صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

استقلال، از واقعیت تا آرزو!

-

استقلال، از واقعیت تا آرزو!

هرساله بيست و هشتم اسد بعنوان سالروز استرداد استقلال افغانستان از بريتانياي کبير بعنوان يک روز ملي مورد توجه قرار گرفته و محافل تجليل برگزار مي گردد. هرچند در رابطه با سالروز دقيق استرداد استقلال کشور اما و اگرهاي بسياري وجود دارد؛ با اين وجود شايد يکي از روزهاي ملي است که بصورت اجماع کلي مورد تجليل قرار مي گيرد. روزي که در آن هر رژيم با هر ايده اي که قدرت را بدست گرفته است از بيست و هشت اسد بعنوان روز استقلال کشور تجليل نموده است. واقعيت آنست که رهايي افغانستان از اشغال انگليس و برسميت شناختن استقلال سياسي آن از سوي انگليس دست آوردي است که مردم کشور از همه اقشار در کمايي آن نقش بسزا داشته اند. در اين ميان نمي توان انکار ورزيد که امان‌الله خان به عنوان کسي بود که استقلال کشور را رقم زد، زيرا همه مي‌دانند که شاه امان‌الله غازي به عنوان پادشاه بلامنازع و مشروع کشور در آن زمان، نقش رهبري اين روند را بعهده داشته است. بنابه روايت هاي تاريخي افغانستان در سال 1919 استقلال خود را از برتانيا بدست آورد و بعنوان يک کشور مستقل برسميت شناخته شد. از آن به بعد کشورهاي ديگر نيز به تدريج استقلال سياسي افغانستان را برسميت شناختند. در اين رابطه مي توان گفت که افغانستان در ميان کشورهاي که بگونه اي تحت سيطره و اشغال بريتانيا بود نخستين کشوري بود که توانست استقلال خود را بدست آورد.

کشور ما تا چه اندازه توانسته در اين نود و چند سال استقلال پيشرفت نمايد؟ آيا اين کشور قابليت فراهم اوردن زندگي ساده را براي شهروندانش را داراست؟ آيا اين کشور بدون کمک هاي خارجي قادر به اداره سيستم سياسي ، اقتصادي و مدني خويش ميباشد؟ البته وقتي کمک هاي خارجي بحث مي شود فقط در سال هاي اخير نيست؛ حتا در زمان حکومت هاي ظاهرشاه و داود نيز دست نيازمندي افغانستان بسوي کشور هاي جهان دراز بود! اين در حالي است که در قرون معاصر استقلال يک کشور و مستقل بودن آن در خودکفايي و اهميت سياسي و اقتصادي آن در سيستم بين المللي سنجيده مي شود و کشوري خود کفاست و مستقل شمرده مي شود که بتواند براي شهروندانش نيازهاي اساسي و ابتدايي را مثل اب سالم، برق، محل سکونت و امکانات صحي، تحصيلي و شغل را فراهم آورد.

اگر موضوع را بصورت ژرف تر مورد مداقه قرار دهيم بايد گفت در انديشه سياسي عناصر تشکيل دهنده هر دولت را حداقل چهار چيز مي دانند: حکومت، حاکميت، سرزمين و جمعيت. هرکدام اين اجزا و عناصر مباحث تفصيلي و تشريحي دارد که شايد مجال شرحش در اين نوشتار نباشد. اما بصورت کوتاه مي توان اشاره کرد که موضوع حکومت نيز بر دو مولفه و رکن اساسي آزادي و استقلال استوار است. مقوله آزادي در حوزه داخلي هر کشوري مطرح بوده که مديريت کلان و برنامه ريزي و اجراي قوانين آن به دور از دخالت افراد و نهادهاي داخلي انجام گيرد و در تطبيق و فرايندي انجام اقدامات سياسي؛ دولت از مداخله و سنگ‌اندازي‌هاي دروني آزادي و رهايي داشته باشد. دست دولت و حاکمان سياسي در امور اجرايي، تقنيني و قضايي کشور باز و تصميم‌گيري ها توسط آنان انجام گيرد.

عنصر دوم؛ حاکميت: استقلال، استقلال يک دولت در حوزه و عرصه خارجي مي‌توان نام برد . يک دولت در صورتي از استقلال و عدم سلطه برخوردار به نظر مي‌رسد که در روابط و مناسبات سياسي خود واجد خوداتکايي و خودباوري و خود تصميم‌گيري باشد، تحت سلطه و استيلاي هيچ کشور خارجي قرار نداشته باشد، بيرون از مرزهاي جغرافيايي و ژيوپليتکي‌اش به عنوان کانون تصميم‌گيرنده و برنامه‌ريز آن شناخته نشود. کشورهاي سلطه‌گر و استيلاجو در حوزه سياستگذاري هاي داخلي و خارجي آن مداخله ننمايند. بلکه داراي اعتماد به نفس و خودباوري و خوداتکايي باشد.

بنابرروايت هاي تاريخي يک قرن پيش، محور و کانون تصميم گيرنده بسياري از کشور هاي جهان از جمله افغانستان بريتانياي کبير بود. بريتانياي که بر بيش از دو سوم کره زمين سلطه گسترانيده بود و به قول يکي از حاکمانش: خورشيد در قلمرو ما هرگز غروب نمي‌کند. کشور بريتانياي آن‌روز نيز بر تمامي مقدرات کشورهاي مستعمره مسلط بود. در اين ميان افغانستان نيز ابزار دست و کارت برنده به دست بريتانيا در معاملات و معادلات سياسي منطقه‌يي و بين‌المللي قرار داشت. حاکمان بي‌اراده سياسي کشور به عنوان دلقک در دستان مشاوران و مستشاران سياسي و نظامي بريتانيا مي‌چرخيدند.

اما در اين ميان بر اثر خودآگاهي و روحيه خودباوري مردم افغانستان به رهبري امان الله خان قيام توفنده اي در گرفت. در طي سه جنگ فراگير و عمده ا يکه رخ داد و رشادت‌ هاي وطنداران ميهن‌دوست اشغال گران و دشمنان ديرينه را با قدرت تمام شکست دادند. طومار استعماري بريتانيا براي هميشه تاريخ از صفحه سياسي کشور درهم پيچيد و درفش استقلال و عزت و سربلندي بر فراز قله‌هاي سر به فلک کشيده کشور به اهتزاز در آمد. بنابراين ترديدي نيست که روز بيست هشتم اسد، روز استقلال و سرافرازي ملت رنجديده ما در حافظه تاريخ سياسي کشور ثبت مي باشد و چنين روزي تبلور آرزو و اراده ملي را به نمايش مي گذارد.

اما سخن اصلي اينک در اينجاست که پس از اعلام استقلال کشور اکنون ما در کجا قرار داريم؟. چرا کشور ما هنوز بعنوان سرچشمه تهديد براي مردم خود و جهان شناخته شود؟ چرا تروريست هاي هرکشوري سرزمين ما را مامن خود تصور نمايند؟ چرا مرزهاي کشور هنوز از کنترل دقيق و قاطع حکومت برخوردار نيست؟ چرا کشور ما بعنوان يک نمره منفي در صدر کشور هاي توليد کنندگان مواد مخدر قرار گيرد؟ چرا در جامعه ما حد متوسط طول عمر زنان و مردان آن فقط چهل و سه سال باشد؟ چرا در کشور ما از هر پنجاه کودک حدود شش تن آنان به امراض مختلف جان خود را از دست بدهند؟ چرا کشور ما در عصر تکنالوژي از بسياري دست آوردهاي تکنالوژي محروم بوده و هنوز مسئله برخورداري از برق يک چالش اساسي مطرح باشد؟ چرا در کشور ما با دارا بودن جوان ترين جمعيت، قابليت جذب فقط يک ششم آنان را در مکاتب و موسسات عالي تحصيلي وجود دارد؟ و چرا اين جوانان پس از فارغ التحصيل شدن سرگردان کشورهاي بيگانه براي امرار معاش زندگي باشند؟ و..... اينجاست که مي توان گفت استقلال کشور ما باعث افتخار ماست ولي مستقل بودن آن هنوز که هنوز است به عنوان يک آرزو درذهن شهروندان و مردم ما دست نيافتني شده است. بنابراين اگر اصلاحاتي اساسي همانند آنچه امان الله خان آن را مطرح ساخت دنبال نگردد و در ساختار نظام سياسي رونما نگردد، موضوع استقلال هم چنان بعنوان يک ارزو باقي خواهد ماند. اميد است که هر سال زماني که از کسب استقلال کشور خود از چنگ بيگانگان تجليل بعمل مي آوريم، لحظه اي را نيز به اين بيانديشم که ما براي کشور خود چه خدمتي را انجام داده ايم، و چه گامي را در راه خودکفايي و خود اتکايي آن برداشته ايم .

 

دیدگاه شما