صفحه نخست » مقالات » روابط افغانستان و چین با حضورآمریکا در افغانستان
روابط افغانستان و چین با حضورآمریکا در افغانستان
- علی قادری
ديروز، معاون رئيس جمهور چين، لي يوان جائو وارد افغانستان شده است و سه توافقنامه همکاري هاي دوجانبه در بخش امنيتي، بازسازي و معارف امضا نموده است. در عين حال، وزارت شهرسازي کشور چند روز قبل گزارش از توافق دومين پروژه بزرگ خانه سازي با چين را اعلان نمود که بر اساس آن ده هزار واحد آپارتماني ساخته خواهد شد. سفر معاون رئيس جمهور چين و امضاي توافقنامه ها در عرصه هاي مختلف نشان تحول جدي در روابط ميان دو کشور است. از اين جهت، لازم است که چشم انداز اين روابط و پيامد هاي آن را مورد بررسي قرار دهيم. اهميت آن از آنجا ناشي مي شود که چين دومين ابرقدرت اقتصادي در سطح جهان است و در حال، رقابت جدي با ايالات متحده آمريکا دارد. حضور آمريکا در افغانستان و حمايت همه جانبه اين کشور از حکومت افغانستان ضرورت بررسي ابعاد و جنبه هاي مختلف روابط با چين را ضروري مي نمايد.
با روي کار آمدن حکومت وحدت ملي سياست خارجي کشور در قبال کشور ها دگرگون شد. چين به خاطر همسايگي و داشتن مرز مشترک در حلقه اول سياست خارجي کشور جاي گرفت. رئيس حکومت کابل، اشرف غني به چين سفر کرد و در آنجا از سوي مقامات پکن مورد استقبال گسترده و خوب قرار گرفت. در دوره، حکومت حامد کرزي روابط با چين در اولويت سياست خارجي ما قرار نداشت. از اين جهت، مقامات کابل کمتر به چين سفر مي کرد و مناسبات محدود داشت. تنها در سال هاي اخير حکومت حامد کرزي، به نقش چين در گفتگوي صلح تأکيد شد. اين مسئله مبناي روابط کابل-پکن شد. اشرف غني، رئيس جمهور در سفر خود به چين اين مسئله را با مقامات چين در ميان گذاشته بود و از آن ها خواسته بود بر پاکستان فشار آورد تا در پروسه صلح همکاري بيشتر نمايد.
با اين حال، رويکرد چين به افغانستان منشأ و خاستگاه اقتصادي دارد. چين يکي از کشور هاي است که بعد از جنگ سرد رويکرد ژئوآکونوميک نسبت به کشور هاي منطقه و جهان داشته است به همين خاطر، چين در سال هاي اخير رشد اقتصادي خوبي را تجربه نموده است. رويکرد اين کشور نسبت به افغانستان نيز ماهيت اقتصادي دارد. افغانستان از چند لحاظ براي چين اهميت استراتژيک دارد. اول؛ افغانستان مسير انتقال اجناس چين به بازار هاي آسيايي ميانه است. چين از دير باز به دنبال نفوذ در بازار هاي اقتصادي آسيايي ميانه بوده است. از اين لحاظ، افغانستان مي تواند معبر عبور کالا هاي چيني به بازار هاي کشور هاي منطقه باشد. دوم؛ چين در دوره جديد در پي استخراج معادن افغانستان نيز بوده است. رشد اقتصادي نيازمند تأمين انرژي طبيعي و فسيلي است. افغانستان از جمله کشور هاي است که مي تواند بخش از انرژي چين را تأمين نمايد. معادن که در دوره جديد کشف شد و قرارداد آن نيز ميان شرکت هاي بزرگ به داوطلبي گذاشته شد، شرکت هاي چيني از جمله متقاضي استخراج معادن در افغانستان بوده است. اين کشور قرارداد استخراج معدن حاجي گگ و يکي از بزرگترين معادن افغانستان را به دست آورد. سوم؛ چين سرمايه کلان در بندر گوادر پاکستان نموده است. اين کشور تصميم دارد تا بندر گوادر را به يکي از بزرگترين بندر ها در سطح منطقه بسازد. براي رونق گرفتن آن اما، نيازمند مناطع طبيعي آسيايي ميانه مي باشد. براي همين، چين در تلاش است تا قرارداد خط لوله تاپي عملي گردد تا نياز هاي انرژي بندر گوادر تأمين گردد. از انجايي که افغانستان مسير عبور لوله گاز تاپي است، چين اهميت زيادي به ثبات در افغانستان مي دهد.
در جانب مقابل اما، اهميت چين براي افغانستان روشن نيست. اشرف غني اگر چه کشور هاي همسايه افغانستان را در حلقه اول سياست خارجي حکومت خود قرار داد اما به صورت مشخص در مورد چين روشن نشده است که چگونه روابطي را مي خواهد برقرار کند و ماهيت اين روابط مبتني بر کدام عنصر است. آيا عنصر اقتصادي برجسته است و يا عنصر نظامي. متناسب به چند مسئله لازم است که ماهيت روابط و عنصر تعيين کننده در روابط ميان افغانستان و چين روشن گردد. اول اينکه چين رويکرد اقتصادي نسبت به افغانستان دارد. از اين جهت، لازم است که مقامات حکومت افغانستان نيز رويکرد اقتصادي به چين داشته باشد و از ظرفيت هاي اقتصادي اين کشور در راستاي رشد اقتصادي کشور استفاده نمايد. دوم اينکه چين جديدا بودجه نظامي خود را افزايش داده است و در تلاش است تا در عرصه نظامي خود را تقويت نمايد و سهمي در مناسبات منطقه در عرصه نظامي نيز داشته باشد. با توجه به حضور ايالات متحده آمريکا در افغانستان لازم است که ما رويکرد اقتصادي به چين را اختيار نموده و رويکرد نظامي نسبت به اين کشور و درخواست کمک هاي نظامي بپرهيزم. زيرا، برقراري روابط نظامي تنش زا است و ممکن است و تأثيري در روابط افغانستان و ايالات متحده آمريکا به وجود مي آورد. در کنار اين مسئله لازم است که از نقش چين در ثبات سياسي در افغانستان استفاده گردد. تأکيد بر نکته که بي ثباتي در افغانستان منجر به بي ثباتي در کل منطقه مي شود و در نهايت پروژه هاي کلان اقتصادي چين در منطقه را مورد تهديد قرار مي دهد، اهميت زيادي براي افغانستان دارد. زيرا، چين را وادار مي سازد تا نقش پاکستان در تنش افزايي در افغانستان درک نموده و بر اساس اين مسئله روابط خود با پاکستان را تعريف نمايد. اشتباه است اگر بپنداريم که چين بدون ثبات در افغانستان در تبديل کردن بندر گوادر به يکي از بنادر پررونق در سطح منطقه موفق شود. تجربه نشان داده است که افراطيت و بنيادگرايي دامن همه کشور هاي منطقه را مي گيرد. اگر در دهه 1990 طالبان افغانستان به وجود آمد در نهايت طالبان پاکستاني نيز ايجاد و امنيت پاکستان را نيز تهديد کرد. از اين جهت، گسترش افراطيت ضربه اي به پروژه هاي کلان اقتصادي چين در منطقه وارد مي کند.
مناسبات و روابط افغانستان و چين با چالش و موانع زيادي روبرو نيست. روابط اين دو کشور تنها تأثيري بر روابط افغانستان و ايالات متحده آمريکا ممکن است بگذارد که اين مسئله به سود افغانستان نيست. با اين حال، تأکيد بر مناسبات و روابط اقتصادي نه تنها تنش زا نيست بلکه به ثبات و امنيت افغانستان و کشور هاي منطقه نيز کمک مي کند. با اين حال، اميدوارم که افغانستان بتواند با تمام کشور هاي منطقه روابط اقتصادي و تجاري برقرار نمايد و از ظرفيت ها و امکانات کشور هاي منطقه براي ثبات و امنيت کشور استفاده نمايد. ماهيت ژئوآکونوميک يافتن روابط خارجي و سياست خارجي باعث برجسته کردن اقتصاد شده است و اين عنصر مي تواند در ثبات و امنيت کشور و منطقه تأثيرگذار باشد. اما، تأکيد بر جنبه هاي نظامي هم منجر به بي ثباتي بيشتر مي گردد و هم پاي کشور هاي منطقه را در افغانستان يکبار ديگر باز مي کند.
دیدگاه شما