صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

وضعیت کنونی هزاره ها؛ عملکرد قومی حکومت و بازی بد نخبگان سیاسی هزاره

-

وضعیت کنونی هزاره ها؛ عملکرد قومی حکومت و بازی بد نخبگان سیاسی هزاره

دوره پسا طالبان براي هزاره ها را مي توان دوره فرصت ها و تهديد ها ناميد. در يک طرف به خاطر حضور جامعه جهاني فرصت مناسب فراهم شد تا هزاره ها در سطح وسيع به آموزش روي آورد. در مناسبات قدرت سهيم گردد، با گروه هاي ديگر قومي در ميدان سياست بازي نمايد، دانشگاه بزند، شرکت داشته باشد، وزير، والي و ولسوال داشته باشد. به طور کلي به کيک قدرت سهيم باشد. در طرف ديگر اما، تهديد هاي نيز متوجه هزاره ها وجود داشت و دارد. از يک طرف دولت به خاطر در پيش گرفتن سياست قومي در صدد به حاشيه راندن هزاره ها از مناسبات قدرت و سياست بود و از طرف ديگر گروه هاي شورشي همانند گروه طالبان، حزب اسلامي گلبدين حکمتيار و جديدا گروه داعش جان و مال هزاره ها را تهديد نموده است و مي نمايد. در سال هاي اخير اما، فرصت ها کم کم جاي خود را به تهديد داده است. هزاره ها از سوي گروه هاي مختلف گروگان گرفته مي شود، سربريده مي شود، راه هاي رفت و آمد شان مسدود مي شود و ... حکومت مرکزي در مقابل اما، مهر سکوت بر لب نهاده اند. ادامه اين وضعيت مناسبات هزاره ها و حکومت را تغيير مي دهد. تغيير مناسبات ميان هزاره ها و حکومت مرکزي هر طور باشد به نفع هيچ يک از طرفين نيست. بيش از همه حکومت مرکزي ضعيف مي شود. زيرا، هزاره ها تابع به تمام معناي نظام سياسي کنوني است. حال چکار بايد کرد؟

اول؛ حکومت مرکزي در تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي افغانستان سياست قومي و قبيله اي داشته است. از همان آغاز شکل گيري افغانستان تا دوره کنوني همه نظام ها و حاکمان سياسي رويکرد قومي، قبيله اي و نابرابر به گروه هاي قومي و به خصوص هزاره ها داشته است. با اين حال، سياست ورزي قومي و قبيله اي هيچ سودي براي ديگر گروه هاي قومي نداشته است. سياست ورزي قومي تنها منجر به فعال کردن شکاف هاي قومي، افزايش تنش ها و خشونت ها در سطح جامعه شده است. منجر به تضعيف حکومت مرکزي شده است. دولت سازي و ملت سازي را به بن بست کشانده است. اگر هزاره قتل عام شده است، گروگان گرفته شده است و در نهايت سربريده شده است، دگرگوني در رفاه و آسايش ديگر گروه هاي قومي نداشته است و موجب آرامش خاطر نخبگان سياسي نيز نشده است. از اين جهت، حکومت مرکزي و نخبگان سياسي در رأس قدرت با نگاه به گذشته تاريخي بايد نوع نگاه خود را به سياست، قدرت و مناسبات سياسي و اجتماعي تغيير دهد. آوردن اصلاحات، تحول و بدون تغيير رويکرد ها و نوع ديد نخبگان سياسي به گروه هاي قومي ممکن نيست. اشتباه است اگر بپندازيم که تبعيض، تعصب، خشونت و سرکوب يک گروه قومي منجر به تقويت پايگاه هاي اجتماعي دولت و قدرتمند شدن نهاد هاي ملي مي گردد. نخبگان سياسي از هر قوم لازم است که نسبت به نگرش ها و پيش فرض هاي خود تجديد نظر نمايد و آن را بازخواني نمايد.

دوم؛ اگر يکي از دلايل وضعيت کنوني هزاره ها محصول سياست قومي و قبيله اي نظام حاکم است بخش شان به بازي هزاره ها و نخبگان سياسي هزاره ها نيز بر مي گردد. اگر از گذشته تاريخي فاکتور بگيريم در دوره پسا طالبان نخبگان هزاره فرصت داشتند تا موقعيت هزاره ها را در مناسبات قدرت تغيير دهد. هزاره ها اين فرصت را براي رهبران و نخبگان خود فراهم کرد. مشارکت ميليوني هزاره ها در پاي صندوق هاي رأي در واقع فرصتي بود که نخبگان سياسي هزاره بايد از آن استفاده مي کرد و موقعيت انسان هزاره ها را در تغيير مي داد. اما نخبگان سياسي هزاره ها نه تنها از فرصت ها براي تغيير وضعيت زندگي هزاره ها و بازتعريف موقعيت اجتماعي، سياسي و فرهنگي هزاره ها استفاده ننمودند؛ بلکه از فرصت ها تنها در راستاي دست يابي به منافع شخصي خود استفاده نمود. بنابراين، وضعيت کنوني هزاره ها تا اندازه زياد محصول بازي بد نخبگان هزاره در بازي قدرت و سياست است.

سوم؛ هزاره ها اما، در دوره جديد قادر به تحول جدي در مطالبات خود از دولت و نخبگان سياسي خود نبوده است. خواسته هاي محدود داشته است. اما هيچ گاه پيگير خواسته ها و مطالبات خود از دولت و نخبگان سياسي نبوده است. مردم و روشنفکران هزاره ها به نوعي دچار روزمره گي شده است. به چيز هاي بسيار اندک و کوچک دل خوش کرده اند و خواست ها و مطالبات کلان خود را به صورت جدي پيگيري نکرده است. روشنفکر هزاره وقتي به يک پست و مقامي دولتي برسد، ديگر دم از خواست ها و مطالبات هزاره ها در عرصه تقسيم قدرت ملي نمي زند. بر سراسر زندگي انسان هزاره ترس حاکم است. روشنفکر هزاره مي ترسد تا موقعيت خود را از دست ندهد. فعال مدني هزاره به دنبال پروژه هاي است که تنها سود شان چند هزار دالر آمريکايي است. با اين حال، در پي پروژه هاي است که کمترين سود براي انسان هزاره داشته باشد. وزير هزاره، والي و ولسوال هزاره تنها در فکر پر کردن جيب خود و در نهايت حفظ موقعيت خود است. اين نشانگر آن است که بر سراسر حيات انسان هزاره ترس حاکم است. براي همين نيز، مطالبات و خواست ها خود را دنبال نمي کند.

با توجه به نکات فوق لازم است که چند کار ممکن صورت گيرد. ما از سوي نخبگان سياسي گروه هاي قومي جدي گرفته مي شويم. وقتي در دوره انتخابات کانديد پشتون و تاجيک در سراسر هزاره جات سفر مي کند به معني اين است که آن ها به ما نياز دارد و ما را جدي گرفته است. ولي در فرداي انتخابات وضعيت به گونه‏اي تغيير مي کند. در فرداي انتخابات به خاطر بازي بد نخبگان سياسي است که هزاره ها جدي گرفته نمي شود. بنابراين، نخبگان سياسي هزاره ها بايد به خود جسارت دهد و از حقوق اساسي هزاره ها به صورت صريح دفاع نمايد. اگر نخبگان سياسي پشتون ها، تاجيک ها و ازبيک ها مي تواند از مطالبات مردم خود دفاع نمايد، چرا نخبگان سياسي هزاره ها نتواند از مطالبات خود دفاع نمايد. هزاره ها در کنار فشار بر حکومت لازم است که بر نخبگان سياسي خود نيز فشار آورد. در کنار اين مسئله لازم است که روشنفکران هزاره در سطح گسترده وضعيت هزاره ها در سطح ملي و بين المللي بازتاب دهد.

در پايان اين نوشتار بايد گفت که سياست قومي و قبيله اي نخبگان سياسي در رأس قدرت و سستي و بي خاصيتي نخبگان سياسي هزاره ها، ترس حاکم بر زندگي انسان هزاره باعث وضعيت کنوني هزاره ها شده است. اکنون لازم است که مردم بر دولت و نخبگان سياسي خود فشار آورده و وضعيت خود را در سطح ملي و بين المللي بازتاب دهد تا فشار مضاعف بر دولت وارد گردد.

دیدگاه شما