صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مرگ ملاعمر و مسئله گفتگوهای سیاسی

-

مرگ ملاعمر و مسئله گفتگوهای سیاسی

سرانجام پس از چندين سال خبرگزاري ها مرگ سياه يکي از عاملين اصلي قتل و کشتار و جنايت در کشور را بصورت رسمي از زبان مقام هاي پاکستاني اعلام داشتند. ملامحمدعمر دو سال و چند ماه پيش در بيمارستاني در اثر بيماري مرد.

مرگ سياه ملاعمر حداقل از دو جنبه مورد توجه است. نخست اين که مرگ سياه وي نازکترين مرهمي را بر دل زنان و خانواده هاي داغديده افغانستان برجاي گذاشت. ملاعمر در طي دوران فرمانروايي خود بنام اميرالموءمنين از ارتکاب کمترين جنايت و کشتار خود داري نورزيد. شايد تاريخ کشور در هيچ دوره اي هم چون دوران زندگي ملاعمر وقايع تکان دهنده و فجايع دهشتناک را در خود ثبت ننموده است. هرچند مرگ سياه ملاعمر به معناي پايان يافتن خشونت و جنگ و جنايت نيست. کساني که بنام اسلام و دين، فجيع ترين جنايت ها را مرتکب مي شوند. اما حداقل اين مسئله روشن گرديد که جنايتکاران هم از چنگال مرگ توان فرار را ندارند. آنان اگر از دادگاه و محاکمه و دادخواهي جامعه و حکومت مي توانند بگريزند اما از چنگال مرگ هرگز راهي گريز ندارند.

نکته دوم مسئله ادامه مذاکره و يا گفتگوهاي سياسي حکومت با مخالفين مي باشد. چندي پيش نخستين دور مذاکره ميان طالبان و حکومت صورت گرفت. گزارش گرديده است که نتيجه و فضاي مذاکره مثبت بوده است. به همين دليل دور دوم مذاکره نيز تعيين گرديده و برآن توافق صورت گرفت. اما حال با اعلام مرگ سياه ملاعمر رهبر طالبان چشم انداز اين گفتگو و مذاکره در حاله اي از ابهام قرار دارد. براي روشن شدن بيشتر موضوع لازم است که مسئله اندکي تبيين گردد.

بايد تاکيد ورزيد که مسئله صلح يک ضرورت اجتناب ناپذير وجدي براي افغانستان و منطقه است. بدين جهت موضوع مذاكره و صلح با مخالفين، بويژه طالبان كه نيروي عمده مخالفين حكومت را تشكيل ميدهند، از مدت ها بدين سوي است كه بر روي ميز كار قرار گرفته است. واقعيت امر آن است که افغانستان اگر بخواهد به زندگي خود ادامه دهد چاره اي ندارد جز اينكه به صلح و مصالحه روي آورد. درغير اين صورت نه تنها كشور هر روز بيشتر در باتلاق مرگ فرو خواهد رفت، بسا كه همسايگان و منطقه را نيز بگونه اي در مصيبت خود دچار خواهد ساخت. ولي پر واضح است كه آرزو نمودن و تمناكردن هرگز به معني دست يافتن بدان نيست. براي رسيدن به هر آرزو و هدفي بايستي راهكار و ميكانيزم مطابق با آن وجود داشته باشد. هدف دست يابي به صلح و پايان بخشيدن به جنگ ها و خشونت هاي بي پايان در كشور نيز جزو اين قاعده است. با اين که براي رسيدن به چنين هدفي تلاش هاي بسياري صورت گرفته است و هزينه هاي کلاني نيز به مصرف رسيده است اما نتيجه لازم تا کنون بدست نيامده است. بدين خاطر متاسفانه نقدهاي بسيار جدي بر روند جستجوي صلح در كشور وارد است. يكي از نقدهاي جدي كه بر موضوع جستجو و تلاش براي صلح وارد مي باشد اينست كه باورمندي و صداقت دو جانبه در اين امر وجود ندارد. قبل از همه با همه هياهو و تبليغات وسيعي كه براي صلح در كشور جريان دارد، ولي متاسفانه باورمندي به صلح فراگير نيست. يعني تمام طرف هاي قضيه به صلح باور ندارند. هر يک از طرف هاي قضيه مي خواهند که از سکوي صلح به امتيازات و مطالبات محدود خود دست يابند. حال آن که اهداف صلح يک هدف کلي بوده و منافع و مصالح عمومي در سطح کشور و منطقه را دربر مي گيرد.

نقدي ديگري كه بر روند جستجوي صلح مي توان وارد نمود اينست كه هيچگونه ميكانيزم و برنامه روشن و جامع درباره آن وجود نداشته و ندارد. اولويت ها و معيارها هرگز مورد بحث قرار نگرفته اند. تعهد و توانايي كساني كه اين پروسه را بايد به پيش ببرند مورد تجزيه و تحليل قرار نگرفته است. جامعيت و تناسب آن درباره برآورده شدن منافع ملي به ارزيابي نشده است. كساني متصدي چنين مسئوليت خطير و سرنوشت ساز گرديده اند كه به هيچ وجه شايستگي و لياقت آن را از هيچ نظري نداشته و ندارند.

بر اساس منطق مذاکره و مصالحه و تجاربي که در اين راستا وجود دارد, امنيت و صلح هنگامي قابل دسترسي خواهد بود و بر دوام آن مي توان اعتبار کرد که روند ياد شده بايستي بر اصول و شفافيت هاي لازم و قطعي استوار باشد. يعني اين که هم باورمندي وجود داشته باشد؛ هم تعهد و اجماع ملي و منطقه اي و بين المللي برآن شکل گرفته باشد؛ هم ميکانيزم هاي آن دقيق و با درنظرداشت واقعيت ها و تهديدهاي موجود چيده شود. بنابراين در اقدام هاي صورت گرفته روند صلح و مذاکره با مخالفين, دولت افغانستان و جامعه بين المللي و قدرت ها و کشورهاي ذي دخل و ذي نفع مسئوليت دارند ميکانيزم عملي و تطبيقي را بگونه اي روي دست گيرند که اصل شفافيت, مشارکت ملي, دست آوردهاي قانون اساسي, ارزشهاي حقوق بشري, آزادي بيان, احساس و خواست عدالت خواهانه قربانيان در بوته فراموشي و غفلت قرار نگيرد.

با در نظرداشت اهميت و ضرورت صلح و آنچه پيرامون آن بيان گرديد بايد پرسيد که روند مذاکره و گفتگو پس از ملاعمر چگونه خواهد بود؟ طبق گزارش ها زمان دومين نشست گفتگو ميان نمايندگان حکومت و طالبان به صورت نامشخص به تعويق افتاده است. اين مسئله به چه معنا خواهد بود؟ آيا ديگر هرگز اين مذاکره برگزار نخواهد شد؟ آيا روند مذاکره همانند گذشته جناح هاي مشخص و معين خود را خواهد داشت؟ جامعه بين المللي و بويژه حکومت پاکستان در اين ارتباط چه موقفي خواهد داشت؟

 بايد گفت متاسفانه نگراني هايي جدي در اين زمينه بروز نموده است. نخست از همه حکومت افغانستان از تعويق زمان برگزاري دومين نشست ابراز تاسف و نگراني کرده است. دوم اين که گفته مي شود پس از مرگ ملاعمر طالبان به جناح هاي مختلف تقسيم گرديده اند. آنان هم اکنون بر سرتعيين رهبري دچار کشمکش و امتيازگيري هاي جدي هستند. بنابراين در چنان شرايطي مسئله گفتگو و مذاکره اولويت لازم را نخواهد داشت. سوم اين که گفته مي شود که جناح هاي تندرو و طرفدار جنگ تلاش دارند تا رهبري گروه را در دست گيرند.

 اگر چنين چيزي بوقوع به پيوندد بطور طبيعي مسئله گفتگو و مذاکره به حاشيه رانده خواهد شد. اما بالفرض که جناح ميانه رو و طرفدار گفتگو رهبري گروه طالبان را در دست گيرد، چنانچه ملااختر منصور را نماينده اين جناح تصور مي کنند، آيا زمان و فرصت فوري پيش خواهد آمد تا اين گروه ميانه رو ديگر جناح ها را قانع سازد که به پاي ميز گفتگو بنشينند؟

نگراني عمده اين است که گفته مي شود حاميان بيروني طالبان نگران اين هستند که نتيجه روند گفتگو به سودشان نباشد. به همين جهت مرگ ملاعمر را در همين زمان افشا ساخته اند واز جانب ديگر مسئله اختلاف دروني طالبان را بهانه ساخته اند تا مذاکرات ياد شده يا برگزار نگردد و يا به فرصت نامعلومي تعويق بيافتد. به هرروي به نظر مي رسد هم به دليل نقطه ضعف هاي اساسي که از سوي حکومت افغانستان وجود دارد و هم به دليل شرايط پيش آمده در گروه طالبان و احتياطي که حاميان طالبان در پيش گرفته اند براي مدت زماني مسئله گفتگو و مذاکره به حالت تعليق در خواهد آمد و به اين زودي منتظر برگزاري نشست بعدي گفتگوها نباشيم.

دیدگاه شما