کشت خشخاش صورت مي گيرد دست نيابد. اگر چه در برابر داعش گروه طالبان نيز قرار دارد اما حکومت نبايد اين محاسبه را انجام دهد که گروه طالبان نمي گذارد داعش به مواد مخدر دست يابد.

 حکومت بايد مناطق که در آن ترياک کشت مي شود را زير کنترل بگيرد تا از اين طريق هر دو گروه را تضعيف سازد. گروه طالبان نيز نيازمندي هاي خود را از همين طريق تأمين مي کند.

بنابراين، جدي گرفتن داعش تنها منوط به کشتن رهبران اين گروه نمي شود. قطع رابطه اين گروه با مردم و کشور هاي حامي و جلوگيري اين گروه از دست يافتن به ترياک مي تواند اقدامات جدي تر حکومت براي نابود کردن اين گروه محسوب شود. تنها با اين کار، امکان از بين بردن داعش ممکن مي گردد.