صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چرا اوضاع در حال بدتر شدن است؟

-

چرا اوضاع در حال بدتر شدن است؟

در روزهاي اخير وضعيت امنيتي، سياسي و اجتماعي بيش از حد تصور رو به وخامت نهاده است. جنگ در بسياري از بخش هاي کشور به شدت جريان دارد. ناامني بر تمامي زندگي شهروندان سايه افگنده است. فقر و بيکاري در جامعه بيداد مي کند. در تاکسي، در حضر و سفر، هرجايي که دو يا چند نفر در کنار هم باشند سخن از فرار است. فرار از اين جغرافياي که به جهنم انسان ها بدل شده است. همه سعي  دارند که بگونه اي قانوني و غيرقانوني خود را از اينجا نجات دهند. حتا وزراء و مقام ها نيز با همه تظاهر به اطمينان خاطر بودن در اعماق قلب شان در دلهره و نگراني جدي بسر مي برند. اين ها همه نشانه بدتر شدن اوضاع کشور است.

حال بايد پرسيد که چرا افغانستان ، پس ازچهارده سال ، با وجود برخورداري از حمايت هاي بين المللي و نيز استقبال داخلي ، هم چنان در شرايط بحراني بسر مي برد و روند اوضاع امنيتي روبه وخامت نهاده است؟ مهم اين است که اين سوال تا چه اندازه بصورت جدي مطرح گردد و نيز جوابي که براي آن پيدا مي شود واقع بينانه و مسئولانه باشد. زيرا شايد تاکنون بارها و بارها چنين پرسش هايي درجاهاي مختلف مطرح شده است؛ اما متاسفانه اين پرسش جدي گرفته نشده است، يا اينکه مسئولان پاسخ هاي سطحي وبي اهميت به آن داده اند. به همين دليل نيز پاسخ آن نيز جدي و واقع بينانه نبوده بلکه سعي گرديده بگونه اي افکار عمومي و رسانه ها را در ارتباط با آن بطور موقت قانع سازند.

ترديد نمي توان داشت که نزديک به يک دهه نيروهاي بين المللي با استقرار در کشور مبارزه سختي را برضد تروريست ها و براي تامين ثبات و امنيت در افغانستان دنبال نمودند؛ طي اين مدت آنان متحمل خسارات و تلفات سنگيني گرديدند. همينگونه در طي چندسال گذشته ميلياردها دالر بنام کمک براي افغانستان سرازير گرديد. گفته شده بود که با حمايت جهان و همت مردم ، افغانستان نوين در عرصه هاي مختلف اقتصادي ، فرهنگي ، اجتماعي ، سياسي و.... ساخته خواهد شد. هم چنين در جهت تحقق اين اهداف جان هزاران سرباز و شهروند افغان نيز قرباني گرديد. با وجود همه اين مسايل واقعيت اينست که در چهارده سال گذشته فرصت خوب و استثنايي براي استقرار نظام سياسي مردمي، تحقق بخشيدن ارزش هاي دموکراتيک، درپيش گرفتن روند عدالت و ترقي کشور، شکل گيري روحيه وفاق و همسويي ملي و ارائه تعريف روشن و قابل قبول براي همه شهروندان کشور از منافع ملي بوجود آمده بود. ولي امروز متاسفانه در شرايطي قرار گرفته ايم که درست چهارده سال قبل درآن قرار داشتيم. براي هيچ ملت و جامعه اي مصيبت بارتر از اين نيست که اميد خود را نسبت به آينده از دست داده باشد. حال آنکه امروز مردم ما نسبت به آينده بسيار نگران و مضطرب به نظر مي رسند.

در ريشه يابي اين شرايط مي توان علل و عوامل مختلفي را بر شمرد. چگونگي ساختار دولت و قدرت ، پندار و روحيه خاص که بر ذهن دولتمردان و ارگ نشينان وجود دارد يکي از عوامل اساسي اين  ناکامي يا تداوم بحران در کشور دانسته مي شود. زيرا فقدان يک انديشه مديريتي قوي و ملي، عدم تعهد در اجراي قانون و ناتواني در برابر وسوسه هاي مصلحت جويانه مختلف که اصل و قاعده نظام سياسي را زير سوال برده و يا در معرض تهديد قرار ميدهد سبب گرديد که يک دولت با قدرت و با کفايت و قابل اعتماد شکل نگيرد. عدم شکل گيري چنين دولتي در نهايت منجر گرديد که عناصر بحران آفرين ، بويژه مخالفين و تروريستان از شرايط به نفع خود بهره برداري نمايند. مردم اعتماد خود را نسبت به دولتمردان از دست بدهند. همينطور چنين ضعف و ناتواني در نخبگان سياسي بيرون از قدرت هم وجود دارد. آنان نيز قادر نگرديدند تا افکار و اراده عمومي و نيروهاي سياسي را در مسير درست هدايت نمايند. ضعف آنان موجب گرديد که دولت با همه ناتواني اش احساس قدرت و برتري نمايد. اگر امروز در سطح اداره حکومت و نيز در جامعه با مشکلات و چالش هاي متعددي چون فساد اداري، ناکارآمدي نهادهاي اداري و امنيتي و نظامي ، وجود بيکاري و فقر گسترده ، افزايش روز افزون کشت و قاچاق موادمخدر، فعال شدن نيروهاي مخالف و تروريست ها و.... هستيم در زيرمجموعه چنين ارزيابي قرار ميگيرند.

البته در اين ناکامي جامعه بين المللي نيز سهم خود را دارد. بر اساس قطعه نامه شوراي امنيت ملل متحد که حضور نيروهاي بين المللي در کشور توجيه شده است « از تمام کشور هاي عضو خواسته ميشود تا در همکاري با يکديگر بطور فوري عاملان و سازمان دهندگان اين حملات را به ميز محاکمه بکشانند و همچنان حاميان مالي از اين حملات تروريستي، کسانيکه مسؤول کمک، حمايت و يا پناه دادن به عاملان اين حملات هستند پاسخگو ميباشند». اما در عمل حداقلي از اين قطعنامه اجرا گرديد؟ ديديم که آنان هم با حاميان تروريزم بگونه از شيوه مماشات استفاده نمودند و هم با خود تروريست ها از در مصالحه و گفتگو برآمدند. اين تغيير در موضع جامعه بين المللي حداقل اين ذهنيت را براي تروريست ها روشن ساخت که جنگ شان بيهوده نبوده است. از جانب ديگر جامعه بين المللي متاسفانه همانطور که خود بدان اعتراف نموده است با چراغ خاموش و بدون درک واقعي و طرح از قبل تعيين شده وارد قضيه افغانستان گرديدند. آنان با داشتن معلومات غير واقعي از ساختار اجتماعي و سياسي کشور و تکيه بر مدارک غيرواقعي و اعتماد بر عناصر و گروه هاي خاص که به دلايل تاريخي و سياسي در دسترس خارجي ها قرار داشته اند ، تلاش ورزيدند که ساختار قدرت را در کشور چينش نمايند. نتيجه اين چينش اين شد که امروز شاهد آن هستيم. در هنگام خروج بخشي از نيروهاي امريکايي از کشور رئيس جمهور امريکا طي بيانيه اي جنگ را در افغانستان موفقيت آميز و پايان يافته اعلام داشت. حال آنکه اين جنگ تا هنوز براي مردم افغانستان نه تنها موفقيت آميز نبوده بلکه هم چنان بدون چشم  انداز روش ادامه دارد. بنابر اين در واقع انجام ماموريت نيروهاي خارجي در کشور با ادعاي مبارزه با تروريزم کاملا شکست خورده و ناموفق تلقي مي گردد.

از جانب ديگر تشکيل حکومت جديد که خود را حکومت وحدت ملي مي خواند، اگر هردست آوردي با خود تاکنون داشته است، اما از حيث مسايل ملي هيچ گونه  دست آوردي نداشته است. هنوز کشور در حال جنگ ما وزيرجنگ ندارد. بسياري از مقام ها و پست ها ناتقسيم مانده است. منافع و مصلحت کشور هم چون بز ميدان بز کشي ميان دو رهبر سياسي در حال کشمکش است. مسئولين بجاي اينکه به فکر چاره باشند و عقل خود را بکار ا ندازند به فکر ايجاد محدوديت بوده و با اقدام ناسنجيده ناتواني وضعف عقلي خود را بيش از پيش به اثبات مي رسانند. مثلا بجاي اين که بفکر تامين امنيت و از بين بردن فقر و بيکاري باشند، عقده مندانه تصميم گرفته اند که با مسدودساختن صدور پاسپورت بزعم خام خود جلو خروج و فرار افغان بدبخت را بگيرند و آنان را در اين زندان کلان بدبختي محصور بدارند. که اين مسئله در واقع بازار دلالان را تا بالاترين درجه سود رساني گرم و  داغ ساخته است.

حقيقت اين است که اوضاع روزبروز بدتر شده مي رود؛ اما پرسش است که مسئولان حکومت در چه فکري هستند؟پرسشي که جواب آن به مرگ و حيات مردم ما بستگي دارد.

دیدگاه شما