صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

یک دهه اشتباه در مبارزه با تروریسم

-

 یک دهه اشتباه در مبارزه  با تروریسم

حمله تروريستان بر برج هاي دوقلو آغاز برخورد جامعه جهاني با اين گروه بود. از آن زمان تا کنون، غرب و در رأس آن آمريکا در افغانستان، ليبي، عراق، سوريه، پاکستان و در کل در کشور هاي خاورميانه به تعقيب تروريسم بوده است. با گذشت بيش از يک دهه اما، جنگ تروريسم نه تنها تضعيف نشده است بلکه پناهگاه ها و لانه هاي آن در سراسر خاورميانه گسترش يافته است. در مبارزه با تروريسم اشتباهات زيادي صورت گرفته است. نگارنده در پي آن نيست که اشتباهات غرب و دولت هاي خاورميانه را مورد بررسي قرار دهد. بلکه نويسنده به دنبال آن است تا اين مهم در افغانستان پي گيرد.

جرج بوش، رئيس جمهور سابق ايالات متحده آمريکا بعد از حملات يازدهم سپتامبر خطاب به جامعه جهاني و کشور هاي خاورميانه گفته بود که کشور هاي جهان و خاورميانه بايد استراتژي خود را در مبارزه با تروريسم مشخص کند که باماست يا عليه ما. از آن زمان به بعد همه کشور هاي خاورميانه اعلان همسويي نمودند. ايران، يکي از مخالفان ايالات متحده آمريکا در منطقه سياست همسويي را در پيش گرفت. پاکستان با وجود تنش ها و زد و بند ها همسو با غرب سياست خود را در قبال گروه هاي بنيادگرا و تروريسم تغيير داد. با وجود همسويي و اتحاد کشور ها در مبارزه با تروريسم، اين گروه تضعيف نشد و امروزه به شکل قدرتمند عمل مي کند. قدرتمندي تروريسم ريشه در اشتباهات ايالات متحده آمريکا و پيمانان شان دارد.

اول؛ يکي از بزرگترين اشتباهات ايالات متحده آمريکا در افغانستان تفکيک ميان القاعده با رهبري بن لادن و گروه هاي بنياد گرا در افغانستان بود. گروه طالبان به عنوان حامي القاعده به عنوان تروريسم محسوب نمي شد. اگر چه، آمريکا موفق شد امارت اسلامي گروه طالبان را سقوط دهد اما با گذشت زمان کمتر تمايل به تعقيب آن ها داشت. اين در حالي بود که گروه طالبان و القاعده به صورت مشترک در مناطق مرزي کشور با همديگر در ارتباط بودند و به صورت مشترک بر نيرو هاي بين المللي و امنيتي افغانستان حملات را سازماندهي مي نمودند. تفکيک ميان اين دو گروه باعث شد که القاعده در سايه گروه طالبان به فعاليت خود ادامه دهد و از لانه هاي آن ها سود جويد. اکنون هم القاعده و هم گروه طالبان به صورت مشترک فعاليت مي کند و به صورت گسترده در سراسر افغانستان عمليات خود را سازماندهي مي کند. اشتباه است اگر بپنداريم که در حملات گروه طالبان در ولسوالي ها و ولايت ها القاعده و ديگر شبکه هاي تروريستي همدست نيست. اين گروه ها به صورت مداوم با همديگر کار کرده اند و به صورت مشترک آموزش مي بيند.

دوم؛ در سال هاي آغازين حضور جامعه جهاني در افغانستان گروه طالبان و القاعده در کمترين زمان ممکن شکست خوردند. آمريکا به نوعي جنگ در افغانستان را تمام شده اعلان نمودند. به همين خاطر، با خاطر آسوده طرح حمله بر عراق را سازماندهي نمودند. آمريکا در افغانستان به دنبال «ملت سازي» نبودند. آن ها حتي حاضر به شکل گيري حکومت مرکزي و رشد و تقويت نيرو هاي امنيتي کشور نبودند. با فشار سازمان ملل متحد و برخي کشور هاي اتحاديه اروپا ايالات متحده آمريکا در کنفرانس توکيو پذيرفت که آموزش اردوي ملي افغانستان را به عهده بگيرد و از شکل گيري حکومت در کابل به خاطر انتخابات 2004 در آمريکا حمايت کند. برگزاري انتخابات در افغانستان و شکل گيري حکومت مرکزي استفاده ابزاري براي بوش و تيم همراه او داشت. او در واقع از انتخابات و حکومت در افغانستان بيشترين استفاده تبليغاتي ممکن را برد. بنابراين، دومين اشتباه ممکن غربي ها در افغانستان کم اهميت گرفتن ملت سازي در افغانستان بود.

در اثر همين بي توجهي است که امروزه تنش ها و شکاف هاي قومي در افغانستان فعال است و گروه هاي تروريستي به شکل بي سابقه از سوي مردم حمايت مي شود و پناه داده مي شود. گروه هاي تروريستي بدون پناه دهي و حمايت مردم محل قادر به ايستادگي و مقاومت نيست. اما، جامعه جهاني با حضور در افغانستان و شکست گروه طالبان به اين باور رسيده بودند که جنگ در افغانستان پايان يافته است و گروه طالبان به زودي اسلحه خود را به زمين خواهد گذاشت. به عبارت ديگر، اتکاء بيش از حد جامعه جهاني به قدرت سخت و نظامي باعث شد که روي بستر هاي اجتماعي رشد بنيادگرايي کاري صورت نگيرد.

سوم؛ همان طور که اشاره نموديم آمريکا در کنفرانس توکيو در سال 2003 حاضر به حمايت و آموزش اردوي ملي افغانستان شد. آلمان در آن کنفرانس متقبل شد که پليس ملي افغانستان را آموزش و تمويل سازد. آمريکا اگر چه تا اندازه روي آموزش اردوي ملي گام هاي اساسي برداشت اما تا هنوز نتوانسته است بخش نيروي هوايي اردو را آموزش داده و تجهيزات در اختيار آن ها قرار دهد. اردوي ملي کشور اگر چه توانمند شده است اما تا هنوز برخوردار از تسليحات پيشرفته در مبارزه با تروريسم و گروه هاي بنيادگرا نيست. آلمان اما در آموزش پليس ملي به صورت تمام و کمال ناکام بوده است. پليس ملي در مبارزه با تروريسم و بنيادگرايي و آوردن نظم نقش اولي را داشته باشد، اکنون قادر به مبارزه نيست. در صفوف پليس ملي اکثرا بي سواد و فاقد ظرفيت هاي لازم در مبازره با تروريسم و بنيادگرايي است. بنابراين، يکي از مهمترين و اساسي ترين اشتباهات غرب در افغانستان بي توجهي به نيرو هاي امنيتي کشور بود.

چهارم؛ با اين حال، اشتباهات در يک دهه گذشته تنها مربوط به جامعه جهاني نمي شود. به همان پيمانه نخبگان سياسي ما مرتکب اشتباه شده اند. ما قادر به تفهيم جامعه جهاني در ضرورت ملت سازي نبوده ايم. اگر جامعه جهاني ميان القاعده و گروه طالبان قائل به تفکيک بود ما نيز با آن ها همسو شديم و تلاش ورزديم که گروه طالبان را از شبکه القاعده جدا سازيم. آن ها برادر و مخالف سياسي خطاب کرديم. نتوانستيم دستگاه ديپلماسي قوي ايجاد کنيم تا غرب را متقاعد سازيم که القاعده و گروه طالبان در کشور هاي همسايه آموزش داده مي شود. نخبگان و نهاد هاي ملي ما قادر به استفاده بهينه از کمک هاي جامعه جهاني براي از فراهم کردن بستر اجتماعي مناسب براي رشد دموکراسي نبوده است. با اين حال، ما در حال تکرار اشتباهات گذشته هستيم. حکومت کنوني اراده سياسي براي مبارزه با بنيادگرايي و تروريسم ندارد. اين فقدان اراده سياسي باعث شده است که اراده مبارزه از نيرو هاي امنيتي کشور نيز گرفته شود. حکومت کنوني دقيقا راهي را مي رود که در بيش يک دهه گذشته رفته ايم و نتيجه جز قدرتمند کردن تروريسم در کشور نداشته است.

مواردي که ذکر شد از بزرگترين اشتباهات غرب و حکومت مرکزي افغانستان در بيش از يک دهه گذشته بود. با اين حال، اشتباهات غرب و حکومت افغانستان تنها محدود به موارد فوق نمي شود. بلکه مواردي بسياري ديگر است که موجب شده است که امروزه در وضعيت اسفبار قرار بگيريم. اما فاجعه آميز تر از آن اين است که حکومت وحدت ملي دوباره در حال تکرار اشتباهات گذشته است.

دیدگاه شما