صفحه نخست » مقالات » خینه حکومتگران رنگ باخته است
خینه حکومتگران رنگ باخته است
- حبیب صبوری خسروشاهی
در تاريخ سياسي افغانستان شايد هيچ حکومتي به اندازه حکومت کنوني از نخستين روزهاي به قدرت رسيدن تا پس از آن بدين اندازه در افکارعمومي و ذهن جامعه منزوي و مشکوک نبوده است. دلايل و علل اين امر نيز احتمالا پوشيده نيست. زيرا ساختاري که در هيچ جاي فرهنگ سياسي جهان تعريف شده نيست؛ توافقي که اراده سياسي داخلي در آن کمترين نقش را داشته است. ساختاري متناقضي که خود را تجسم اراده و وحدت ملي مي خواند اما در عمل مسئوليت تفرقه و شکاف هاي اجتماعي را با عناوين مختلف بعهده دارد. دولتمرداني که مدعي شايسته سالاري اند اما از قوم سالاري و خويش خوري و رشوه خوري چيزي کم نگذاشته اند. و...
اما مردم مصيبت زده افغانستان به علت اين که سال ها در رنج و مصيبت و ناامني گرفتار بوده اند و سخت آرزومند برخوردارشدن از يک نظام و ساختار ملي مي باشند، بازهم باالاجبار اميد خود را به آخرين نشانه ها و علايم در حال مرگ آرزوها بسته اند. واقعيت هاي جاري در کشور نشان از آن دارد که ساختار کنوني کاملا با شکست روبرو شده است. هيچ انتظاري وجود ندارد که دولتمردان کنوني بتوانند گرهي از مشکلات جامعه و کشور بگشايد. در اين مورد مي تواند به تحليل ها و گزارش هاي ارايه شده استناد ورزيد.
نزديک به يک سال مي شود که از شکل گيري دولت جديد مي گذرد، با گذار از دوران بحران انتخابات ساختار جديدي شکل گرفت که حکومت وحدت ملي نام گرفت. اين مسئله سبب گرديد که اندک خوش باوري ها و اميدها در روز هاي اوليه ايجاد گرديد. مقام هاي جديد حکومتي وعده دادند که به زودترين فرصت اصلاحات را در قواي قضاييه، مقننه و اجراييه به وجود خواهند آورد. به فساد گسترده در دستگاههاي سه گانه پايان خواهند داد و براي ريشه کن کردن فساد و ايجاد اصلاحات در کميسيونهاي انتخاباتي قدمهاي جدي بردارند. براي تامين امنيت، ايجاد ثبات و اعاده صلح در کشور بيش از پيش تلاش بخرج خواهند داد.
اما اين خوش بيني ها و اميدهاي کمرنگ زياد دوام نياورد. امنيت بعنوان عنصر مهم زندگي انسانها، نه تنها در کشور بهبود نيافت بلکه برنامه و استراتژي لازم براي تامين امنيت نيز تاکنون موجود نيست. چه در ولايات و چه در مرکز، تلفات نظاميان و غيرنظاميان به شدت افزايش يافته و روزانه دهها نفر در کشور جان شان را از دست ميدهند. انفجار و انتحار اکنون به نگراني روزمره مردم در ولايات و بخصوص در کابل تبديل شده است. هم چنين اقتصاد کشور هر روز رو به رکود گذاشته و بيکاري در کشور بيداد ميکند. به دليل نبود امنيت، سرمايهگذارها از کشور فرار کرده و تجار نيز جرات ننمودند که بر کارهاي زيربنايي سرمايهگذاري نمايند. روند بيکاري و مايوس شدن مردم براي پيداکردن کار سبب گرديد که در روزهاي اخير ده ها هزار جوان کشور را ترک نموده و بسوي ديار غربت و سرزمين بيگانگان روان شوند. در نتيجه همه شواهد و قراين حاکي از آن است که اين دولت در تمام عرصههاي کاري، دولتي ناکام بوده است.
تاسف در اينجاست که دولتمردان هنوز به ناتواني و ضعف خود اعتراف ننموده اند. نشانه ها حاکي از آنست که تصميمي براي چنين اعترافي و يا بازبيني وجود ندارد. بنابراين نقض قانون و تعهد دربرابر مردم از نخستين ناکامي هايي حکومت کنوني شمرده مي شود و بدنباله آن عدم اجراي دقيق و کامل توافقنامة سياسي و تعهد در برابر آن هيچ جاي شک و شبهه اي باقي نمانده است. خودکامگي و جاه طلبي از جمله سرشت هاي ناپسندي است که به شدت در وجود سران حکومت وحدت ملي جاي گرفته است و ديگر خصايص انساني و ويژگي هاي ملي را تحت تاثير قرار داده است. اين ويژگي خودکامگي در وجود سران دو تيم انتخاباتي به شدت موج مي زند. آنان همواره تمايل دارند که زمام امور را بصورت انحصاري در اختيار خود داشته باشند. به همين جهت است که در مهم ترين و بيشتر موقف هاي حکومتي نزديکان و اقارب خود را مقرر نموده اند. اين در شرايطي است که ده ها هزار جوان و تحصيلکرده کشور بيکار بوده و در صف پيداکردن شغل و وظيفه انتظار مي کشند. دو رهبر سياسي کارخودکامگي شان بجايي رسيده است که راضي نيستند که به هيچ صورت حاضر به تقسيم قدرت نيستند. تمام تلاش شان معطوف به گرفتن تمام قدرت در چنگ خويش است. هم چنين ايجاد شغل ميليوني و واردآوردن تغيير در دسترخوان مردم ادعاي بود که رهبران حکومت وحدت ملي در دوران انتخابات رياستجمهوري سرلوحة برنامه هايشان قرار داده بودند. اما حالا هردوي اين نامزدها، سهم برابر در قدرت دارند و يک سال از زماني ميگذرد که آنها عملاً سکان دولت را به دست گرفتهاند. اما نتيجه اين جابجايي ها بدترشدن وضعيت و افزايش نااميدي مردم نسبت به آينده و بياعتمادي به حکومت مي باشد.
حال پرسش اين است که آيا راهي براي گريز از اين وضعيت وجود دارد؟ آيا چشم اندازي مي توان براي آينده اين وضعيت تصور نمود؟ و... در زمينه برخي از دولتمردان سعي داشته و دارند که مردم را به وعده هايي خوش بين و اميدوار سازند. اما بخاطر نداشتن برنامه و استراتژي و کارنامه تاريک و سياه آنان چنين نتيجه بدست مي آيد که خينه حکومتگران ديگر رنگي ندارد. مردم بدين سادگي ديگر به ادعاهاي واهي دولتمردان اميدوار نخواهند شد. مگر اين که يک تغيير بنيادي و اساسي بوجود آيد و نشانه هاي اين تغيير بنيادين بصورت ملموس و عيني قابل مشاهده باشد.
دیدگاه شما